محمد جواد اسلامی – ساعتى بيش به ظهر نمانده بود ، هوا به شدت گرم و سوزان بود ، كه كاروان به بركه زيباى غدير خم رسيد . پيامبر خدا صلى الله عليه وآله دستور توقف صادر فرمودند :
همه مردم متوقف شوند آنان كه پيشتر رفتهاند بازگردند و آنان كه از قافله باز ماندهاند خود را برسانند .
بيش از يكصد و بيست هزار نفر با نژادها و قوميتهاى مختلف ، افكار و سليقههاى متفاوت كه به دعوت رسول خدا به حج آمده بودند بايد در كنار بركه غدير خم جمع شوند تا پيامآور الهى ، آخرين فرمان خدا را ابلاغ نمايد .
« يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»(1)
پس از اين دستور ، همه مردم در منطقه غدير پياده شده و براى توقف خود جايى آماده و خيمهها را برپا كردند . سلمان ، ابوذر ، مقداد و عمار به دستور پيامبر صلى الله عليه وآله محلى را كه درختان كهنسال در آنجا قرار داشت ، براى اجراى مراسم آماده ساختند ، آنها خارها را كندند ، سنگهاى ناهموار را جمع كردند و آنجا را جارو كرده ، آب پاشيده و سايبانى بستند .
سپس در زير سايبان ، از سنگها و جهاز شتران منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند و پارچهاى به روى آن انداختند .
هنگام ظهر انتظار به پايان رسيد و منادى مردم را براى نماز جماعت فراخواند مردم از خيمهها بيرون آمده و در مقابل منبر در صفهاى منظم قرار گرفتند . نماز به امامت رسول خدا اقامه شد .
حضرت از منبر بالا رفته و بر فراز آن ايستادند ، سپس على عليه السلام را فراخواندند تا در سمت راستش بايستد . آنگاه به سمت چپ و راست نظر كردند و منتظر ماندند تا مردم كاملاً جمع شوند . سپس سخنان خود را با حمد الهى آغاز فرموده و صفات و قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر نمودند ، و بعد از آن به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند . آنگاه يادآور گذشته عرب و زندگى و عقايد آنان شدند . و زحماتى كه در اين مدت براى هدايت مردم متحمل شدهاند را متذكر شدند و بعد بصورت كلّى به بيان احكام حلال و حرام پرداختند ، سپس در ادامه بيانات خود درباره قرآن و اهلبيت عليهم السلام و اينكه آن دو از هم جدا نمىشوند صحبت نموده توضيحاتى پيرامون امامت و ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و اولادش تا حضرت مهدى عليه السلام بيان فرمودند ، و قسمتى از فضائل و مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام را يادآور شدند . سپس فرمودند : خداوند به من چنين امر كرده است : « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ ؛ اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت براى تو فرو فرستاده شده به مردم ابلاغ كن كه اگر انجام ندهى ، رسالت او را نرساندهاى و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ خواهد نمود»(2)
اى مردم ! من در ابلاغ آنچه خدا بر من نازل فرموده كوتاهى نكردهام . اينك براى شما سبب نزول اين آيه را بيان مىنمايم : جبرئيل سه بار بر من نازل شد و سلام پروردگار – كه او خود سلام است – را به من ابلاغ نمود و مرا مأمور كرد كه در اين مكان بايستم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه : « على بن ابىطالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است . نسبت او به من ، همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است » .
اى مردم ! من از جبرئيل خواستم كه از خداوند بخواهد كه مرا از ابلاغ اين امر معاف فرمايد ، براى آنكه مىدانم پرهيزكاران اندكند و منافقان بسيار و استهزاءكنندگان بىشمار . همانهايى كه خداوند متعال در قرآن آنها را معرفى مىكند : « آنچه با زبان مىگويند به آن ايمان ندارند » و آن را كوچك مىشمارند ، در حالى كه در پيشگاه خداوند امرى عظيم است و به دليل كثرت ملازمت على با من و توجه زياد من به او ، اذيّتهاى بسيارى بر من روا داشتند ؛ تا آنكه خداوند در پاسخ آنها اين آيه را نازل فرمود : « و برخى از آنان كه پيامبر را مىآزارند و مىگويند : او گوش فرادهنده به هر سخنى است . بگو : گوش فرادادن پيامبر به سخن ديگران خير شماست … » و اگر بخواهم مىتوانم آنان را معرفى كنم !
آنگاه نبى خدا بار ديگر اين آيه را تلاوت فرمود :
« اى پيامبر ! آنچه براى تو از جانب پروردگارت نازل شده ، به مردم برسان كه اگر نرسانى ، رسالت او را نرساندهاى و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىنمايد » .
اى مردم ! اين آيه در حق اوست و بدانيد كه خداوند على را سرپرست و پيشوا بر شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجر و انصار ، شهرى و روستايى ، عرب و عجم ، بنده و آزاد ، كوچك و بزرگ ، سفيد و سياه و هر خداپرستى واجب كرده است .
آنگاه رسول خدا صلى الله عليه وآله در ادامه ، به بيان فضائل و ويژگيهاى على عليه السلام پرداختند . سپس حضرت با دست مباركشان بازوى على عليه السلام را گرفتند و از جا بلند كردند تا حدى كه پاهاى آن حضرت به سر زانوهاى پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد و مردم سفيدى زير بغل ايشان را ديدند . در اين حال رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود : « ايها الناس ! من اولى منكم من انفسكم ؟ اى مردم ! چه كسى بر شما از خودتان شايستهتر و صاحب اختيارتر است ؟ » .
گفتند : خدا و رسولش .
فرمود : « من كنت مولاه فهذا على مولاه ، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ؛ هر كه را من سرپرست و صاحب اختيار هستم ، اين على سرپرست و صاحب اختيار اوست . خداوندا ! دوست بدار دوستدار على را ، و دشمن باش با دشمنان على ، و يارى كن هر كه على را يارى نمايد و خوار ساز هر كه او را خوار كند » .
امروز هم از طريق تنزيل
اين وحى مرا رسانده جبريل
كاى سيد و مقتداى مردم
«بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكُمْ»(3)
امروز كمال يافت از من
اين دين شما و گشت متقن
هم نعمت من تمام گرديد
مرزوق به خاص و عام گرديد
فرصت شيرازى
در اين هنگام فرشته وحى نازل شد و با آوردن آيه « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ »(4) ، اكمال دين با ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را اعلام نمود .
حضرت فرمودند : پروردگارا ! تو هنگام تبيين امامت على و منصوب نمودن او در چنين روزى اين آيه را درباره او نازل فرمودى : « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً » و فرمودى : « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »(5) و فرمودى : « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ »(6) آنگاه عرضه داشت : «پروردگارا ! تو شاهدى كه من فرمان تو را رساندم».
سپس رسول خدا در بخش ديگرِ سخنان خود اشاره به ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام و آخرين خليفه خود حضرت مهدى عليه السلام نموده . و در آخرين مرحله خطابه خود از مردم خواستند كه با تكرار كلماتى كه حضرت بر زبان جارى مىنمايند با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمايند ، لذا خطاب به حاضرين فرمودند كه چنين بگويند :
« ما آنچه درباره امر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام از جانب پروردگار ابلاغ نمودى ، شنيديم و اطاعت مىكنيم و سر تسليم فرود مىآوريم . ما با دل و جان و دست و زبان بيعت مىكنيم و بر اين عقيده زندهايم و با آن مىميريم و با آن محشور مىشويم . ما اين بيعت و پيمان را تغيير نمىدهيم و شك و انكار نمىنمائيم و از اين امر برنمىگرديم و پيمان نمىشكنيم . تو ما را به موعظه الهى پند دادى و درباره على اميرالمؤمنين و امامان پس از او ، آگاه كردى كه از نسل تو هستند ، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است . پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد از قلب و جان و زبان و ضماير و دستهايمان . هر كس توانست با دست بيعت مىنمايد وگرنه با زبانش
اقرار مىكند . هرگز در پى تغيير اين پيمان نيستيم و خداوند از ما در اين مورد دگرگونى نبيند . ما اين مطالب را از قول تو ، به نزديك و دور ، از فرزندانمان و خويشانمان مىرسانيم و خدا را بر آن شاهد مىگيريم و خداوند براى شهادت كفايت مىكند و تو نيز بر اين اقرار شاهد هستى » .
پس از اتمام خطبه ، صداى مردم بلند شد كه : « آرى شنيديم و طبق فرمان خدا و رسولش با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مىكنيم » .
سپس همه به سوى پيامبر و اميرالمؤمنين هجوم آوردند و براى بيعت سبقت مىگرفتند . ابوبكر ، عمر ، عثمان ، معاويه ، زبير و مغيره جزء اولين نفراتى بودند كه به امر حضرت در بيعت غدير شركت كردند و جالب است كه در ميان بيش از يكصد و بيست هزار نفر ، فقط آنان بودند كه سؤال كردند : آيا اين بيعت از طرف خداست ؟
رسول خدا صلى الله عليه وآله با تعجب فرمودند : « آيا چنين امرى از طرف غيرخدا امكان دارد ؟ »
سپس آن حضرت بار ديگر از آنان اقرار گرفت و فرمود : « خدا و رسولش بر شما شاهد باشند ؟ »
آنان گفتند : آرى ، شاهد باشند !(7)
الحمد للَّه الذى جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين ، والأئمة عليهم السلام.
پی نوشت ها:
1. سوره مائده ، آیه 67.
2. همان.
3. همان
4. سوره مائده، آیه 3.
5. سوره آل عمران، آیه 19.
6. سوره آل عمران ، آیه 63.
7. خطبه غدیر.
Sorry. No data so far.