دوشنبه 28 اکتبر 13 | 16:00
گفتگو با دکتر سبحانی

گران کردن قیمت حامل‌های انرژی اشتباه است

افراد که نمی توانند حمل و نقلشان را تعطیل کنند و به گونه ای این قیمت را می پردازند مگر اینکه قیمت ها مثلاً ۵۰۰ درصد افزایش پیدا کند که در آن صورت هم مختصر تاثیری در مصرف خواهد داشت و البته مشکلات عدیده ای در سایر شئون اجتماعی و سیاسی ایجاد می کند که آنها هم آثار اقتصادی دارند.


حسن سبحانیبا روی کار آمدن دولت جدید و انتقاد از کسری بودجه ناشی از پرداخت یارانه های نقدی، طرح هدفمندی یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی مورد توجه قرار گرفته است. این توجه با توافق دولت و مجلس برای حذف یارانه نقدی سه دهک برخوردار جامعه پررنگ تر شده است.

دولت به دلیل ناتوانی در تامین منابع برای پرداخت یارانه نقدی به دنبال راهی است که هزینه هایش را کاهش دهد و در این بین افزایش قیمت حامل های انرژی و کاهش تعداد یارانه بگیران از گزینه های مطرح هستند.

به این منظور گفت و گویی تفصیلی با دکتر حسن سبحانی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، نماینده چند دوره مجلس و کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم که مشروح آن در ادامه می آید:

در شرایط کنونی شاهد توافق دولت و مجلس برای افزایش نرخ حامل های انرژی هستیم و اختلاف نظرها تنها به زمان اجرای این طرح بازمی گردد. از نظر شما اجرای این طرح چه پیامدهای مثبت و منفی برای اقتصاد کشور دارد؟

 هر اقدام اقتصادی باید پاسخگوی یک سوال اساسی باشد؛ چرا این اقدام را انجام می دهیم و یا اینکه چرا انجام نمی دهیم. در هر صورت باید یک مسئله اساسی وجود داشته باشد که بتوان بر اساس آن اظهار نظر کرد.

در خصوص افزایش قیمت حامل های انرژی ابتدا باید مشخص کنیم که هدف چیست؛ چون به طور رسمی معمولاً هدف گفته نمی شود و ما باید حدس بزنیم که با چه هدفی این عمل انجام می شود. این سوال از ابتدا در خصوص طرح افزایش حامل های انرژی که هدفمندسازی یارانه ها نام گرفت و پیامدهای مخرب را برای اقتصاد ایران داشت هم مطرح بود.

من از همان ابتدا یعنی یک سال قبل از اینکه قانون آن تصویب شود، گفته بودم که این اقدام انفعالی در قبال معلوم نبودن هدف، نه تنها جراحی اقتصادی نیست، بلکه قصابی اقتصادی است، اما متاسفانه توجه نشد و الان هم بر همان موضع هستم.

آیا انتقاد شما به شیوه اجرای این طرح است یا خود موضوع محل اشکال است؟

اساساً اصل این تصمیم از ریشه نادرست بود و مناسب اقتصاد کشور ما نبود.

من برای اینکه به سوال شما پاسخ بدهم باید ابتدا مسئله اصلی را مشخص کنم. اگر دولت و مجلس به دنبال افزایش درآمدهای کشور باشند می شود قیمت خیلی چیزها از جمله قیمت حامل های انرژی را افزایش داد. اگر دولت و مجلس می خواهند کاهش مصرف حامل های انرژی را داشته باشند تنها با قیمت های خیلی خیلی بالا این امر اتفاق می افتد و در آن صورت است که تقاضا به شکل معناداری کاهش می یابد.

اگر کشور بدنبال دامن زدن به تولید و افزایش ارزش افزوده است، قاعدتاً افزایش قیمت بر خلاف این جریان است و اگر کشور به دنبال افزایش صادرات است باز هم افزایش قیمت حامل های انرژی بر خلاف این هدف عمل می کند. با این شرایط شما فکر می کنید کشور بدنبال چه هدفی است که می خواهد قیمت حامل های انرژی را افزایش دهد؟!

دولت و مجلس معتقدند که از این طریق ضمن افزایش درآمد دولت می توان به نحوی از مصرف غیر صحیح و برخورداری بیشتر برخی جلوگیری کرد و به نوعی در مصرف انرژی صرفه جویی کرد. شما این کارکرد را تایید نمی کنید؟

 اینکه مصرف کاهش پیدا کند و صرفه جویی داشته باشیم، بسته به کشش تقاضا دارد. مصرف بعضی کالاها که بی کشش هستند با افزایش قیمت لزوماً کاهش نمی یابند، مثلاً شما اگر دارو را سه برابر کنید آیا مصرف مردم خیلی کم می شود یا اینکه مردم به ناگزیر مصرف می کنند؟

حامل های انرژی هم چنین تاثیری دارند. افراد که نمی توانند حمل و نقلشان را تعطیل کنند و به گونه ای این قیمت را می پردازند مگر اینکه قیمت ها مثلاً 500 درصد افزایش پیدا کند که در آن صورت هم مختصر تاثیری در مصرف خواهد داشت و البته مشکلات عدیده ای در سایر شئون اجتماعی و سیاسی ایجاد می کند که آنها هم آثار اقتصادی دارند.

لذا به نظر من صرفه جویی از این بابت در کوتاه مدت مقدور نیست. درآمدی که از این طریق بدست می آید نیز از نگاه سیستمی، اقتصادی نیست، به خاطر اینکه افزایش درآمد از این ناحیه به افزایش هزینه های تولید می انجامد و این تورم ایجاد می کند و کشور ناچار است برای کمک به آسیب دیدگان از تورم، کمک های انتقالی بپردازد و یا به خاطر مواجهه با فقر ناشی از تورم، مشکلات اجتماعی و سیاسی را تحمل کند که اگر آنها را به زبان اقتصادی برگردانیم می بینیم که این افزایش درآمد به نحوی جبران می شود و حتی ممکن است غیر اقتصادی هم باشد.

بنابر این در شرایط فعلی با هر هدفی که بسنجیم نباید به سمت افزایش قیمت حامل های انرژی حرکت کنیم.

برخی مدعی هستند که با تغییر شیوه اجرا می شود از مضرات افزایش قیمت حامل های انرژی جلوگیری کرد. به عنوان مثال می شود با اختصاص درآمدهای عایده به بخش تولید مانع افزایش هزینه های تولیدکننده شد. به نظر شما آیا انرژی همه جا کالای بی کشش است یا در برخی موارد مانند مصارف شخصی و شهری می توان تفاوت قائل شد؟

 به عنوان مثال توجه کنید برای خودرو، بنزین کالای بی کشش است و برای اینکه خودروی سواری حرکت کند غیر از مصرف بنزین و گاز راه دیگری نیست.

اما تقاضا برای سوار شدن به خودروی شخصی که ضرورتاً تقاضایی بدون کشش نیست؟

 ببینید چرا. مردم برای استفاده از خودروی شخصی تقاضا دارند. بی کششی از اینجا می آید. اگر سیستم حمل و نقل شهری به گونه ای باشد که مردم را بدون دغدغه منتقل کند و اختلالی در زندگیشان ایجاد نکند در آن صورت می شود قیمت ها را افزایش داد؛ به نحوی که افراد متقاضی استفاده از حمل و نقل شهری شوند.

اما اگر به هر دلیل حمل و نقل شهری مناسب و جوابگو نباشد افراد در پرداخت پول بیشتر برای بنزین و استفاده از خودرو در مقایسه با نپرداختن آن و استفاده از سیستم نامناسب حمل و نقل شهری باید یکی را انتخاب کنند. از آنجا که کسی مدعی وضعیت مناسب حمل و نقل شهری نیست، افراد ترجیح می دهند قیمت بالاتر را بپردازند، اما راحت تر در شهر تردد کنند.

این مطلب یعنی اینکه تقاضای آنها بی کشش است.

 با این مقدمات در چه شرایط ما مجاز به اجرای طرح هدفمندی یارانه ها هستیم؟

ابتدا ما باید بین هدفمندی یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی تفکیک قائل شویم. اتفاقی که در ایران افتاد افزایش قیمت حامل های انرژی بود نه هدفمندی یارانه ها.

سه نکته وجود دارد و هر کسی که می خواهد وضع موجود را اصلاح کند باید به آنها توجه کند.

نکته اول اینکه حامل های انرژی هیچ موقع در ایران از یارانه برخوردار نبوده است و این جمله نادرستی بود که حامل های انرژی یارانه دارند. حامل های انرژی ارزان فروخته می شد و این با یارانه داشتن تفاوت دارد.

یارانه به مابه‌التفاوت قیمت فروش از قیمت تمام شده می گویند. یعنی اگر کالایی 30 تومان تمام شده و شما 70 تومان بفروشید این یارانه ندارد و در مورد حامل های انرژی همیشه همین وضعیت بوده است.

اما ادعاها این است که ما به عنوان مثال بنزین را با ضرر در اختیار مردم قرار می دهیم.

خیر این طور نیست. ترازنامه شرکت ملی نفت در تمام سالها نشان می دهد که این ها سود داشته اند؛ زیرا قیمت بشکه های نفتی را که به پالایشگاه می بردند، محاسبه نمی شد.

این یک فرمی از کمک به مردم است. در حالت قبل نفت تقریباً مجانی به پالایشگاه داده می شد و حامل های انرژی نیز با قیمت پایین تری در اختیار مردم قرار می گرفت، اما الان نفت را با قیمت نزدیک به قیمت بین الملل حساب می کنیم و حامل های انرژی را گران تر عرضه می کنیم.

قوانین بودجه هم تایید می کنند که ما هیچ وقت یارانه سوخت نداشته ایم.

نکته دوم اینکه ما قیمت حامل های انرژی را افزایش داده ایم و نکته سوم اینکه درآمد آن به شکل هدفمند توزیع نشده است. باید بین اینها تفاوت قائل شد و مشخص کرد چه کاری می خواهیم انجام دهیم.

اتفاقی که الان افتاده این است که چون پرداخت غیر قانونی مازاد بین خانوارها به نقطه بن بست کامل رسیده و امکان استمرار آن برای سیستم وجود ندارد به دنبال پیدا کردن یک مفر هستند، در حالی که سیستم باید به نقطه شروع بازگردد و به غلط بودن تصمیم دولت و مجلس اعتراف و صادقانه این اشتباه را اصلاح کند.

بنابراین شما معتقدید اینکه به دنبال افزایش نرخ حامل های انرژی تا سطح قیمت های منطقه باشیم کار صحیحی نیست.

 بله همین طور است.

نظر شما در خصوص اینکه قیمت حامل های انرژی مثلاً بنزین دو نرخی باشد چیست؟ به عنوان مثال ما بنزین را با دو نزخ 400 و 2000 تومان عرضه کنیم تا هم از شوک به تولید و اقتصاد جلوگیری شود و هم مصرف مازاد را کنترل کند.

باید محاسبه شود چه فایده هایی و چه هزینه هایی دارد. این راهکاری است که درآمد شرکت های تولید کننده انرژی را افزایش می دهد و هزینه هایی به نسبت سهم بنزین گران قیمت در سبد مصرفی خانوار دارد؛ یعنی اگر سهم مصرف بنزین گران قیمت 15 درصد باشد یک هزینه دارد و اگر 40 درصد باشد هزینه ای دیگری.

در عین حال دارای این فایده است که کسانی که مصارف بیشتری دارند را مجبور به پرداخت هزینه بیشتر می کند.

باید در نظر بگیریم بخش عمده کسانی که به ناگزیر هزینه بالاتری می پردازند، به احتمال قوی جزو طبقاتی هستند که این قیمت بالاتر را از طریق تولیدات و خدماتشان به جامعه منتقل خواهند کرد؛ چون در جامعه ما تولید کم است و افراد می توانند هزینه های تمام شده کارشان را به تولید و جامعه منتقل کنند. در هر حال باید محاسبه شود که هزینه ها و فایده های آن چقدر است؛ چون در اقتصاد هر اقدام کوچک یا بزرگی دارای فایده و هزینه ای است.

ارزیابی جناب عالی از برآیند هزینه ها و فایده های این طرح چیست؟

من در مجموع با هر اقدامی که با هزینه های کمتر مردم را به سمت صرفه جویی در مصرف حامل های انرژی تشویق کند، موافقم؛ بدین معنا که به مردم یادآور شود این کالا آنقدر فراوان نیست که هر طوری دلتان خواست مصرف کنید، اما این لزوماً به معنای اقتصادی بودن این راهکار نیست و نیاز به بررسی دارد.

اگر قرار باشد قیمت همه حامل های انرژی را افزایش دهیم، مثل این است که مزد کارگر یا قیمت مواد اولیه را افزایش داده ایم. این وضعیت از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت است، مثلاً در کشاورزی ممکن است افزایش قیمت گازوئیل برای حمل و نقل و چاه های کشاورزی مهم باشد و در یک فعالیت دیگر ممکن است اصلاً انرژی های این چنینی نیاز نباشد. باید تصویر روشنی از برآیند این ها داشت.

در اینجا لازم است، اشاره کنم که مسائلی مانند هدفمندی و قیمت حامل های انرژی عمدتاً معلول هستند و کسانی که می خواهند اقتصاد کلان ایران را مدیریت کنند، باید از پرداختن به معلول ها دست بردارند. یارانه برای کمک به اقشاری است که کمک بگیر تلقی می شوند و همین که جامعه ای کمک بگیر دارد یعنی آنها معلول و تحت الشعاع شرایطی عمده و اصلی هستند.

مقامات باید دنبال یافتن علل مشکلات باشند نه اینکه چون موضوعی علت نمایانده شده و به هر دلیلی مشکل کشور است، فکر کنند تمام علت این است.

افزایش قیمت حامل های انرژی در هر صورت با وجود انتقاداتی که شما طرح کردید، اجرا شده و دولت جدید به دلیل کسری بودجه به دنبال مفری است؛ که آن را در حذف یارانه سه دهک بالا یافته است. با این طرح در کوتاه مدت و به طور کلان موافق هستید؟

من فکر می کنم دولتی ها و مجلسی ها باید به سه سال قبل بازگردند و ببینند تصمیمشان تا چه حد غلط بوده است. با توجه به اینکه سه سال تجربه اجرایی هم دارند باید مشخص کنند قرار بود چه اتفاقی بیفتد و مراحل کار را مرور کنند تا به کاستی ها، هم در قانون نویسی و هم در اجرای این قانون ناقص پی ببرند.

من به صراحت عرض می کنم که حتی در اجرا، هم دولت و هم مجلس کاستی هایی دارند. یعنی اگر دولت به غلط و برخلاف قانون دو سوم بیش از آن چیزی که باید می پرداخت، پرداخت کرد، مجلس در عمل به آن پرداخت غیر قانونی از طریق تصویب بودجه سال بعد صحه گذاشت. این نکته ای است که در درجه اول باید به آن توجه شود.

در مرحله دوم اگر نمی خواهند این اشتباه را اصلاح کنند لااقل به اجرای صحیح قانون بازگردند. اگر کشور بیشتر از 27 هزار میلیارد تومان از محل افزایش قیمت ها درآمد ندارد، همین میزان را توزیع کنند.

فکر اینکه مردم می گویند دولت قبلی به ما حدود40 هزار تومان می داد و مقامات فعلی در صورت تصویب مجلس مبنی بر اصلاح قانون و اجازه پرداخت صد درصدی درآمدها به خانوارها 28 هزار تومان توزیع می کند و ممکن است محبوبیت نهادی کاسته شود باید اصلاح شود.

همزمان باید شرایطی فراهم کرد تا به طور سهل، افرادی که می خواهند از دریافت انصراف دهند، به انصراف اقدام کنند. به نظر من در جامعه ما اگر صادقانه با مردم برخورد شود خوداظهاری بهتر جواب می دهد.

حداقل فایده توزیع میزان قانونی یارانه نقدی که حدود 28 هزار تومان است این می شود که همان پولی که از طریق افزایش قیمت حامل ها بدست آمده توزیع می شود و دولت با کسری مواجه نمی گردد. این توزیع می تواند یا بین همه مردم باشد و یا اینکه عده ای به خوداظهاری دعوت شوند و سهم آنها بین طبقات پایین تر توزیع شود.

شما پیش تر سیاست های تعدیل را برای اقتصاد کشور مضر دانسته بودید. در مقابل عده ای با استناد به آمارهای اقتصادی اوایل دهه 80 سیاست های تعدیل را موفق معرفی می کنند. نظر شما در خصوص این مواضع چیست؟

هر عملی از نظر اقتصادی آثار مثبت و منفی دارد. به عنوان مثال پرداخت یارانه نقدی برای بخشی از مردم آثار مثبت توزیع درآمدی داشته و البته آثار افزایش قیمت ها را نیز دارد.

سیاست های تعدیل نیز همین وضعیت را داشتند. ممکن است یک سال شاخصی وضعیت مناسبی پیدا کند، اما مهم، استمرار وضعیت است.

25 سال است که سیاست های تعدیل توسط سه دولت با مشی های سیاسی مختلف به طور یکنواخت اجرا می شود؛ از نظر ما بین دولت سازندگی و اصلاحات و مهرورزی به جهت اجرای سیاست های اقتصادی هیچ تفاوتی وجود ندارد.

اگر تفاوتی به نظر می آید در روش هاست و نه در سیاست ها. اقتصاد ایران محصول و جلوه اجرای این سیاست هاست. سهمی هم به مشکلات سیاسی ایران با دنیای بیرون اختصاص دارد.

آنچه در عرصه واقعی زندگی اقتصادی مردم می گذرد محصول سیاست های تعدیل است. اگر مناسب و خوب است به تعدیل بازمی گردد و اگر مناسب نیست آن هم به تعدیل بازمی گردد.

به عنوان کلام آخر اگر نکته ای وجود دارد بفرمایید.

اوضاع اقتصادی ما اوضاع سختی است و راهکار نسبی آن هم ساده نیست. انضباط به معنی سخت گیری در مدیریت اقتصادی برای این شرایط یک اصل است. حتی ممکن است مقامات از نظر روش فکری در دوران غیر از این به سختی و انضباط قائل نباشند و معتقد باشند باید دست مدیران باز باشد، ولی الان دوران گشایش نیست و لذا عقل حکم می کند که در امور مالی سخت گیری های بسیار وسیعی اتفاق بیفتد.

ما الان درآمدهای کمی داریم؛ چون رکود داریم، درآمد مالیاتیمان کم است و چون نفتمان را نمی خرند درآمد نفتمان کم است، اما هزینه هایمان به این سرعت کم نمی شود.

از طرفی ممکن است در شرایطی که کشور مشکلات بیرونی و داخلی ندارد، مثلاً معافیت مالیاتی دادن به اقشاری خوب باشد یا لااقل خیلی اشکال نداشته باشد، اما اگر در دوران سختی مثل الان همان فکری را داشته باشیم که در دوران گشایش و راحتی داریم، قاعدتاً این فکر با شرایط نمی خواند.

شما نمی توانید هم نفت نفروشید و هم درآمد مالیاتی را به واسطه رکود کم کنید و هم معافیت های مالیاتی وسیع دهید. به نظر من این بی انضباطی است، خصوصاً اگر این معافیت ها به غیرتولیدکنندگان و تجار داده شود

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.