روحالله رشیدی – رسانههای ما با استدلالهای برآمده از به اصطلاح اتاقهای فکرشان، به این نتیجه رسیدهاند که موضوعات و سوژههایی که مستقیماً به دین و آیین و انقلاب و شهدا و… مرتبط میشوند، برای مخاطب جذابیتی ندارد. برای همین دست به ابتکار زده و میکوشند تا این مفاهیم را «زیر پوستی» و «یواشکی» و بدون اینکه مخاطب متوجه مقصود و نیتشان شود، به خورد او بدهند!
این شده «استراتژی» رسانههای ما در این سالها. بر اساس همین استراتژی است که برنامهی ویژهی ماه رمضان را میدهند دست کسی که شلوار «بادمجانی» میپوشد و البته سعی میکند مفاهیمی مانند «اخلاق» و «مروت» و «گذشت» و… را بدون برجسته کردن و تکرار حتی یک آیه و روایت چنان هنرمندانه و زیرپوستی به مردم بباوراند که کسی مقاومتی نکند در برابرش! یا بر همین مبناست که شخصیتهای به اصطلاح مذهبی فیلمها را از ستارههای چشم آبی و خوش بر و رو انتخاب میکنند تا مردم ضمن اینکه جذب تیپ آنها میشوند، بدون اینکه بفهمند شعائر دینی را هم درونی کنند!
فرض تثبیتشدهی رسانههای ما این است که دین و انقلاب و مفاهیم برآمده از آنها «جذابیت» ندارند و برای رسانهای کردن آنها، حتماً باید آغشته به جذابیتهای دیگری کردشان تا راحتالحلقوم شود برای ملت. «زردنگاریِ دینی» بدینگونه متولد شده است.
شاید در تداوم این «زردنگاری متعهدانه»! است که پایگاههای خبری اینترنتی، حتماً بخش قابل توجهی از عناوین خود را به تیترهای فریبندهی آغشته به جذابیتهای جنسی میکنند. اسمش را میشود نوعی «تلهگذاری جنسی» گذاشت برای جذب مخاطب… شنیدهایم از این قماش که در توجیه زردنگاریهای تهوعآور خود میگویند: «ما با این وسیله، هزاران مخاطب را میکشانیم به سایت خود و آنجا با مطالبی از دین و انقلاب و شهدا مواجهشان میکنیم؛ با این حربه، آنها را متحول میکنیم»! به تعبیری گلشیفته و گلزار و بروفه را طعمه میگذارند تا پای جماعت را باز کنند به معرفتآباد خود و ناگهان آنها را در مقابل امام حسین(ع) و علامه طباطبایی و باکری و… قرار دهند و در یک چشم برهمزدنی، مخاطب را ناخواسته و زیرپوستی مومن و رستگار کنند!
با همین دستاویز است که میبینیم روزانه صدها و صدها عنوان خبر ریز و درشت با طعم ابتذال و سکس در سایتهای به اصطلاح فرهنگیِ متعلق به متدینین منتشر میشود و بعد هم همین جماعت پز میدهند که تعداد بازدیدهای روزانهی ما به صدها هزار نفر میرسد!
رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان صدا و سیما در ۱۱ آذرماه ۱۳۸۳ در نقد روشهای جذب مخاطب در صدا و سیما بیان میکنند که خواندش خالی از لطف نیست.
«مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مىنویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیهاى نصب کردهاند: «امشب یک برنامهی رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مىشود»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده!
مینویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان میآیند و میرقصند؛ موسیقیهاى محرک و شهوانى هم پخش میشود! افرادِ یک خرده مسنتر هم کنار نشستهاند و تماشا میکنند و از نگاه کردن لذت میبرند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد!
میگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کابارهدار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله میخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! اینطورى میشود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامهاى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى میکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت.»
دوست عزیز…ژورنالیست نسبتا متوسط…مدیوم تلویزیون جای شعار دادن نیست…باید با زبان تصویر حرف زد …اتفاقا مزخرفترین شیوه اینه که وسط فیلم دعای … را پخش کرد …باید مضمون آیه و روایت رو با زبان تصویر بیان کرد
خداییش مطلب را تا انتها خوندید شما؟ نکنه شما هم فکر می کنید وجه هنری دادن به مفاهیم دینی یعنی نقش دادن به چشم آبی ها و…؟ اینها چه ربطی به هنر داره برادر؟ مگه میشه منکر بود که باید برای انتقال مفاهیم دینی از قالب هنر بهره برد؟ این را هر بیسوادی می داند. مسئله ی این نوشته اینی نیست که شما از پیش خوانده اید!
دقيقا همينطور است.
انسان ها رستگار نميشوند مگر با اراده و اختيار خودشان
“أ حَسِبَ الناس أن يُترَكوا أن يقولوا آمنّا و هم لايُفتَنون؟” آيا مردم فكر كرده اند همين كه بگويند ما ايمان آورديه ايم رها ميشوند و مورد آزمايش قرار نميگيرند؟
اگر كسي خودش راه صلاح را انتخاب نكرده باشد، آيا در زمان آزمايش هاي خدا، بر اعتقاد خود ثابت ميماند؟