محمدمهدی خالقی-
مادرانه
ازاسم نامأنوس و بي مسمّاي مجموعه كه بگذريم، با ملودرامي متوسط مواجهيم. نه به اندازه سریالهای 20 سال قبل کند و با شخصیت های سیاه و سفید و نه مثل سریالهای قابل تحمل تر این سالها بدیع وخوش قصه. قصه اي نه چندان پيچيده با شخصيت هايي كه سعي شده پيچيده به نظر برسند، اما بيش از آنکه شخصيت پردازي شوند، كاريكاتوريزه شده اند. پدرِ دوزنه یِ رانتخوارِ مستبد؛ مادر عصبیِ دمدمي مزاجِ خارج نشين و درنتیجه بچه ها يكي منحرف و ديگري سرِکار. بايك كلفتِ چادري و يك حاجي بازاري چاق. یعنی جمعِ عناصرِ كليشه اي سريال هاي ده سال اخير تلویزیون.
مادرانه درمحتواي قصه هم از نمودار مشخصي پيروي مي كند. اينكه درهر ملودرامي بايد خانواده بالاشهري، ازهم پاشيده، يك پا اينجا و يك پا خارج و … باشد. البته اين كليشه هاي تهوع آور را بايد بيشتر ازآنكه ازچشم مجموعه سازها ببنينم، ازچشم مديران كليشه شده تلويزيون ببينيم. مادرانه ازنظر ساخت هم فاجعه است. تصوير برداري بسيار ضعيف با رنگ و نورها، ميزانسن ها و دكوپاژهاي كودكانه و بي ارتباط با موضوع كلي و موضوع هر سكانس؛ بازي هاي حكاكي شده و دور ازشخصيت پردازي و به شدت اغراق آمیز و فيلمنامه اي با ديالوگ هاي خنده دارِ مثلاً شاعرانه.
خروس
كار هر بز نيست خرمن كوفتن/ گاو نر مي خواهد و مرد كهن.
گرچه هنوز هم سيروس مقدم را نه مصداق گاو نر مي دانم، نه مرد كهن. اما او توانسته بسياري انتقاد هاي سالهاي قبل درشيوه مجموعه سازيش را برطرف كرده و به سبكي قابل تأمل برسد. پايتخت 2 قطعا دست آوردي قابل اعتنا دركارنامه سيروس مقدم است. صبر كنيد. مي دانم خروس را مقدم نساخته. اما ارتباط خروس با پايتخت 2 آنجاست كه يك كارنابلد، خواسته با نقشة يك کاربلد به گنج برسد. سعي سازندگان خروس تقليد محض ازشيوه ساخت مجموعه هاي سيروس مقدم است. استفاده ازدوربين هاي سبك با عمق ميدان زياد، استفاده از نماهاي روي دست، پلان هاي متفاوت ازنظر ارتفاع و زاويه دوربين، كلوز آپهاي معنا دار و … اما نتيجه يك فاجعه به تمام معناست. يكسري تصاوير كج و معوج كه هيچ ارتباطي با قصه و اتمسفر فيلم ندارد. تماشاگر هم مي ماند كه با يك مجموعه طنز طرف است يا پليسي يا وحشت يا … شخصيت ها، فضاها، قصه و نمودار پيش رونده آن هم فاجعه بارتر از موارد قبلی. سعيدآقا خاني بهتر است مثل سيروس مقدم به خويشتن خويش بازگردد و مثل همان مجموعه هاي ضعيف قبلي را بسازد نه يك فاجعه تمام عيار!
دودكش
بعد از مجموعه خانه به دوش عطاران، بياد ندارم مجموعه اي را كه به اندازه دودكش توانسته باشد زندگي اجتماعي مردم ايران را اينقدر واقعي به تصوير بكشد. يك خانواده مستحكم و خوش بخت و البته با مشكلات بي شمار و نه حل ناشدني؛ درست به عكس مادرانه. و نکته ای که قصه را با طراوت و نزدیک به همذات پنداری مخاطب می کند، اشارات بروز اززندگی اجتماعي ايران است. از کارت شارژ موبایل تا يارانه ها و فاضل آب و برنامه 90 و دعواي قرمز و آبي وآب هويج و تاكسي ون و کباب زعفرانی. به اينها اضافه كنيد يك قصه سرراست، لوكيشن جذاب قاليشويي، بازي هاي روان شخصيت ها، طنز تلفیقی بسيار خوب و اجراي متناسب فيلم نامه را. البته دربكار بردن شوخي ها چند مورد زردي وجود دارد و نقد ديگر وارده به محتوا، گذشتن بدون موضع گيري غير مستقيم نسبت به برخي رذائل اخلاقي مثل دروغ گويي، غيبت، تهمت و … است. درست است كه همه ما درشخصيت پردازيمان بخشي از گناه هاي كوچك و بزرگ را يدك مي كشيم، اما هنرمند بايد چراغي براي اعتلاي مخاطب روشن كند. نه اينكه با چشم پوشي، باعث نهادينه شدن گناه درجامعه شود.
دوست دارم درباره جايگاه خانواده دردودكش چند جمله اي بنويسم. نويسنده و كارگردان در ترسيم رابطه زن و شوهر اصلي دودكش، به نكات زيادي توجه كرده اند :
– حفظ جايگاه مرد بعنوان مدير خانه، شخصيت دادن به او و حفظ احترام بچه ها نسبت به پدر و درمقابل پدري كه هرچند بازيگوش و كمي پشت هم انداز اما مهربان، خانواده و فرزند دوست و درستكار است.
– ترسيم درست جايگاه زن بعنوان سنگ صبور و مدير داخلي منزل، همراه و همكار و دلسوز مرد كه مهمترين ويژگي دوست داشتني اش حفظ احترام شوهر درهرشرايطي است. جز جر و بحث هاي عادي كه بين اين زن و شوهر مي بينيم، هيچ كجا بي احترامي و سرپيچي ازنظر شوهر دررفتار اين زن ديده نمي شود. ضمن اينكه زن دريك پيوند خانوادگي ديگر، دلسوزو مهربان برادرش نيز هست. برخی سکانس های حاشیه ای که زیاد هم به چشم نمی آید، مثل بحث برسر40 هزارتومان پس انداز و حساب و کتاب دونفری دخل و خرج قالیشویی و … ازاین منظر دیدنی ترین سکانسهای فیلم است.
– بچه هاي اين خانواده هم بازيگوشند، هم با ادب و هم مهربان. و مثل خيلي ازمجموعه هاي ديگر، پررو و بزرگ نما نيستند.
– طرح مفهوم زندگي صميمانه دريك خانه، بدون اختلافات شديد
درمجموع و به نظر من حسين لطيفي توانسته مجموعه اي سرراست و دلنشين براي گذراندن لحظاتي شيرين درخانواده ها بسازد. دودكشي با دود سفيد، بدون آلودگی و به دور از اداها و ادعاهاي روشنفكري و شعارها و تصنعات تحميلي.
از دیدن دودکش لذت میبرم چون صمیمی و ساده است.
قرار نیست بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم دودکش هم در بی محتوایی بدساختاری کم از مادرانه ندارد.یک کم از حرفاهای اضافی و بی معنی سریال هم مینوشتید که فکر نکنیم چون دودکش را دوست دارید ازش تعریف میکنید