شنبه 03 می 14 | 15:12

پای آزمون دکتری فلسفه علم از کجا می‌لنگد؟

اگر بنا به عدم پذیرش بود پس چرا هنگام ثبت نام اولیه از سوی سازمان سنجش نام رشته فلسفه علم و فناوری ذیل مجموعه فلسفه آمده بود؟ چرا وزارت علوم اعلام نکرده بود که این رشته ظرفیت ندارد؟ مسئولیت اصلی این اتفاق بر عهده چه کسانی است؟ چه کسانی پاسخگوی آن دانشجویی هستند که نه تنها روزهای جوانیش از دست رفته است، بلکه امیدی هم به عدم تکرار این امر در آزمون های سال های آینده ندارد؟


دکتریمریم جوادیون– هفته پیش نتایج آزمون دکتری از سوی سازمان سنجش اعلام شد. مسلماً کسی که آزمون دکتری می دهد آنقدر از سد کنکورهای مختلف گذشته که روند آن را به خوبی میداند؛ چند ماه درس میخوانی، در آزمون ثبت نام میکنی، آزمون میدهی، منتظر اعلام نتایج می مانی، نتایج اعلام می شود، اگر مجاز شده بودی، دفترچه را دانلود میکنی، کد رشته تحصیلی مورد علاقه ات را پیدا میکنی و انتخاب رشته میکنی، منتظر دعوت به مصاحبه میمانی، مصاحبه برگزار میشود، و دانشجوی دکتری میشوی/ نمیشوی.

اما ناگهان همانجا که به دنبال کد رشته تحصیلی مورد علاقه ات میگردی فرایند متوقف میشود! درس خوانده ای، آزمون داده ای، مجاز شده ای، اما هرچه دفترچه را زیر و رو میکنی اثری از کد رشته تحصیلیت نیست! با خودت میگویی حتما اشتباهی شده است. منتظر اصلاحیه دفترچه می مانی. اصلاحیه دفترچه می آید و باز هم میبینی انگار از ازل چنین رشته ای وجود نداشته است!

این همان اتفاقی است که برای جمعی از داوطلبان دانش آموختگان رشته فلسفه علم در همین آزمون دکتری نیمه متمرکز امسال افتاده است؛ یعنی با باز کردن دفترچه انتخاب رشته در کمال ناباوری با ظرفیت صفر برای گروه فلسفه علم مواجه شده اند. بله درست است؛ یعنی امسال در هیچ یک از معدود دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، پذیرش رشته فلسفه علم و فناوری صورت نمی گیرد. یعنی شمایی که آزمون داده ای و ماه ها درس خوانده ای واکنون مجاز به انتخاب رشته شده ای بدون اینکه از قبل بدانی الان باید بدانی که هیچ دانشگاه و پژوهشگاهی نیست که در رشته مورد نظرت دانشجوی دکتری بپذیرد.

و اکنون دانشجوی بی نوا مانده است و انبوهی سوال بی جواب:

اگر بنا به عدم پذیرش بود پس چرا هنگام ثبت نام اولیه از سوی سازمان سنجش نام رشته فلسفه علم و فناوری ذیل مجموعه فلسفه آمده بود؟ چرا وزارت علوم اعلام نکرده بود که این رشته ظرفیت ندارد؟ مسئولیت اصلی این اتفاق بر عهده چه کسانی است؟ چه کسانی پاسخگوی آن دانشجویی هستند که نه تنها روزهای جوانیش از دست رفته است، بلکه امیدی هم به عدم تکرار این امر در آزمون های سال های آینده ندارد؟ آیا وزارت علوم متهم ردیف اول نیست؟ این ضعف مدیریت از کجاست؟ آیا رئیسان دانشگاه ها و پژوهشگاه های مربوطه و مدیران گروه های فلسفه علم این مراکز نباید خود را مقصر بدانند؟ آیا نمی توانستند فقط چند ماه زودتر اعلام کنند که قصد پذیرش دانشجوی دکتری ندارند؟ آیا وزارت علوم نمیدانسته است که هیچ مرکز آموزشی وابسته به خودش تمایلی به گرفتن دانشجوی دکتری جدیدالورود در رشته فلسفه علم ندارد؟ آیا سهواً فراموش کرده اند قبل از ثبت نام استعلامی از آن مراکز آموزشی بگیرند و سپس اقدام به ثبت نام و یا عدم ثبت نام از داوطلبان نماید؟ آیا عمر و جوانی دهها دانشجو و فارغ التحصیل جوان این مملکت کالای ناقابلی است که ارزش این چون و چراها را ندارد؟

آیا جامعه فلسفه علم همچون روستای کوچکی نیست که اگر از فراز تپه ای صدایی بلند شود همه اهالی اش خبر دار شوند و باخبران بی خبران را باخبر کنند؟ آیا کوچک بودن روستای مهجور و دور افتاده ما باعث شده همان یارانه اندک را هم بر ما ببندند و ظرفیت رشته فلسفه علم را صفر نمایند؟

آیا نام روستای محروم ما سهواً از قلم افتاده است؟ یا توجیه و تبیینی برای این عدم پذیرش وجود دارد؟ آیا این رشته آنقدر ناکار آمد است که بهتر است فارغ التحصیلانش ادامه تحصیل ندهند؟ و یا بالعکس، این رشته آنچنان کار آمد است که می تواند مبانی و اصل و اساس هر تفکری را به چالش بکشد و باز هم بهتر است فارغ التحصیلانش ادامه تحصیل ندهند و یا در رشته های کم خطرتری ادامه تحصیل دهند؟ مبادا از همین رو باشد که ماه و خورشید و فلک دست در دست هم داده اند که اینان کم کم از دایره گردش چرخ “علمی”  روزگار کشور مان حذف شوند؟ آیا دانش آموختگان این رشته همان کسانی نیستند که عطای رشته های فنی و مهندسیشان را در بهترین دانشگاههای کشور به لقایش بخشیدند و به دنبال دغدغه های والاتری وارد این کارزار فلسفی شدند تا شاید بتوانند مبانی علوم سکولار و غیر سکولار غربی را شناسایی کنند، تا شاید بتوانند طرحی نو دراندازند؟ آیا آنانی که نرفتند و ماندند تا در آب و خاکشان ادامه تحصیل دهند جز این است که بیشتر دغدغه تولید علم و علم دینی و بومی سازی و اسلامی سازی آن را داشته اند؟ حتی آنهایی که چنین دغدغه هایی ندارند آیا نباید شرایط ادامه تحصیل برایشان فراهم شود و نقد و نظرهایشان همینجا شنیده شود؟ آیا اشتباه کرده اند که پیشنهاد رفقای سفرکرده شان را نپذیرفته اند و مانده اند تا روستایشان را آباد کنند و آب به آسیاب دیگری نریزند؟

این سوالها گوشه ای از سوالهایی است که این روزها دانشجویان و فارغ التحصیلان فلسفه علم از خودشان میپرسند و در به در یافتن پاسخی برای آنها بودند تا اینکه خبر دیگری همان کور سوی امید را هم از آنها گرفت. گویا دقیقاً در همان شرایطی که  داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، گزینه ای روی میز ندارند تا انتخابش کنند، و کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفته اند، برخی دیگر از دانشجویان –بدون توجه به آزمون رسمی دکتری- از سوی دانشگاه محل تحصیلشان دعوت به مصاحبه شده اند!

 ظاهرا برخی از مسئولین دانشگاهها، پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی معتقدند این آزمون تخصصی دکتری که در آن دانش آموختگان فلسفه علم باید به همان دفترچه سوالات دانش آموختگان فلسفه غرب پاسخ دهند، آزمونی ناعادلانه است. چرا که سوالات مطرح شده در آن دفترجه ها از کتب فلسفه اسلامی و فلسفه غرب و منطق است که یک دانشجوی فلسفه علم هر کدام را تنها در حد دو یا سه واحد درسی گذرانده درحالی که دانشجویان فلسفه غرب حداقل چهار سال دوره کارشناسی و دو سال دوره کارشناسی ارشدشان را به چنین مباحثی پرداخته اند. بله! به نظر میرسد آن مسئولین محترم حق دارند اساساً چنین آزمونی را آزمون تخصصی فلسفه علم ندانند و حق دارند از آنجا که سوالات تخصصی فلسفه علم نیز در آن مطرح نشده، برندگان آن را نیز مناسب ادامه تحصیل در این رشته ندانند. این مسئله از نگاه هر ناظر منصفی امری معقول به نظر میرسد و دانش آموختگان فلسفه علم نیز از این نحوه برگزاری آزمون ناراضی و ناخشنودند، و تنها از سر اجبار تن به چنین شرایطی داده اند.

حال سوال اینجاست که اگر قوانین وزارت علوم که از قضا برای عادلانه تر شدن پذیرش دانشجو وضع شده است خود موجبات بی عدالتی را فراهم کرده آیا مصاحبه و پذیرش دانشجویان خاص، بدون اعلام همگانی به دیگر علاقه مندان و داوطلبان- همانهایی که چشم به آزمون سراسری دوخته اند- خود کاری عادلانه است؟! حاشا و کلا!

دانشجویان فلسفه علم اکنون که نزدیک به ۲۰ سال از تاسیس این رشته در ایران گذشته هنوز که هنوز است در طول دوران کارشناسی ارشدشان با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می کنند؛ مشکلاتی از قبیل کمبود اساتید متخصص، کمبود فضای آموزشی و منابع کتابخانه ای، اجبار به تسریع در اتمام رساله و کسر نمره و پرداخت هزینه برای تمدید ترم، گذراندن واحدهای درسی کم و بعضا نامرتبط، گرایشی بودن دانشگاه های مختلف به سوی مکاتب و رویکردهای فکری خاص و … که می توان دشواری های پذیرش مقاله و اجبار به همراهی نام استاد راهنما به عنوان نویسنده مقاله، تصویب پروپوزال را نیز به آنها اضافه کرد. این مشکلات منحصر به دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد نیست بلکه بعضا دانشجویان مقطع دکتری این رشته نیز از وضعیت آموزشی و امکانات تحصیلیشان گلایه دارند و ناراضی هستند. بنابراین ما دانشجویان فلسفه علم به خوبی درک میکنیم و چه بسا خوشحال میشویم که با وجود کمبود ها و کاستی های موجود در این رشته دانشگاهها و پژوهشگاهها هر سال به صورت متمادی اقدام به پذیرش دانشجو ننمایند؛ اما

اولا به هیچ وجه قابل قبول نیست که وزارت علوم بدون توجه به عمری که از داوطلبان این رشته تلف شده است، عدم پذیرش در این رشته را به زمان انتخاب رشته موکول نماید، یعنی به زمانی که فرایند برگزاری و پذیرش دانشجو مراحل نهایی خود را طی میکند.

 ثانیا به هیچ وجه قابل قبول نیست آن مراکز دانشگاهی و پژوهشگاهی به طرق دیگری و با استفاده از دور زدن قوانین وزارت علوم و با ترفندهایی و به بهانه گرفتن استعدادهای درخشان و جذب نخبگان اقدام به پذیرش دانشجو نمایند، یعنی بدون طی کردن مراحل ابتدایی فرایند برگزاری و پذیرش دانشجو، که اساسا به انگیزه ایجاد عدالت آموزشی و برابر ساختن فرصتهای آموزشی طراحی شده بود، گام آخر را بردارد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.