راشل کوری تنها مسافری نبود که وقتی به خاک غزه قدم گذاشت، تفاوت را میان آنچه شنیده با آنچه دیده بود، احساس کرد، تفاوتی که تنها هدفش پوشاندن چهره مظلومانه کودکان بیپناهی بود که هر از چند گاهی طعمه موشکهای اسرائیل میشدند؛ موشکهایی که بارها توسط سران و رسانههای غربی گفته شده بود که تنها مناطق نظامی را مورد هدف قرار میدهند.
اما در میان تمام مسافرانی که طی جنگ شش روزه به غزه آمدند، این تنها راشل کوری بود که جان خود را بر سر آرمانهایش داد؛ بلندگو به دست گرفت… فریاد زد … سعی داشت از کودکان بیپناه غزه که در حصاری گرد آمده بودند، دفاع کند… اما بلدوزر اسرائیلی که کار خود را ماهرانه انجام میداد، راشل را به خانههای پر از آرزویی فرستاد که در چند سال اخیر خرابشان کرده بود… . همه مبهوت این صحنه بودند. کسی باور نداشت که سرباز اسرائیلی بدون در نظر گرفتن راشل و با زیر گرفتن او خانههای فلسطینیها را دوباره به مخروبه تبدیل کند… اما شد.
«من راشل کوری هستم» اثری است از دوستان راشل کوری که بعد از درگذشت او به سراغ ایمیلها و نامههایش رفتند و از آن کتابی برای آشنایی بیشتر مردم با آنچه که در سرزمینهای اشغالی رخ میدهد، منتشر کردند.
کتاب شامل بخشهای مختلفی است که همگی از یک حکایت دم میزنند، مظلومیت مردمی آواره، بیخانمان و بیپناه در منطقهای به نام «غزه». راشل در بخشی از کتاب که برشی از ایمیل او به خانوادهاش است، مینویسد: «در حال حاضر دو هفته و یک ساعت است که به فلسطین آمدهام، واژه برای توصیف آنچه که میبینم، کم است. نمیدانم این همه کودک چگونه بدون هیچ پشتوانه و حتی خانهای اینجا زندگی میکنند. شما نمیتوانید آنچه را که من میگویم تصور کنید. هر کس دیگری تا زمانی که اینجا را از نزدیک و با چشمان خودش ندیده و حس نکرده باشد، نمیتواند بفهمد من از چه چیزی صحبت میکنم.
بعد از خراب شدن خانهها، جایی برای زندگی و حتی آب و غذایی برای ادامه حیات وجود ندارد. این چیزی است که در غزه در حال رخ دادن است. میخواهم شما را با این ایمیلها با اقیانوسی از دردهای مردم بیگناه آشنا کنم… .»
کوری از اعضای جنبش اتحاد جهانی (ISM) بود. او فعالیتهای مختلفی را برای حمایت از مردم بیگناه فلسطین انجام داد که در نهایت در آخرین سفرش به این کشور، جان خود را در این راه داد.
Sorry. No data so far.