اولین همایش از سلسله همایشهای «آمریکاشناسی» با عنوان «آمریکا از منظر فلسفیاجتماعی» امروز 28 آبانماه در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر جامعه شناسی با تاکید بر اینکه برای ما پرداختن به موضوع آمریکا معنادار نیست، گفت: چون مقیاسی از آمریکا در دست نداریم، پرداختن به آن معنادار نیست. در ایران یک عده عاشق آمریکا و یک عده از آن متنفر هستند به همین دلیل هیچ مطالعهای در مورد آمریکا تاکنون صورت نگرفته است. سعید جلیلی سالها پیش میگفت در میز آمریکا حتی یک برگه مطالعه نداریم.
وی افزود: آمریکا یک پدیده بینظیر بشری است. تام پین بنیانگذار معرفتی و فکری آمریکاست. درباره او یک رمان به همین نام نوشته شده است. او کتابی به نام «عقل سلیم» نیز دارد. عقل سلیم مبنای دموکراسی است و معادل اسلامی آن فطرت، یا قلب سلیم است. آمریکا براساس مردم بنیان نهاده شده است. دموکراسی در آمریکا خیلی پیشرفتهتر از اروپاست. آمریکا دارای مردمی ساده و خونگرم است.
این پژوهشگر جامعهشناسی در ادامه اضافه کرد: آمریکاییها در جامعه خود عقل انتزاعی و نخبگی ندارند با آمریکاییها نباید مانند اروپاییها برخورد کرد به دلیل ساختارهای جامعه در آمریکا رئیسجمهور آنها عقل نخبگی ندارد. بلکه فردی مردمی است.
فیاض با تاکید بر اینکه ما شناخت کافی در مورد کشورهای شرق و غرب نداریم، گفت: در تحلیلها کشورهای چین و هند آسیبهای زیادی به ما زدند و سودهای کلان بردند. برخلاف آنچه در مورد آمریکا گفته میشود آنها اوج مدرنیته نیستند. آمریکا بود که مدرنیته اروپا را نابود کرد.در آمریکا همه مباحث حول محور اقتصاد پیش میرود. حتی هالیوود که نماد فرهنگی آمریکا تابعی از اقتصاد است.
وی با انتقاد از صداوسیما برای پخش فیلمهای هالیوودی افزود: ما یکسری از فیلمهای هالیوود کار میکنیم که اهداف سیاسی آنها را پیش میبرند. ما با زبان مرگ بر آمریکا میگوییم اما عملکردمان صحیح نیست. ما نباید با آمریکا به صورت ایدئولوژیک برخورد کنیم. باید واقعگرایانه با این مساله روبهرو شویم تا کی قرار است ضربه تقسیم کار جهانی را تحمل کنیم و سود آن را به کشورهای مانند چین، ترکیه و روسیه برسانیم.
این استاد دانشگاه با انتقاد از عدم وجود دانشگاهی برای مطالعه در خصوص آمریکا گفت: چین، در پکن دانشگاه آمریکاشناسی راه انداخت ولی ما در دانشگاههای خود هیچ مطالعاتی درباره آمریکا نداریم. آمریکاییها در ایرانشناسی پیشرفتهای زیادی داشتهاند.
فیاض با اشاره به اقتصاد آمریکا گفت: در آمریکا اقتصاد مردمی است. سالهاست نظریهپردازان آمریکایی نظریه اقتصادهای مردمی را تولید میکنند. دلیل نفوذ سبک زندگی آمریکایی در جهان نیز مردمی بودن اقتصاد آنها است. بینظیر بودن آمریکا نه تعریف است و نه توهین، تنها واقعیت است.
وی در ادامه اضافه کرد: در آمریکا ساختار اجتماعی وجود ندارد، بلکه سیستم اجتماعی وجود دارد. در سیستم اجتماعی همه اجزا در عرض هم قرار دارند. جامعهشناسی و دین در آمریکا کاملا درهم ترکیب شد. مرگ جامعهشناسی نیز در آمریکا رخ داد. آمریکاییها به جای جامعهشناسی ریشه ارتباطات را بنیانگذاری کردند که از روانشناسی جامعه نشأت میگیرد. در آمریکا نه اصالت فرد مطرح است و نه اصالت جامعه، بلکه محوریت با اصالت فرهنگی است. ارتباطات فرهنگ روبهجلو است و تاریخ و سنت در آن مهم نیست.
این استاد دانشگاه افزود: برعکس آمریکا در ایران همه به تاریخ افتخار میکنند و دائما همایشهایی برگزار میشود که در آن از گذشتگان تجلیل میکنیم و درباره آنها گندهگویی میکنیم. براساس تفکری که در آمریکا مطرح است جهان کامل نیست و باید با گفتوگو کامل شود. وضعیت اسفبار علوم انسانی ما به دلیل این است که برخی اشرافزادگان به فرانسه رفتند و این علوم را به ایران آوردند.
فیاض درباره خصوصیات مردم آمریکا گفت: آمریکاییها در هر فرهنگی حاضر شوند میتوانند خود را با فرهنگ جدید تطبیق دهند، آمریکاییها با مسائل جهانی برخورد میکنند. کشور آمریکا دارای ساختاری نرم و قدرت نرم پیشرفتهای است. آنها با ساختار پراگماتیسمی که دارند آینده را تعیین میکنند. باید آمریکا را در موقعیت خودش، نه ایدئولوژیک، نه عاشقانه و نه خصمانه بررسی کرد.
در مورد آمريكاي شمالي , مهاجران اروپايي ابتدا با مشكل بوميان (سرخپوستان) روبرو بودند كه توانستند اين مشكل را با استفاده از اسلحه گرم , بيماريهاي واگير سوغاتي از اروپا و كشتار دسته جمعي حل كنند ִ بطوريكه طبق گزارشهاي منتشره توسط سازمان ملل متحد يكي از موفق ترين عمليات پاكسازي قومي و نسل كشي كه در طول تاريخ اتفاق افتاده و همچنان نيز ادامه دارد پاكسازي قومي سرخپوستان ساكن آمريكاي شمالي ( كانادا و آمريكا) است ִ مهاجران اروپايي پس از كاهش خطر و درگيري ها با ساكنين بومي (سرخپوستان) بر سر تقسيم غنائم و منابع سرزمين جديد به جان هم افتادند و در مقابل نيروي غالب ( انگلستان ) صف كشيدن كه نتيجه اين درگيري ها به اعلام استقلال كشور آمريكا انجاميد ִ در حقيقت كشور جديد بعنوان سرزمين مشترك المنافع براي كشورهاي اروپايي درآمد و بخش شمالي آن بنام كانادا بعنوان جايزه و دستمزد قبول استقلال از طرف انگلستلن در اختيار انحصاري اين كشور قرار گرفت ִ در حال حاظر مي بينيم كه فقط يك خط كمرنگ مرز فيزيكي اين دو كشور را از هم متمايز ميسازد وگرنه از نظر اقتصادي , رفت و آمد , ارتباطات و ديگر موارد هيچ محدوديتي براي شهروندان دوكشور وجود ندارد ִ
در مرحله بعد از پاكسازي ساكنان محلي , مهاجران و ساكنين جديد براي استفاده از منابع طبيعي اين سرزمين پهناور با كمبود نيروي انساني روبرو گشتند به همين منظور دست به آوردن برده از كشورهاي آفرقايي و آسيايي زدند ִ تا زمانيكه انقلاب صنعتي اتفاق نيافتاده بود و هنوز نيروي ماشين جايگزين نيروي انساني نشده بود اين پروسه برده داري و تجارت برده برپا بود ولي پس از آنكه ديگر نيروي انساني به ميزان قبل مورد نياز نبود درحقيقت برده ها بر روي دستان صاحبانشان ماندند و در نتيجه پروسه لغو برده داري آغاز گشت و به نتيجه رسيد ִ در ظاهر برده ها آزاد گشتند ولي سيستم استثمار انسان از انسان فقط رنگ و شكل عوض كرد و به گونه اي ديگر و بدون قل و زنجير فيزيكي آشكار به كار خود ادامه دادִ شايد بتوان گفت كه از بعضي جوانب بدتر و غير انساني تر گشت براي مثال در زمان برده داري يك برده سالم كارا و مفيد بود پس برده دار مي بايست به سلامت و قدرت بدني برده هاي خود توجه ميداشت و آنها از سلامتي و خوراك برخوردار ميشدند ִ درحاليكه در مرحله بعدي ديگر اين موارد اهميت نداشتند و ما مي بينيم كه امروزه در قرن بيست و يكم و در قدرت مند ترين كشور سرمايه داري جهان يعني آمريكا با سيصد ميليون نفر جمعيت هم گرسنگي وجود دارد و هم تامين بيمه سلامتي معضل بسيار عظيمي است ִ
تفاوت ديگر برده داري در حال حاضر با برده داري در فرن نوزدهم در آمريكا اين است كه در آن زمان براي اينكه برده اي در بازار عرضه گردد تاجران برده مي بايست سرمايه گذاري ميكردند و عده اي را استخدام مي كردند كه با كشتي به كشورهاي آفريقايي سفر كنند و در آنجا با زور و جنگيدن انسانها را شكار كنند و آنها را باكشتي به آمريكا حمل كنند كه تمام اين مراحل با خطر هاي جدي و مرگ هم براي برده ها و هم براي تاجران و كاركنان كشتي ها همراه بود ִ ولي امروزه اين برده ها هستند كه خودشان با پرداخت پول از دلالان ( تاجران برده ) ميخواهند كه آنها را بعنوان كارگر ( چه قانوني و جه غير قانوني ) به كشورهاي اروپايي و آمريكا ببرند تا در آنجا بتوانند با دريافت حداقل دستمزد و در سخت ترين شرايط كاركنند ִ
در حال حاضر تنها مشكلي كه در سيستم معمول تا مين نيروي كار ارزان بوسيله كارگران مهاجر (قانوني يا غير قانوني ) يا به عبارت صحيح تر برده داري مدرن وجود دارد اين است كه نسل اول مهاجران با شدت تمام وبا حد اقل دستمزد كار مي كنند و تلاش مي كنند كه خلافي مرتكب نشوند تا با نيرو ها انتظامي و قضائي درگير شوند بنا براين از نظر سيستم دولت وكساني كه آنها را به كار مي كشند بهترين هستند ولي نسل دوم به بعد مهاجران كه فرزندان اين ها هستند و در كشور هاي اروپايي و آمريكا بدنيا آمده و بزرگ شده اند ديگر خود را متعلق به همين كشورها ميدانند و توقع دارند كه از امتيازاتي شبيه امتيازات ديگر شهر وندان برخوردار باشند بنا براين ديگر حاضر نيستند كه همچون نسل اول سواري بدهند ִ اين مشكل باعث شده كه كشورهاي اروپايي و آمريكا نياز داشته باشند كه هميشه مهاجران (قانوني و يا غيرقانوني ) وارد كنند ִ
نكته اين جاست كه جوامعي ( اروپا و آمريكاي سفيد و مسيحي) كه چنين سابقه درخشاني در قتل و غارت و استعمار دارند طليعه دار دموكراسي و آزادي خواهي شده اند كساني كه تمام رفاه و آسايشي كه از آن برخوردارند حاصل همين غارت ها و كشتارهايي است كه همچنان به شكلهاي مختلف ادامه داردִ
كشور آمريكا از جنوب همسايه وهم مرز با كشور مكزيك است ִ كشور مكزيك نيز بوسيله كشتار و زور توسط اسپانيايي ها كاتوليك هستند ولي تفاوتي كه با كشور كانادا در شمال دارند اين است كه مردم مكزيك ريشه اروپايي نداشته و سفيد نيستند ִ مردم مكزيك همان قبيله و قوم هاي سرخپوست بومي هستند ִ در نتيجه مي بينيم كه مرز فيزيكي بين مكزيك و آمريكا بسيار مشخص و سخت بوده و شديد مرزباني مي گردد ִ بطوريكه در قسمتهاي طولاني ديوار كشي شده است ( آيا اين ياد آور ديوار چين براي جلوگيري از مزاحمت هاي قوم يعجوج و معجوج نيست )
عقل سلیم مبنای دموکراسی است و معادل اسلامی آن فطرت، یا قلب سلیم است. آمریکا براساس مردم بنیان نهاده شده است. دموکراسی در آمریکا خیلی پیشرفتهتر از اروپاست.
شما معلوم می شود هیچ چیز از آمریکا نمی دانید. آمریکا با برده داری و استثمار مهاجرین و کشتار وسیع مردم بومی به اینجا رسیده است. قانون اساسی آمریکا برای افراد ثروتمند بنیان گذاشته شده است و افراد عادی تا چندی پیش حتی نمی توانستند رای دهند حتی اگر سفید بودند. شما بجای حرافی بهتر است کمی مطالعه کنید.
به این “استاد” بگویید لطفن ساکت باشد.
آیا این “استاد” با American exceptionalism و فرهنگ پشت آن آشنایی ندارد. بنظر می آید که ندارد و با آن بیگانه است وگرنه اینهمه وراجی بیهوده نمی کرد.
گفت: در تحلیلها کشورهای چین و هند آسیبهای زیادی به ما زدند و سودهای کلان بردند.}
واقعن دلم برای ایرانی ها می سود که چنین استادان بیسوادی دارند که تازه جامعه شناس هم است. خب، چه کشوری چین و هند را مجبور می کند که به تحریم های غیر قانونی رای مثبت دهد؟
همه دنبال منافع خود هستند. آمریکاست که این منافع را برای این کشورها بوجود آورده است تا ایران را نابود کند. و تو “جامعه شناس” نوک تیز حمله را به این دو کشور میزنی؟ خجالت دارد.