به گزارش تریبون مستضعفین فرج الله عارفي نماينده جيرفت و عنبراباد در مجلس شوراي اسلامي است. ريشهايش را بجاي اسياب در كميته امداد سفيد كرده است 14 سال مديركل كميته امداد هرمزگان و مركزي بوده است و امروز نماينده مجلس است از منطقه اي كه اگر كسي بخواهد عكس با فقرا بگيرد بسيار مستعد است: جيرفت عنبراباد و قلعه گنج . عارفي به اين علت براي گفتگو درباره فقر زدايي انتخاب شده است كه سوابقش گوياي شناخت او از اين مقوله است
جواب سوال اول را خود من مي دانم : آیا ما در حال حاضر فقر مطلق را در ایران داریم یا نداریم که احتمالا جواب مثبت است، چرا؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بخش عمدهای از این مسائل به ساختارهای اقتصادی قبل از انقلاب برمیگردد. بخشی از آن هم مربوط به شرایطی است که بعد از انقلاب اسلامی برای ما حادث شد. در گروه مسکین و کسانی که به دلیل از دست دادن سرپرستشان و فقدان یک نظام تأمین اجتماعی مطمئن و پشتیبانی که اینها را حمایت بکند، قاعدتاً دیگر یا از کارافتاده هستند یا این که سرپرست را از دست دادهاند. به هر حال آن کسی که برای خانواده تأمین معیشت میکند را از دست دادهاند، این طبیعی است و متأسفانه وجود دارد. تا نظام جامع تأمین اجتماعی را ایجاد نکنیم، این وجود دارد و خواهد داشت.
البته گامهایی که بعد از انقلاب اسلامی برای تأمین کردن اینها برداشته شده، گامهای بسیار گستردهای بوده است. هم در توسعه شبکه بیمهای در کشور، مخصوصاً بیمه بازنشستگی. هم در زمینه حمایت از کسانی که سرپرست را از دست دادهاند یا از کارافتاده هستند، مثل طرح شهید رجایی برای روستائیان و نظام بیمهای كه امروز برای روستائیان کشور داریم. با همه اینها به لحاظ این که جمعیت ما روز به روز گسترش پیدا میکند، به جای این كه کمتر بشود متأسفانه آمارهایش بیشتر میشود.
افرادی به طور مطلق بنا به دلایلی ارتباطشان با اقتصاد قطع شده و دیگر نمیتوانند شاغل شوند، اینها از حداقل معیشت برخوردار نیستند درحاليكه تحت پوشش نهادهای حمایتی هم هستند. چرا این پديده در ایران وجود دارد و تا حالا رفع نشده است؟
دلیل عمده آن بحث عدم توسعه نظام بیمهای در کشور ما بوده. یعنی نظام تأمین اجتماعی و رفاه ما فراگیر نبوده و به کارمندان و اینها محدود بوده. یا قوانینی که مصوب شده، ساختار لازم برای مدیریت این قوانین وجود نداشته. مثلاً من الآن نمونهاش را عرض میکنم. ما قانون بیمه کارگران ساختمانی را داریم. شما ببینید که چقدر از کارگران ساختمانی بيمه هستند.خیلی محدود است.
کارگران افرادی هستند که اشتغال دارند. درست است كه اگر الآن اینها را بیمه نکنیم، اینها هم بعداً اضافه میشوند ولي سوال من درباره كساني است كه امكان شاغل شدن هم ندارند مثل ازكارافتادگان.
میگویند آب را باید از سرچشمه گرفت. ما باید یک بخش از فعالیتمان را بگذاریم روی کسانی که الآن شغل دارند. تأمین رفاه ایجاد بکنیم که برای آینده آنها یک امنیت لازم به وجود بیاید. این یک مورد. مورد دوم برای کسانی است که اینها را ندارند. ما بیاییم و دستهبندی بکنیم. بعضی از اینها هستند که منابعی در محدوده زندگی آنها وجود دارد. اینها توانایی هم دارند که کار بکنند اما سرمایه و مهارت ندارند. ما باید اینها را توانمندسازی بکنیم. منابع مالی به آنها بدهیم. خدمات فنی و مهندسی هم به آنها بدهیم. یک بخش از اینها هستند که فاقد همه اینها هستند. یعنی سرپرست خانواده اصلاً توانایی ندارند. مهارت و اینها هم از طریق اولی ندارد. البته ممکن است که مهارت داشته باشد ولی به دلیل عدم توانایی نمیتواند کار بکند. اینها فرزند دارند. ما میتوانیم زمینه کار فرزندان اینها را فراهم بکنیم. این باز در حوزه حمایتی دستگاه کمیته امداد، سازمان بهزیستی و مؤسسات خیریه هم نیستند. سومین کاری که میکنیم، گروهی هستند که فاقد همه اینها هستند. یعنی نه توانایی دارند و فرزندانشان هم رفتهاند.
پیرمرد است یا پیرزن است و بچه کوچک دارد یا زنی جوان است که به دلیل بعضی بیماریها نمیتواند کار کند. ما باید اینها را به اندازهای که تأمین میشوند. چه در حوزه بهداشت و درمانشان، چه در حوزه مسکنشان و چه در حوزه تأمین مواد خوراکی مورد نیازشان. باید بنشینیم و برای اینها برنامهریزی کنیم. اگر این دستهبندی اتفاق نیفتد نمیشود.
این دسته آخری که فرمودید، آیا الآن به اندازه کافی یا حداقلی تأمین میشوند؟
نه. حالا میخواستم این را در تکمیلش بگویم. کشور ما علاوه بر این یک ظرفیتهای فوقالعادهای به نام مؤسسات خیریه دارد. حالا نمیشود خیلی تخمین زد. ما یک زمانی رقم فوقالعادهای را از اینها داشتیم اینها درآمدهای مردمی دارند. یا منابع تولید ثروت دارند. اگر اینها را سازماندهی بکنیم میتوانیم بخشی از نیازهای اینهایی که دچار مشکلات هستند را برطرف بکنیم. این یک کار بزرگی است. یعنی عزم ملی هم میخواهد. ما در سطح دولت، مجلس، استانداریها، فرمانداریها، همه و همه واقعاً باید یک کار انقلابی بکنند. بیایند و اینها را به هم نزدیک بکنند. یک ساختار نظاممندی با حفظ استقلال مؤسسات. یعنی استقلال مؤسسات باید حفظ بشود.
بیایند و به اینها بگویند، مثلاً شما بیا و در حوزه ازدواج جوانها کارکن. شما در زمینه اشتغال کار کن. شما در زمینه تأمین مواد خوراکی کار کن. اگر به این صورت برنامهریزی بکنیم، آن دستهبندیهایی که من قبلش گفتم، به راحتی میشود منابع مالیش را تأمین کرد. وگرنه دولت به تنهایی نمیتواند اینها را تأمین بکند. ما به این سمت بیاییم تا انشاءالله این کار انجام بشود. به نظر میرسد مجلس که بالاخره قانونگذار نظام است، باید وارد کار بشود.از همه مهمتر دولت هم عزمش را جدی بکند. برای اجرا کردن قانونی که انشاءالله بتواند به طور فراگیر این مشکل را حل بکند. در کنار آن هم تقویت بحث بیمهای است.
من باز هم سوالم اين است كه مشکل این دسته سوم را چگونه باید حل کرد؟
اولین کار این است که بین این منابع هماهنگی ایجاد کنیم. خیلی بیرودربایستی میگویم. ما داریم آب را با کف دستمان میبریم. آب کف دست به مقصد نخواهد رسید. ما باید آن را توی ظرف بگذاریم. ظروف مرتبطه ایجاد کنیم. یعنی اینجا که تکمیل شد، توی ظرف دیگر برود و توی ظرف دیگر. تا بشود آن خلاءها را کم بکنیم. ما با بعضی از رفتارها- حالا نمیخواهم روی آن خیلی مانور بدهیم- داریم تکدیگری را انتشار میدهیم. یعنی یک نفر در همین تهران میرود و از ده بیست مؤسسه دریافتی میگیرد، دو میلیون تومان اما یک آدم آبرومند صد هزار تومان هم گیرش نمیآید. این است که اگر آن هماهنگی و سیستم یکپارچه به وجود بیاید، به اعتقاد من همه مؤسسات هم با توجه به شخصیت و جایگاهی که دارند ادمهای بسیار متدین و بزرگواری که این مؤسسات را مدیریت میکنند، همه همکاری میکنند. یعنی اینها هیچ گونه مقاومتی نخواهند کرد. من با خیلی از آنها صحبت کردم. همه آنها معتقد هستند که باید یک بخش یکپارچه اطلاعاتی باشد که بدانیم چه اتفاقاتی میافتد. کی از کجا میگیرد. یا همین بحث تخصصی کردن.
دومین گامی که باید به صورت فوریتی برای این قشرها انجام بدهیم، این است که دستگاههای حمایتی، هم باید یک مقداری دولت کمک کند، مجلس که در بودجه نود نگاه خوبی نسبت به این دستگاهها داشت. اینها توجهشان را به آدمهای خیلی مستأصل از زندگی و صفر و کف هم هستند، اینها را توجه ویژهای بکند که مشکلاتشان حل بشود.
به نظر شما به این خانواده ها چقدر باید داده بشود؟
باید به روز محاسبه کنیم. من نمیتوانم رقمش را بگویم. چون واقعاً مطالعه نکردهام. الآن حداقل دستمزد قانون کار حداقل معیشت خانواده چهار نفره است. چهارصد و نود تومان هم میدهند. قاعدتاً زندگی زندگی است و نیاز همان نیاز است. نیاز آن کسی که نیروی کار است با کسی که کار ندارد یکی است. قاعدتاً حتماً باید همان رقمی که قانون کار به عنوان کف معیشت معین کرده، برای اینها هم باید همین را معین بکنیم.
البته باز زندگی اینها با هم برابر نخواهد شد. چون کارگر اضافه کار دارد، حق مسکن دارد. یک یارانه دارد. کارگر عیدی و حق سنوات و اینها را هم دارد خالص دريافتي كارگر حدودا دو برابر حداقل قانون كار است.
اگر ما همان حداقل را برای اینها پیشبینی بکنیم، میتواند نیازهای آنها را برطرف کند. به هر حال منابع ما محدود است،
حاج آقا، این عبارت «منابع محدود است» آیا در طول تاریخ و در جغرافیای جهان، زمان و مکانی را میشود شناخت که منابعش محدود نبوده باشد؟
نه
این یک چیز همیشگی است. هیچ وقت منابع نامحدود نبوده.
بله. وقتی که ما میگوییم محدود است، مجموع شرایطی که در کشور هست. الآن تورم خیلی بالا است. یعنی نقدینگی در دست مردم است و تولید پایین است. چه زمانی ما میتوانیم این را برسانیم. یعنی همان پولی که در حوزه زیرساختهای کشور میرود. راه و مسکن چه و چه استفاده میشود، این برگردد و به حوزه تولید بیاید. توازن ایجاد میشود و بحث تورم کنترل میشود. یکی از بحثهایی که ما داریم. البته ما در اقتصاد سیاستهای انبساطی و انقباضی داریم. موقعی که تولید یک مقدار دچار رکود میشود، سیاستهای اقتصادیای را به کار میبریم که پول به صورت یارانه دست مردم بیاید و بروند خرید بکنند و این چرخه تنظیم بشود. این را داریم اما یک بحثی که ما الآن محدودیت داریم، از همین حیث است. یعنی ما از این جهت دچار مشکل هستیم که امروز بخواهیم یک حجم عظیمی از نقدینگی را در دست مردم بدهیم. باز تولید کم است. امسال یک سبدی را مجلس تصویب کرد صد هزار تومان برای هر خانوار تحت پوشش نهادهاي حمايتي بود. هر سه ماه. یعنی چهار بار در سال. چهارصد هزار تومان برای این خانوادهها پیشبینی شده است که این سبد غذایی تأمین بشود و در اختیار افراد قرار داده شد. بخشی از فشارهای زندگی آنها را کاهش بدهیم. البته ما این را کافی نمیدانیم.
واقعاً کافی نیست. شما الآن رقم پنج میلیون و هفتصد هزار تومان در سال کف معیشت را که باید بدهیم، چهارصد هزار تومان است. یعنی یک هشتم آن رقم پرداخت میشود. ما باید به این عدد برسیم براي حداقل معیشت این افراد. الآن بحث این است که باید این را مشخص بکنیم البته بايد ببینیم چقدر از
این افراد هستند که توانایی کار ندارند و مطلقا نمیتوانند کار کنند.
یک و نیم میلیون خانوار و چهار میلیون نفر.
نه. این نیست. وقتی که بخواهیم نگاه بکنیم، میبینیم یک بخشی از اینها توانایی دارند.
نه. اینهایی را که توانایی ندارند عرض میکنم. رقم کمیته امدادیها بالای شش میلیون و اینها است. یک ميليون و هفتصد هزار نفرطرح شهید رجایی و سالمندان روستایی هستند كه حدود هفتصد هزار خانوار هستند. مابقی اینها تقسیمهای مختلف دارند. زنان سرپرست خانوار هستند که اینها امکان کار دارند. میتوانند توانمندسازی بکنند. اینها شامل آن دسته نمیشوند. بخشی از اینها معلول هستند که توانایی کار ندارند. مریض هستند و توانایی کار ندارند و کهنسالان و سالمندان از کارافتاده بدون درآمد شهری هستند. با طرح شهید رجایی جمعاً چهار میلیون نفر هستند و یک و نیم میلیون خانوار.
حالا شما چهار میلیون را یک ضربی بکنید و ببینید چه عددی میشود.
یک محاسبه نشان داده که میشود حذف یارانه ده میلیون ایرانی.
احسنت. این نکته بسیار مهمی است و آخر هم حرف به اینجا منتهی میشود. بحث محدودیت منابع. من اشاره کردم که ما الآن این منابع را توی کف دستمان حمل میکنیم. همین نمونهاش. چند درصد اینهایی که یارانه دریافت میکنند، محق هستند. به نظر شما چند درصد است.
تا حق را تعریف نکنیم نمیشود چيزي گفت!
وقتی که میگوییم حق یعنی کسانی که از یک معیشت زیر متوسط برخوردار هستند. قطعاً بالای پنجاه درصد آنها واقعاً نیاز ندارند. شما چند نفر را گفتید. ده میلیون. نمیشود اینها را به حداقل رساند. قطعاً میشود. عرض کردم که چون ما سیاستبازی میکنیم، نه سیاستمداری. اگر سیاستمدارانه رفتار میکردیم، این بخش را حذف میکردیم. ده میلیون را حذف میکردیم. این ده میلیون چه کسانی هستند. مدیران نظام، نمایندگان مجلس،شاید عدد اینها زیاد نباشد ولی بالاخره میشود.
کلاً شاسی بلندها!
حالا به تعبیر شما شاسی بلندها. اگر همه اینها را حذف بکنیم،میتوانیم اینها را تأمین بکنیم. یعنی این باید مطالبه جدی باشد. حالا در مجلس بحث جدی داریم. هنوز به صورت رسمی نشده. چند بار، حرف دوستان محترم این بود. چرا به نمایندهها میدهید. چرا به ماها میدهید. باید حذف کنید. یا چرا به مدیران میدهید. اگر ما بیاییم از سطح بخشدار تا استاندار و وزیر، رئیس اداره تا مدیران کل جمع بزن، در کشور چقدر میشود. حداقل باید بالای دویست سیصد هزار نفر بشود. شما اینها را جمع بزن. کارخانهدارها را، ما حتی كارمندهاي خیلی پردرآمد داریم. در شرکت نفت داریم. در جاهای مختلف داریم که اینها درآمدهای بالا دارند.
یک بخش درآمد است و یک بخش سرمایه است. بعضیها درآمد زیاد دارند و بعضیها سرمایه زیاد و بعضیها هر دو را دارند.
شاید الآن نشود همهاش را به دست آورد ولی درآمد را میدانیم. مغازهدارها، در تهران به یک عده از اینها نباید داد. اگر اینها را جمع بزنیم میتوانیم. باید این عزم را جدی بکنیم.
اين عبارتها لااقل برای من عبارتهای مفهومی نیست. مثلاً میگویید «عزم را جدی کنیم» این عبارت «عزم جدی نیاز دارد» یا مثلاً «باید فرهنگسازی بشود» الآن شده تکیهکلام مدیران و کسانی که دستی بر تصمیمسازی در این کشور دارند. بنده با اساتید دانشگاه هم مصاحبه کردهام. او میگوید، بله. این باید در مجلس قانون بشود. یک بار هست که من میگویم، آیا شماي نماينده طرح دادید و دیدید که عزم عمومی در مجلس وجود ندارد یا این که نه! من فردا میروم و با دویست نماینده مجلس مصاحبه میکنم و همه میگویند، باید عزم عمومی بشود. آخرش هم هیچ کس طرح نمیآورد بدهد.
ببینید مجلس در تصویب قوانین یک محدودیتی هم دارد. این که من گفتم عزم را جزم بکنند ممکن است که من در کمیسیون تخصصیمان تصمیمساز باشم ولی در صحن علنی مجلس یکی از 290 تصمیمگیر هستم
سر علت آن برویم. چرا تا کنون طرحی و یا لایحه ای ارائه نشده است؟
چرا نشده. ببینید، ما الآن خیلی مشکلات داریم. اگر شما توی کمیسیونهای ما بیایید، میبینید که واقعاً چقدر فشار کاری زیاد است. این که حالا ممکن است شما یک نقدی بکنید و بگویید اولویت بندی ، من هم قبول دارم.. مثلاً ما میبینیم که در خیلی از بخشها اشکالاتی وجود دارد. باید از بعضی از وزارتخانهها حذف کنیم و در بعضی از وزارتخانهها اضافه کنیم. این کارها را داریم انجام میدهیم. به اعتقاد ما باید تلاش بکنیم. هم ما و هم شما. اگر شما هم همین اراده را تقویت بکنید. با همین مصاحبهها. شما پنجاهتا نماینده را اینجا بیاورید. با آنها حرف بزنید. این کاری که میخواهیم انجام بدهیم، آن عزم را جزم میکند. حداقل فایده این حرف و این نظریه ما این است که شما آنها را اینجا بیاورید که کمک کنند. البته نمایندگان محترم نسبت به فقرا انصافاً، فراکسیون حمایت از این بخش نزدیک به دویست نفر است. یعنی فراکسیون قدرتمندی هم هست برای این موضوع.
چه فراکسیونی؟
فراکسیون حمایت از امداد و محرومین.
فراکسیون دارند؟
بله من عضو هیئت رئیسه آن فراکسیون هستم. دعوت کنید و بگویید، شما به عنوان عضو هئیت رئیسه چه کار کردهاید. او گزارش میکند. کارهایی که کرده، تلاشها و همتهایی که دارد. یک نمونه از همتهایش همان سبد بود. و دهها طرح دیگر که در بودجه سال نود و دو توانستیم اعمال بکنیم.
ببینید اتفاقاً من از داستان سبد ناامید میشوم. یعنی اتفاقاً میرسم به این که میگویم، احتمالاً بخشی از نمایندگان ما معتقد هستند همین
مقداری که دادند بس است. چون بالاخره برای تصویب سبد کالا کلی زحمت کشیدهاند تا نظر موافق جمع کردند.
من هم گفتم که ظرفیتهای ما محدود است.
ولی من از کلام شما این استنباط را میکنم که ما در کشور همین امروز این امکان را داریم که فقر را برطرف بکنیم.
بله.
با همین ظرفیت محدود امکانش را داریم.
بله. ما باید دنبال یک طرحی باشیم. نمایندگان مختلف بیایند. بنشینیم و با همدیگر یک طرحی تهیه بکنیم. یعنی ما برای دهک آخر جامعهمان که یک دهک مستضعف هستند و عیالالله هستند، اینها عیالالله و عیال خدا هستند. وظیفه حکومت است که به اینها توجه بکند. یعنی حکومت نباید از اینها بگذرد. یک گروهی هم هستند که اگر شما بروید و حساب آنها را نگاه بکنید، از اولی که یارانه گرفتهاند، اصلاً نگاهی به آن حساب نکردهاند. این سرمایه و ثروت کشور را یک جا بلااستفاده گذاشته. یک مشت آدمهایی که نیازمند نیستند.
من ترس این را دارم که فردا همین پولدارها به شما انتقاد کنند که چرا این یارانه ها را ریختید و به این فقرا نمیرسید.
عرض کردم که خیلیهای میگویند، آنهایی که وضع مالیشان خوب است، هیچ وقت نباید بگوییم که اینها آدمهای لامذهب بیدین بیدرد و بیعاطفه هستند. نه. انصافاً اکثر اینها. الآن دعوتهایی که کمیته امداد در ایام شهادت امیرالمؤمنین برای ایتام میکند، اینها چطور حضور پیدا میکنند. یا در ایام مختلفی که فرصتهایی برای آنها ایجاد میشود، اینها چطور حضور پیدا میکنند. مردم نزدیک به هزار میلیارد تومان به همین صندوقها میریزند. مردم خوب هستند. ما مشکل داریم. بیرودربایستی بگویم، ما مشکل داریم. مشکل ما این است که این قدر دچار روزمرگی میشویم که اگر مثل شمای خبرنگار یک شوکی وارد نکنید غفلت می کنیم.
در جمع بندی مصاحبه آیا این توجیه پذیرفته است که ما برای رفع فقر پول نداشتیم؟
من عرض کردم ما مشکل محدودیت منابع برای فقرزدایی نداریم بلکه داریم منابعمان را توی کف دست میبریم. بیاییم و برای این بنشینیم و کار کارشناسی بکنیم. بگوییم یارانه دو دهک را حذف کنیم.
گاهی وقتها مشکل فنی میگویند. مثلاً میگویند ما در شناسایی فقرا و پولدارها مشکل داریم. آیا این دلیل پذیرفتنی است؟
آن چیزی که روز اول انجام دادند. یک فرمهایی بود که خود شما هم دیدهاید و من هم دیدهام. آن خوشهبندی تقریباً همه اینها را روشن کرده است. این توانمندها را میشود شناسايي کرد.
یک دلیل دیگری که آورده میشود، این است که میگویند، مخالفت نظری وجود دارد. یعنی بین نمایندگان و دولتمردانی که میخواهند تصمیم بگیرند اختلاف هست. مثلاً بعضیها میگویند، این اولویت نیست. بعضیها میگویند نداریم. یا بعضیها مخالفت سیاسی دارند.
کجا؟
مثلاً در مجلس. مثلاً میگویند، اقلیت این نظر را دارد. لیبرالها این نظر را دارند. اقتصاددانهای توسعهگرا این نظر را دارند که اینها باید
سرمایهگذاری بشود. مثلاً.
بله. حالا یک بحثی وجود دارد که میگویند، به جای این که به دست مردم بدهید، بايد سرمایهگذاری بشود. این نگاه هست. این نگاه هم غیر منطقی نیست. اما ما هیچ کدام از عزیزان را ندیدیم که بگوید برای این دهک خیلی فقیر مخالفیم .
یک نظر دیگر هم وجود دارد که این مشکل از رسانهها است. یعنی خبرنگارها، چهرههای تأثیرگذار، اینها بودند که غفلت کردند و گفتمان سازی نکردند.
کاملاً درست است. مطبوعات آینه جامعه هستند. آن کسی که بازتاب حقیقی و واقعی زندگی است. شما الآن به عنوان یک خبرنگار، اینجا داری صادقانه حرفت را میزنی و باید بزنی. من عرض کردم. روانشناسان اجتماعی میگویند که هر فردی دچار روابط عادتی میشود. روابط عادتی یعنی نگاه به جای معطوف به بیرون معطوف به درون است. میگوید همه چیز خوب است. قشنگ است. زیبا است. میگویند شوک وارد کن. این پوسته دور ذهنش را بشکاف که نگاهش از درون به بیرون معطوف بشود. آن کسی که شوک را ایجاد میکند، خبرنگار است. بله، جراید، روزنامهها، صدا و سیما، باید بیایند و بنشینند. بالاخره بنده در حوزه اجتماعی نماینده مردم هستم. عضو کمیسیون هم هستم و نائب رئیس کمیسیون هم هستم. بیاید و با امثال ما و اعضای محترم، اعضای محترم از من عالمتر و فهیمتر هستند. بیایند و با همه اینها بنشینند و صحبت بکنند. کاشکی سیاست بود. سیاستبازی است.
سیاستمداری یعنی تدبیر، چارهجویی و چارهاندیشی. این سه عنصر است. ولی ما حیلهگری و سر همدیگر کلاه گذاشتن را یاد گرفتهایم. متأسفانه سیاست ماکیاولی را یاد گرفتهایم، نه سیاست علوی را. ما باید سیاستمدارانه دنبال این برویم. روزنامهها، اخبار، جراید، صدا و سیما، همه و همه بیایند و یک تعریف واقعی بکنند. آن شوک را به ماها به عنوان مسؤول وارد بکنند. آقای مسؤول حواست جمع باشد. شما که گزاره نظام هستی. به فرموده مقام معظم رهبری، این خلاء وجود دارد. چرا انجام ندادهاید. این مطالبه را جدی داشته باشند. غفلت خودمان را قبول داریم.
Sorry. No data so far.