تریبون مستضعفین – علیرضا رضاخواه ، مدرس دانشگاه و سردبیر بخش بین الملل روزنامه خراسان است. از جمله تالیفات متعدد ایشان میتوان به کتاب اتاقهاي فکر و سياست خارجه آمريکا و همچنین مقالاتی با عنوان اوباما و مسئله نژاد، مقدمهاي بر مورمونيسم، تاثير يازدهم سپتامبر بر سرمايه اجتماعي ايالات متحده آمريکا اشاره کرد.
به بهانه سفر اخیر آقای احمدینژاد به لبنان با ایشان گفتگویی انجام دادهایم.
ابتدا درباره گروه و جریانات سیاسی که هم اکنون در لبنان فعال هستند، مختصری توضیح دهید.
هم اکنون سه جریان سیاسی عمده در لبنان وجود دارد، که سه بلوک بین المللی هم به تفیک از آنها پشتیبانی میکنند. ۱) گروه شیعیان: که هسته مقاومت (ایران و سوریه) از آنها حمایت میکند. شیعیان قبل از انقلاب اسلامی هم تحت تاثیر ایران بودند و بعد از انقلاب این تاثیرپذیری از ایران در قالب عزت و ایمان و مقاومت تبدیل شده است و این باعث افتخار حزب الله لبنان گردیده است. ۲) گروه مسیحیان: جریان دوم هستند که کشورهای غربی به رهبری فرانسه با آنها تعامل میکنند. علت اینکه فرانسه لیدر کشورهای غربی است، این است که لبنان یک کشور فرانکوفن است. لبنان قبلا مستعمره فرانسه بوده و هماکنون زبان فرانسه دومین زبان آنجاست (البته آمریکا هم درلبنان تاثیرگذار است اما فرانسه در بین کشورهای غربی حرف اول را میزند) جریانهای سیاسی غربگرای لبنان از این کشورها متاثر هستند. ۳) اهل تسنن: جریان دیگری هستند که در لبنان وجود دارند و با عربستان سعودی رابطه تنگاتنگ دارند.
چرا احمدینژاد این برهه از زمان را برای رفتن به لبنان انتخاب کرد؟ آیا جریانات خاصی در منطقه در شرف وقوع است؟
بازخوانی دادگاه رفیق حریری مسئلهای است که موضوع روز لبنان است. برای اهمیت این موضوع کافی است ببینیم که دستاورد این ترور چه بوده است؟ پس از ترور حریری سوریه ( که به عنوان یکی از پایههای مقاومت شناخته میشود) به خاطر اتهام ترور حریری آماج حملات قرار گرفت و مجبور به ترک لبنان گردید و همچنین حزبالله تحت فشار قرار گرفت. آمریکا این دستاورد «انقلاب سرد» نامید.
حالا با بازخوانی دادگاه حریری در صددند همانطور که سوریه را از لبنان خلع ید کردند و افکار عمومی را علیه آن بسیج نمودند، امروز حزبالله را با همان روش محدود وخلع سلاح کنند.
چه جریانات و گروههایی لبنانی میخواهند این نقشه را عملی کنند؟
الان مسیحیان و اهل تسنن (به همراه حامیان بین المللیشان کشورهای غربی و عربستان) علیه حزب الله (و بالتبع علیه هسته مقاومت) همسو شدهاند. این کنشگران سیاسی به اصطلاح گروه ۱۴ مارس را به وجود آورند.
از طرفی خود لبنانیها (مخالفان بلوک مقاومت) میدانند چنین حرکتهایی علیه حزبالله بدون پشتیبانی عملیاتی نیست. به خاطر همین نیاز به پشت گرمی بین المللی دارند. حامیشان هم ملک عبدلله میشود که چندی پیش به لبنان سفر کرد. و شاهد آن بودیم که فشارها روی جریان مقاومت ( ۸ مارس) تشدید شده بود.
از طرف دیگر حزبالله دامنه نفوذ ایران محسوب میگردد و به لحاظ امنیتی و منافع ملی تقویت حزبالله باعث تحکیم ایران هم میشود و متقابلا هم حضور احمدینژاد در این برهه از زمان باعث تقویت حزبالله است. این تقویت دو سویه قطعا خوشایند کشورهای عربی و غربی (حامیان گروه ۱۴ مارس) نیست و آنها تمام تلاششان را میکنند که این همبستگی بلوک مقاومت با شیعیان تشکیل نگردد.
نقش آمریکا را در این سفر چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت آمریکا صراحتا مخالف سفر احمدینژاد بوده و تلاش دیپلماتیک خود را انجام داد تا این سفر صورت نگیرد؛ علیرغم تلاش آمریکا و همچنین وجود دولت غربگرای لبنان – سعد حریری- ( و حتی تهدید بمب گذاری توسط گروههای افراطی سنی در لبنان) باز این سفر صورت میگیرد و ایران نشان میدهد که در لبنان حضور قوی و فعال دارد. جالب اینجاست که سعد حریری پس از ناکام ماندن از لغو سفر احمدینژاد گقته بود، هیچ مهمانیای برای احمدینژاد ترتیب نخواهد داد. اما پس از ورود و استقبال گسترده مردم لبنان دولت غربگرای لبنان تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت و مهمانی نهار را برای احمدی نژاد ترتیب داد. حتی کسانی که دشمن شماره یک ایران هم هستند مثل سمیر جعجع، فردی که تیم احمد متوسلیان را میرباید و به اسرائیلیها تحویل میدهد، به احمدینژاد به عنوان نماینده ایران خوش آمد میگویند.
در کل سفر احمدینژاد را چگونه ارزیابی میکنید؟ و چه دستاوردهایی داشت و دارد؟
ابتدا عرض کنم این دستاوردهای این سفر برای نظام جمهوری اسلامی است نه احمدینژاد؛ در قانون اساسی ما حمایت از مظلومین و مسلمین آمده و همه دولتها باید در این زمینه قدم بگذارند. پس دستاوردهای این سفر برای کل نظام است نه جناح و گروه خاصی.
به نظرم یکی از دستاوردهای این سفر تقویت متقابل ایران و حزبالله در منطقه است. ایران با پشتیبانی از حزبالله اجازه نمیدهد، که حزبالله در انزوا قرار گیرد و حزبالله هم با استقبال گسترده و مساعد نمودن افکار عمومی برای ورود رئیس جمهور ایران بر پرستیژ و اهمیت ایران در منطقه میافزاید.
یکی دیگر از دستاوردهای این سفر این است که ایران به همه کشورها نشان داد که مرزهایش محدود به ایران نیست. وقتی احمدینژاد در مرز اسرائیل میایستد، با زبان بیزبانی این را بیان میکند که اگر ایران را مورد حمله قرار دهند، مطمئنا با پاسخ کوبندهای در خارج از مرزهای ایران مواجه خواهد شد.
اما رسانههای ضد انقلاب معتقدند این سفر با پولهای خود ایران صورت گرفته و دستاورد چندانی برای ایران ندارد!
دو نکته در این زمینه عرض کنم اول اینکه سایتها و تلویزیونهای ضد انقلاب ( نظیر بیبیسی فارسی و صدای آمریکا) هدفشان تهیه خوراک فکری ( عوام فریبی) است. تخریبی به مسئله نقش ایران در لبنان نگاه میکنند نه تحلیلی؛ فردی که تحلیل میکند اغراض فردی را کنار گذاشته و به روشن شدن کنه موضوع میپردازد. وقتی گروههای ضدانقلاب و دول ضد ایرانی در رسانههایشان میگویند با پول ایران، لبنانیها برای احمدینژاد بنرهای تبلیغ چاپ میکنند و … فقط جنبه تخریبی دارد چرا که همه کشورها بودجههای کلانی برای پیشبرد منافع خارجیشان در منطقههای مختلف خرج میکنند و تازه نصف این هم جواب نمیگیرند. و بدیهی است که ما در لبنان هم سرمایه گذاری معنوی کردیم و هم مادی و اتفاقا هم خیلی خوب جواب گرفتیم.
نکته دوم اینکه وقتی اپوزیسیون ایرانی روی به تحلیلهای بیاساس ( که بیش ازعوام فریبی نیست) میآورند، باید پرسید چرا زمانی که خاتمی به لبنان سفر کرد از این تخریبها خبری نبود؟! چرا این حرفها زمانی که خاتمی به لبنان رفت گفته نشد؟ شبیه همین استقبال برای او هم شد! … پس میبینیم مسئله مربوط به آقای x یا y نیست . مسئله لبنان مربوط به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. بهترین جایی که صدور انقلاب معنا پیدا کرد. این مسائل مربوط به حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی کشور است که اگر بخواهیم اینها را با مسائل داخلی پیوند بزنیم کاملا اشتباه است. برآورد کشورهای غربی (به اعتبار اتاقهای فکر و دستگاه دیپلماسی آمریکا) این است که ایران در زمینه افکار عمومی و زور آزمایی در لبنان موفق بوده است. اما برای انحراف این دستاورد ایران، هزار جنگ روانی ایجاد میکنند و برای تخریب این موفقیت تخریب میکنند و میگویند ایران هزینههای هنگفت میکند.
Sorry. No data so far.