تریبون مستضعفین؛ سجاد ستوده- شب گذشته، شبکه اول سیما، در برنامه سینما یک و برای اولین بار اقدام به پخش فیلم سینمایی «فرشتگان قصاب» نمود.
«فرشتگان قصاب» اولین ساخته «سهیل سلیمی» است، که نام «دکتر حسن عباسی» را به عنوان مشاور فیلمنامه در تیتراژ خود میبیند.
«فرشتگان قصاب» فیلم پرحاشیهی جشنواره سی و یکم فجر بود که نهایتا با کجسلیقگی و تا حدی غرضورزی مدیران سینمایی از جشنواره سی و یکم فجر حذف شد. اما نکته جالب آنکه در حاشیه همان جشنواره، «جایزه ویژه جبهه فرهنگی انقلاب» یعنی «ققنوس» را از آن خود کرد.
جایزهای که کارگردان فیلم پس از دریافت آن گفت: «برای من افتخار است که جایزه گفتمان انقلاب اسلامی را برای تفکر ارایه میدهند، نه برای باندبازیهای سینمایی، به عقیده من یک ققنوس به از صد سیمرغ است. من راهی را انتخاب کردم که با بیمهریها مواجه شدم، اما باز هم همین راه را ادامه خواهم داد.»
«فرشتگان قصاب» یک فیلم تماما ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی است و اینها در حالی است که توانسته با دوری از شعارزدگی، یک اثر قابل قبول، چه در محتوا و چه در تکنیک را به تماشاچی عرضه کند. اما در کنار همه نقاط قوت و ضعف فیلم، آنچه که جالب و صد البته تاسف آور است، داستانی است که بر سر فیلم، چه در حضور در جشنواره فیلم فجر و چه در اکران آمده است.
هنوز مدت زیادی از سر و صداهای فیلم «آرگو» نمیگذرد و دیدیم که همه حضرات آمریکایی -از دولت و دولت مردان گرفته تا فعالان فرهنگی و سینمایی و همه و همه- چگونه به صحنه آمدند و چهها که نکردند و چه طور این فیلم را سر دست گرفته و بر سر نشاندند و از همه مدل جایزه دادن کوتاهی نکردند و حتی بانوی اول ایالت متحده را نیز به میدان آوردند و اسکار و گلدن گلوپ و … گذاشتند زیر بغل های کارگردانش تا که این فیلم را همه جهانیان ـ از کوچک و بزرگ گرفته و لابد تا ارواح مردگان سی، چهل سال اخیر ـ ببینند و البته پیامش را بشنوند.
اما آن وقت ما…
راستی اگر «فرشتگان قصاب» را و البته با همین کیفیت -که به نظرم از خیلی فیلمهای این سالها و حتی برخی مشابههای خارجیاش یک سر و گردن بالاتر بودـ هالیوود، بر ضد ما میساخت، برای پخشش و دیده شدنش در جهان چهها که نمیکرد، اما ما چه کردیم؟
«فرشتگان قصاب» حتی اکران سینمایی نشد و راستی اگر نبود حادثه یازده سپتامبر و البتهتر اگر نبود خطر حمله آمریکا به سوریه، قطعا تلویزیون هم زیاد به خودش زحمت نمیداد و فیلم را پخش نمیکرد.
«فرشتگان قصاب» حرف برای گفتن دارد. فیلمنامه بدی ندارد -هرچند که عالی هم نیست- و به عنوان اولین ساخته کارگردانش، نه خوب، که عالی ست. اما انگار همان طور که در این دیار، حزباللهیها و سربازان حضرت روح الله باید هم نشین غربت و تهمت و تنهایی باشند، آثار حزباللهی هم، باید این چنین باشند.
اینکه چنین فیلمی -به هر دلیلی، که البته تاکنون جز بهانه چیز دیگری نبوده- در لیست سیاه مدیران سینمایی و پخش و اکران قرار میگیرد، چیزی نیست جز بیماریای که بر جان مدیریت اشرافزده و جهادگریز فرهنگی این کشور افتاده است. بیماریای که ربطی هم به جناحبندیهای سیاسی و اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالگرا بودن دولت ندارد. انگار فرهنگ، عرصهای است -در همه گزینهها و موضوعاتش- که حضرات سیاستمدار در شکل اداره و مدیریتش به یک تفاهم کامل رسیدهاند که رفتن این یکی و آمدن دیگری هیچ تفاوتی در خروجیها و محصولاتش و البته نوع برخورد با این خروجیها ندارد. شاهد مثال این مدعا هم برخورد مدیران با «فرشتگان قصاب» و ویژهتر، برخورد موسسه سازنده فیلم!!! با خود فیلم است. «موسسه شهید آوینی» سازنده و تهیه کننده اصلی کار است و البته آنچه که مدیران این موسسه در حق فیلم روا داشتند، خود حدیث مفصلی از دردها و غصههاست.
«فرشتگان قصاب» ویژگیهای منحصر بفردی دارد. اول از همه موضوع فیلم است که در نوع خود، تازه و بدیع است.
فیلم تماما در افغانستان اشغال شده روایت میشود. شروع فیلم بسیار خوب است، هر چند ضرباهنگ کند فیلم در نیمه اول آن به آن آسیب زده، اما با جلو رفتن داستان، این مشکل حل شده و به نقطه قوتش تبدیل میشود.
بازی بازیگران فیلم، در کل خوب از آب درآمده است، هرچند که نکات ضعف هم، مشهود، دیده میشوند. به نظرم در بین خارجیها، بهترین بازی از آنِ «الیزابت دبث»، در نقش کیسی کلارک است؛ زن سرجوخهای که در گروه نظامی آمریکایی حضور دارد، او مادر است و البته مدتهاست که از فرزندش دور مانده، فرزندی که پدرش را در حادثه یازده سپتامبر نیویورک از دست داده است.
از بازی «پیر داغر» در نقش دیوید، فرمانده گروه امریکایی اصلا خوشم نیامد. بازیاش تصنعی بود و به نظر، یکی از نقاط ضعف کار. بازی «دارین حمزه» در نقش پرستار قصاب هم اصلا خوب نبود. دارین حمزهای که بیشترِ حاشیههای به وجود آمده برای «فرشتگان قصاب» به خاطر حضور او در این فیلم بود.
در بین بازیگران ایرانی هم، به نظرم بازی «ستارۀ پسیانی» در نقش گیسو خیلی خوب از کار درآمده است، به ویژه «به لهجه افغانی صحبت کردنش» که الحق خیلی خوب و البته دلنشین در آمده است.
جلوههای ویژه فیلم نیز یکی از نقاط قوت آن است. تصاویری چون حرکت دوربین به درون ساک بمبگذاری شده، حرکتهای اسلوموشن گلوله و نیز تصاویر سلاخی بدنهای کودکان کشته شده و خارج کردن اعضاء آنها که به نظرم شاهکار جلوههای ویژه فیلم است.
تک اصطلاحات افغانی استفاده شده در دیالوگها همچون «خیر پیش رویت» یا گفتن کلمه «کوچک» در مقام تحقیر هم جالب بودند و در این بلبشوی فارسی عامیانه آمیخته با هزار و یک لغت هرجایی و فارسی گاها اعجابآور فرهنگستان، نیشگونی را میمانستند به ما برای یادآوری زیباییهای زبان مادری.
دیالوگ فرهاد در پاسخ به دیوید که پرسیده بود، انگلیسی هم که بلدی، جالب بود. آنجا که گفت: اگر این اسلحه دستت نبود، الان تو باید فارسی حرف میزدی.
نکته مهم دیگر موجود در فیلم نیز نمادگرایی زیاد و البته حساب شدهی آن است که البته با توجه به حضور حسن عباسی در کنار کار، عجیب به نظر نمیرسد.
گیسو، نماد افغانستان است. افغانستان همیشه در بند و البته خسته، اما امیدوار به آینده (بارداری گیسو)، نظامی زن آمریکایی میتواند نمادی از مردم از همه جا بیخبر آمریکا باشد. نماد ستاره پنج پر و حتی گلوله و دیگر نمادهای به کار رفته در فیلم هم گفتنیهای «فرشتگان قصاب» را بیشتر میکند.
تصاویر و نماهایی که به ویژه از طبیعت رنگارنگ اطراف محل حادثه گرفته شده نیز، دل نشین و جذاب است.
اگر از ریتم کند بخش ابتدایی فیلم بگذریم، تعلیق و نیز ضرباهنگ مناسب بخش دوم آن، فیلم را جذاب تر میکند.
در کل، نمره سلیمی در کار اولش، نمرهای بالاتر از خوب است، نمرهای که هم بابت محتوای غنی و نیز تکنیک خوب به فیلمش تعلق میگیرد. نمرهای که در مقابل نمره تک مسوولان فرهنگی و سینمایی خوب رخ نمایی میکند.
«فرشتگان قصاب»، یک تهاجم حساب شده و البته محکم در عرصهای است که طرف روبرو، به سان قانون جنگل، انجام هرگونه رفتار و حتی جنایتی را تنها برای خودش مجاز میداند و جسورانه دست به آن میزند.
«فرشتگان قصاب» اگر خوب پخش شود و اگر دیده شود، میتواند اثرهای فراوانی بر روی مخاطب عادی جهان بگذارد. راستش که امیدی به متولیان و مسوولین دولتی نمیتوان داشت، اما میشود که برای دیده شدن فیلم دست به حرکتهای جهادی زد. پخش خوب فیلم در داخل کشور و تلاش برای پخش آن در کشورهای دیگر، به ویژه در کشورهای منطقه، حرکتی است که میتواند ثمرههای فراوانی به همراه داشته باشد.
فیلم که تمام شد، اولین جملهای که به ذهنم رسید این بود که: ای کاش این فیلم را آمریکاییها ساخته بودند، آنوقت همه دنیا آن را میدیدند …
یعنی خارق العاده بود
فقط کاش اولش یک کم کمتر دوچرخه سواری نشون میداد حیف فیلم که مخاطب اولش حوصلش سر بره
این فیلم چقدر زیبا نماد و شاخ فرهنگ امریکایی در افغانستان را که اتفاقاً بسیار فعال هم هست را زده. این شاخ همان آنجلیا جولی است. آنجل یعنی فرشته. خلاصه این فیلم به نحو زیبایی این نماد فرهنگ امریکایی را خرد کرده بود.
سلام
خیلی قشنگ بود /
من فیلم را دیدم و واقعا شگفت زده شدم فیلمنامه بسیار قوی بود. و فینال فیلم بسیار تاثیرگذار بود
به عنوان فیلم اول کارگردان سطحش از بسیاری از کارگردان های نامی ایران بالاتر بود
فیلم فرشتگان قصاب با مشاوره قوی استراتژیست برجسته دکتر حسن عباسی توانست بالاخره پس از سال ها، حرف جهانی را با ابزار جهانی بزند. واقعا این شاهکار هنری باید به عنوان یک فیلم طراز بجامعه سینمایی کشور را از خواب غفلت بیرون بیاورد.
به نکات ظریفی در گفتارتان اشاره کردید. بنده به عنوان یک طلبه ضمن تقدیر ازنگاه دل سوزانه کارگردان به اینگونه مقولات که درواقع حمله به یکی ازمهم ترین برجکهای استکبارجهانیست،این گونه آثار فرهنگی می تواند بزرگترین آزمون مخصوصا مسؤلین باشد.