واکنشها به توافق یا بیانیه مشترک ژنو 3 طیفهای متنوعی را در بر میگرفت. آمریکاییها به صراحت و علیرغم اشاره به برنامه غنیسازی ایران برای اولین بار در توافق ژنو، ابراز داشتند که چیزی بهعنوان حق غنیسازی اورانیوم برای ایران بهرسمیت نشناختهاند و صهیونیستها نیز بر طبل مخالفت شدید با هرگونه اعطای امتیاز به جمهوری اسلامی ایران کوبیدند اما خوشبختانه اکثر کشورهای جهان اعم از کشورهای منطقه و دوردست از این توافق استقبال کردهاند.
در بین این موضعگیریها، موضعگیری یک کشور در نوع خود جالب بود، کشوری که بومیانش در رنج به سر میبرند و بخش قابل توجهی از جمعیتش را افراد مهاجر تشکیل میدهند: «کانادا». این کشور در معادلات بینالمللی آنقدرها هم اثرگذار نیست و نمیتوان از آن به عنوان قدرت بینالمللی یا حتی منطقهای نام برد.
کانادا در منطقهای واقع است که خواهناخواه تمام پتانسیلهایش تحتالشعاع قدرت هژمونیک ایالات متحده قرار میگیرد. این کشور پهناور است اما به نسبت موقعیت ژئوپلتیک خود آنقدرها هم اثرگذار نبوده و نیست. با این حال دولت کانادا یکی از تندترین مواضع را علیه توافق ژنو اتخاذ کرده است.
دولت کانادا اندکی پس از حصول توافق ژنو، ابراز داشت که نسبت به آن عمیقا با دیده تردید مینگرد و تحریمهای خود بر ضد ایران را همچنان محفوظ خواهد داشت. دولت کانادا همچنان بر این باور است که رفتار گذشته، بیانگر رفتار آینده است و از آنجا که ایران پیش از این دربرابر شورای امنیت سازمان ملل سرکشی کرده است، از این پس نیز خواهد کرد.
البته دولت کانادا ناخواسته به یک واقعیت اشاره کرده است. اگر رویکرد شورای امنیت و قدرتهای جهانی همچنان زیادهخواهانه باشد، ایران در برابر آنها خواهد ایستاد. این هویت انقلاب اسلامی ایران است و ربطی به این هم ندارد که چه کسی در ایران در راس دولت یا وزارت خارجه باشد. اما سوال اینجاست که چرا در میان این همه دولت، کانادا باید این مواضع خصمانه را اتخاذ کند.
به هر حال، کم یا زیاد، قرار است بخشی از تحریمهای ایران بنابر توافق ژنو لغو شود و بخشی از داراییهای ایران به این کشور بازگردد. علاوه بر آن اقدامات وسیع اعتمادسازی که ایران در این توافق پذیرفته، شایان آن است که طرفهای بینالمللی ضمن استقبال، حمایت خود را از توافق ژنو ابراز دارند. اما دولت کانادا ظاهرا مسیری کاملا متباین را با این انتظار معقول در پیش گرفته است.
بهطور کلی وقتی که چنین مواضعی علیه ایران از سوی کشوری صادر میشود، ذهن ایرانیان به طور طبیعی و بنا بر تجربه بیش از 30 ساله به سوی صهیونیستها و اعمال نفوذ آنها متوجه میشود. در خصوص کانادا نیز باید گفت که همین گزینه میتواند عامل اصلی پشت پرده مخالفتهای غیرمنطقی دولت کانادا با توافق ژنو باشد.
استفان هارپر، نخستوزیر کانادا به شدت تحت تاثیر القائات صهیونیستهاست و قبلا با موضعگیریهای تند خود علیه جمهوری اسلامی ایران عملا آن را نشان داده است. وی بهخاطر مواضعش، بارها مورد تمجید رژیم صهیونیستی هم قرار گرفته است.
لابی صهیونیستها در کانادا، پس از ایالات متحده، بزرگترین لابی صهیونیستی در قاره آمریکاست. برخی شنیدهها حاکی از آن است که از نظر نفوذ و ثروت، لابیهای یهودی کانادا تنه به لابیهای یهودی در فرانسه میزنند.
لابیها تصمیمگیر نیستند اما تاثیر شگرفی بر روند تصمیمسازی و تصمیمگیری دارند و هزینه هرگونه مخالفت با خود را به شدت بالا میبرند.
علاوه بر اینها، کانادا در سیاستهای خود بهعنوان متحد منطقهای ایالات متحده، بهنوعی کارگزار آمریکاییها محسوب میشود. روابط این کشور با ایالات متحده بسیار خوب است و از برخی جهات میتوان آن را حیاط خلوت ایالات متحده دانست. در کانادا بهعکس آمریکای جنوبی، آنچنان احساساتی بر ضد واشنگتن دیده نمیشود.
همین مسائل باعث میشود که کانادا به پایگاه سیاسی واشنگتن تبدیل شده و این کشور به نوعی به بازتاب بخشی از سیاستهای بینالمللی ایالات متحده بپردازد.
بر این اساس، مواضع اخیر دولت کانادا اگر چه قطعا توسط هارپر و همکارانش اتخاذ شده اما در واقع مواضع مستقلی نیست. پشت پرده مواضع ضدایرانی هارپر و وزیر امور خارجهاش، متغیرهای متعددی وجود دارد که روابط خاص با اسرائیل و لابیهای این رژیم و همچنین نزدیکی به محافل تندرو در کنگره آمریکا میتوانند از آن جمله باشند.
Sorry. No data so far.