فیلم سینمایی «بشارت به شهروند هزاره سوم» ساخته دکتر محمدهادی کریمی این روزها بر پرده سینماهاست. فیلمی که از طریق تمرکز بر فرقه شیطانپرستی، توجه به تقوا و توحید را برای جامعه امروزی ضروری میداند.
فیلم بشارت، داستان دخترهای همکلاسی را روایت میکند که به ترتیب خودکشی میکنند. مدیر مدرسه با بازی نیکی کریمی که بشدت از این مسئله دستپاچه شده و از طرف مقامات آموزش و پرورش نیز تحت فشار است، زنی به نام مینو با بازی هنگامه قاضیانی را که مدرس حوزه است، دعوت میکند تا با دانشآموزان از در دوستی وارد شود و با صحبتهای خود با آنها از ادامه این روند جلوگیری کند. مینو در تحقیقات خود متوجه میشود که بچههای این کلاس درگیر فرقه شیطانپرستی شدهاند و خودکشیها نیز به همین دلیل بوده است.
مینو که در فیلم پس از 18 سال نازایی از طریق روش IVF باردار میشود، همسری دارد که به دلیل عدم ترفیع شغلی که حق خود میدانسته، خود را بازخرید کرده و بیکار شده است. او دچار ناامیدی و سرخوردگی است که همین مسئله مینو را آزار میدهد.
فیلم بشارت تا جایی که حافظه نگارنده یاری میکند، تنها فیلمی است که به طور خاص، راههای مقابله با فرقه شیطانپرستی را دستمایه داستان خود قرار داده است که از این دیدگاه فیلم مهمی به حساب میآید. گذشته از این که چقدر مقوله شیطانپرستی در جامعه شایع شده و موضوعیت دارد، اما مسئله مهمی است که پرداخت به آن را ضروری میسازد.
محیط مسمومی که شرایط انحراف بچهها را آماده میکند
فیلم در راستای تلاش مینو برای آشنایی با انگیزههای بچههایی که خودکشی کردهاند به محیط پیرامونی آنها نزدیک میشود که این محیط متشکل از خانواده، مدرسه و گروه دوستان و همسالان است. آنطور که از فیلم بشارت برمیآید هر سه این محیطها دچار مشکلات فراوانی هستند که این مشکلات زمینه لازم را برای انحراف دخترها و در نتیجه، خودکشی آنها فراهم کردهاند.
سیستم آموزش و پرورش کنکورمحور و بیتوجهی به دغدغههای دانشآموزان
مدیر مدرسه پس از خودکشی سوم، در تلاش است با نصب دوربینهای مدار بسته، گذاشتن حفاظ دور مدرسه و رنگ کردن شیشه پنجرهها، تمام راههایی را که به خارج از مدرسه دید دارد مسدود کند و به این ترتیب، از دانشآموزان خود در مقابل خطرهایی که آنها را تهدید میکند مراقبت نماید. افتخار این مدیر این است که در سالهای گذشته مدرسه او آمار 65 درصد قبولی در آزمون سراسری و 85 درصد قبولی در دانشگاه آزاد را داشته است.
معلم درس دین و زندگی نیز که پس از آمدن مینو جایگاه خود را در خطر میبیند، برای اثبات شایستگی خود، از این مسئله صحبت میکند که شاگردان او به طور متوسط در کنکور تستهای درس دین و زندگی را 95 درصد زدهاند و به این ترتیب، او همه تلاش خود را برای دانشآموزان انجام داده است.
همانطور که نمونههای فوق نشان دادند، سیستم آموزش و پرورش حافظهمحور که تمام تلاش خود را مصروف قبولی بچهها در کنکور مینماید یکی از بزرگترین مقصران انحراف دانشآموزان است. دانشآموزانی که سوالاتی جدی دارند، اما مدرسه جای آموزش شیوه صحیح تست زدن است و به همین دلیل سوالات دانشآموزان و دغدغههای ذهنی آنها در جای دیگری پاسخ داده میشود.
از سوی دیگر، خانوادههای افراد خودکشی کرده نیز خانوادههایی عموماً دارای مشکل هستند که پدر و مادر یا یکی از آنها در خانواده غایب است و بچهها و دغدغههایشان به امان خدا رها شدهاند. در این میان، گروه دوستان و همسالان باقی میمانند که از آنجا که این گروه نیز درگیر مباحث فرقههای انحرافی شده است، بچهها نیز به راحتی در دام این فرقهها گرفتار میشوند و نهایت کار آنها به خودکشی میرسد. وجود مینو و تلاش او برای کشف انگیزههای بچهها، این خلأها را آشکار میکند و به خانوادهها و جامعه و نهادهای آموزشی و تربیتی هشدارهای لازم را در این خصوص میدهد.
جای شیطان در زندگی روزمره است
داستان دیگری که در موازات این داستان و البته، به شکل کمرنگتر روایت میشود، داستان بیکار شدن همسر مینو است. ماجرای حمید که به دلیل اجحافی که در محیط کار به او شده کار را رها کرده و کار او استراحت در منزل و سیگار کشیدن شده است، به عنوان مکمل داستان خودکشی دخترها مطرح میشود. مینو در ارتباط با دانشآموزان و همسرش به این نتیجه میرسد که شیطان فقط در فرقه شیطانپرستی و نشانههایی مانند صلیب شکسته و عدد 666 و … ظاهر نمیشود، بلکه جای او در زندگی روزمره است و خود را در ناامیدی و سرخوردگی آدمها یا حب پول و مقام و هوای نفس (مواردی که حمید درگیر آنهاست) نشان میدهد.
امید و ناامیدی و رابطه آن با شیطان
فیلم بشارت از زبان مینو و کاراگاه پلیس فتا، جایی که از یک کنفرانس خارجی که در آن شرکت کرده بود، مثال میآورد، راه مقابله با شیطان را تقوا و یاد خدا در زندگی ذکر میکند که میتواند انسان را از ناامیدی که منجر به انحراف میشود مصون نگه دارد. در این فیلم، ناامیدی که در روایات اسلامی بزرگترین گناه معرفی شده، معادل با شیطان قرار گرفته و راه رهایی از شیطان رهایی از ناامیدی معرفی میشود.
نشانههای امید در زندگی مینو
امید هم در زندگی مینو به اشکال مختلفی نمایش داده میشود. مینو پس از 18 سال درمان اکنون منتظر به دنیا آمدن فرزندش است، چیزی که به زندگی او امید و نشاط میدهد. این مسئله را میتوان در مقابل اعتقاد یکی از دختران خودکشی کرده دانست که معتقد بود آمدن هر نوزادی به دنیا معادل اضافه شدن یک بدبخت دیگر به جامعه است و از همین رو اعتقاد داشته که فرزند به دنیا نیامده برادرش باید از بین برود. در انتهای فیلم، با وجود سقوط مینو از ارتفاع، فرزند او زنده میماند که این دو روایت، نشاندهنده تلاش شیطان به عنوان دشمن سرسخت انسان برای از بین بردن او و زنده ماندن و حیات انسان در نگاه توحیدی است.
مسئله دیگری که نشاندهنده امید مینوست، تلاش او برای درست کردن جوانه گندم، پرورش گوجهفرنگی و خرمالو و اقداماتی از این دست است که همگی نشانگر علاقه او به پرورش و رشد میباشد که این علاقه نیز از روح امیدوار و منتظر او سرچشمه میگیرد. مینو در عین ناراحتیهایی که از خودکشی بچهها و آشنایی با شیطانپرستی برای او حاصل شده ناامید نمیشود و به تلاش خود برای پرورش گیاهان و آدمها را ادامه میدهد.
پاشنه آشیل شهروند هزاره سوم، فرم است
موارد فوق، نشاندهنده جهتگیری توحیدی فیلم بشارت به شهروند هزاره سوم بودند. اما جدا از محتوا، فرم نیز نقش بسیار مهمی در ارزیابی یک فیلم و نقد آن دارد که اتفاقاً نقاط ضعف فیلم نیز در همین جاست. فیلم بشارت به سبک و سیاق فیلمهای دیگر شبیه خود که گاه معناگرا، ارزشی و … نامیده میشوند، از روش القای مستقیم آن هم به تصنعیترین شکل خود برای طرح مفاهیم مذهبی خود استفاده کرده است که این مسئله دوز شعارزدگی فیلم را بالا میبرد. این فیلم به صورت مکرر سعی دارد مفاهیم مورد نظرش را نه به وسیله تصویر و تکنیکهای سینمایی، بلکه از طریق کلام و حتی سخنرانی به مخاطب القا کند که همین مسئله پاشنه آشیل فیلم میشود و آن را شعارزده و حتی اغراقآمیز نشان میدهد.
خردهداستانهایی که کارکرد آنها عدم انسجام فیلم است!
از سوی دیگر، در این فیلم خردهداستانهای مختلفی مطرح میشود که این خردهداستانها نه تنها کمکی به انسجام و یکپارچه شدن فیلم نمیکند، بلکه بعضاً از فیلم بیرون میزند و اضافی به نظر میرسد. به عنوان نمونه، در یک سکانس میبینیم که همسر مینو بدون اطلاع او تصمیم میگیرد شرایط لازم را برای اقامت در یک کشور اروپایی و تولد فرزندشان در آن کشور و گرفتن تابعیت فراهم کند. مسئلهای که فقط در همین سکانس مطرح میشود و هیچ نشانه دیگری قبل و بعد از آن مشاهده نمیکنیم. سکانسی که جایگاه و توجیه و کارکردی در فیلم ندارد و کاملاً اضافی است و شاید تنها کارکرد آن کمک به عدم انسجام فیلم باشد!
زن سنتی، زن مدرن
در اینجا میشود به رابطه مینو و همسرش نیز اشاره داشت. مینو که در مقابل دغدغهها و مشکلات دانشآموزان، خود را مسئول میداند، آنچنان که از زنی مانند او انتظار میرود، توجه چندانی به همسرش و مشکلات او ندارد و در حالی که یک زن سنتی کامل نیست – بلکه یک زن امروزی با دیدگاههای سنتی و مذهبی است – به راحتی درست کردن یک دمنوش برای همسرش، از کنار مشکلات او رد میشود.
بازی خوب هنگامه قاضیانی
در مورد بازیهای فیلم میتوان گفت، بازی هنگامه قاضیانی فارغ از اغراقهایی که بیشتر از فیلمنامه به نقش او تزریق شده، خوب و یکدست است و او به خوبی توانسته از پس ایفای نقش یک زن طلبه و مدرس حوزه علمیه برآید. در اینجا نوع چادر سر کردن قاضیانی جالب توجه است که بسیار به نمونههای این نوع از زنان شباهت دارد و باورپذیر درآمده است. بازیگران دیگر فیلم نیز در سطحی متوسط ظاهر شدهاند؛ جدا از نیکی کریمی که بازی او در نقش یک مدیر مدرسه مستاصل چندان خوب نیست.
Sorry. No data so far.