تازهترین نوشتهی استاد یوسفعلی میرشکاک با عنوان «نیستانگاری و شعر معاصر» توسط انتشارات روزگار نو منتشر شد. میرشکاک که چندسالی است کتاب جدیدی از وی منتشر نشده، این بار دست به انتشار کتابی زده است که البته نه شعر است و نه طنز و نه گزیده و نه شرح بر مجموعه شعر بزرگشاعری از این مرز و بوم. میرشکاک که درد این روزهای قوم ایرانی را محرومیت از خرد برتر میداند و در پی آن است که وضع قوم ایرانی را در آیینهی شعر جستوجو کند، این بار به بازخوانی اشعار نیما، اخوان، شاملو و فروغ پرداخته است. ردیابی وضع تفکر در شعر معاصر، امری است که پس از طرح در کتاب «شاعران در زمانهی عسرت» از دکتر رضا داوریاردکانی، شاید بتوان گفت دومین بار است که در کتابی به آن پرداخته شده است.
انبوه کتابهای شعر و تاریخ و فلسفهی غرب و فلسفهی اسلامی و عرفان و کلام و فقه و همچنین تابلوهای نقاشی و ساز و سماورش! در اتاق کوچکی که در گوشهای از خانهاش برای خود تدارک کرده، ابعاد مختلف شخصیتی میرشکاک را نمایان میکند.
از میان جماعتی که میرشکاک را میشناسند، هرکدام بهنوعی با او مواجه میشوند؛ اهل شعر و ادب او را به اشعارش، اهل طنز او را به طنزهای پُرمایهاش، نویسندگان او را به قلم زیبا و روانش، اهل تأمل او را به ظرافتبینیهای عمیق و تأویلاتش، اهل نقاشی او را به تابلوهای نقاشیاش، اهل عرفان او را به رفتار درویشمآبانه و اندیشههای عرفانیاش، اهالی محل زندگیاش او را به عطوفت و خوشبرخوردی در رفتارش و البته عدهای هم او را با تیغ برندهی نقدهایش و قلیلی هم، همهی اینها را با هم از وی دیده و شنیده و چشیدهاند.
اما گروهی نیز گویی بغض و کینهای از این شاعر بزرگ روزگار ما به دل دارند. اگر به برخی کتابفروشیهای راستهی انقلاب سری بزنید و کتابی را از کتابهای این شاعر بخواهید، با برخوردهایی مواجه میشوید که اگر از ماجرای میرشکاک با برخی اهالی سیاست و جمیع شبهروشنفکران خبر نداشته باشید، برایتان سؤالبرانگیز خواهد بود. آنها که تیغ تیز نقدهای مستقیم یا غیرمستقیم و در لفاف کنایه و طنز این دردمند روزگار، تنشان را آزرده یا برخی برنامههایشان را بر هم زده است، همچنان همهی ابعاد شخصیتیاش را تحتالشعاع این ناراحتیها میبینند.
«نیستانگاری و شعر معاصر»، کتابی است که در بین مجموعهی کتابهای وی، البته بیسابقه نیست. این کتاب از زاویهای ما را به یاد کتاب «در سایهی سیمرغ» میاندازد که به گفتهی میرشکاک، مورد عنایت رهبر انقلاب هم قرار گرفته بود؛ آنجاکه با نگاهی تأویلی در ظاهر شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی پرده از باطن آن بر میدارد و خرد برتر را به نمایش میگذارد. «نیستانگاری و شعر معاصر» نیز نگاهی تأویلی است اما به اشعار نیما، اخوان، شاملو و فروغ؛ و این بار در رثای خرد برتر و ظهور نیستانگاری. چرا میرشکاک به جای انتشار مجموعهی اشعارش دست به چنین کاری زده است؟ وی در پاسخ به این پرسش در مقدمهی کتاب چنین مینویسد: «برای قدم گذاشتن در راه حق، نیازمند آن هستیم که ببینیم لااقل در دو سه قرن اخیر و بهویژه پس از مشروطه، چه بر سر تفکر ما آمده است که به هرطرف رو میکنیم، سرزنش خار مغیلان هست و نشان کعبه نیست و چرا امید به هر گشایشی، برنیامده به فروبستگی بدل میشود؟»
میرشکاک درد این روزهای قوم ایرانی را محرومیت از خرد برتر میداند و در پی آن است که وضع تفکر و در پی آن وضع قوم ایرانی را در آینهی شعر جستوجو کند. اما چرا او برای این کار سراغ شاعران رفته است: «برای یافتن پاسخ این پرسش، باید از خود بپرسیم صورت غالب تفکر ما چیست؟ شعر یا فلسفه؟ آیا فردوسی آموزگار ما و زندهکنندهی زبان و هویت قومی و دینی ما بوده است یا فارابی و ابنسینا؟ … به هر حال بیآنکه در پی انکار منزلت فلاسفهی جهان اسلام باشم، باید بگویم -و به بانگ بلند- که آموزگاران قوم ایرانی، شاعران بودهاند و درست از روزگاری که شاعران از عهدهی وظیفهی خود بر نیامدند و نسبت خود را با حق و خلق گم کردند و حقیقت شعر را به وزن و قافیه و لفظ تقلیل دادند و به گمان خود «بازگشت»اند، فرهنگ ما دچار فروبستگی شد.»
بگذریم که این مجال، ظرفیت معرفی همهی جوانب این کتاب را ندارد. فقط اینکه، فارغ از بررسیهای سادهلوحانهی شمارش تعداد تکرار فلان واژه و بهمان عبارت در شعر شاعران، ردیابی وضع تفکر در شعر معاصر چیزی است که باید بیشتر به آن توجه کرد و در این میان شاید بتوان گفت کتاب تازهی استاد میرشکاک پس از «شاعران در زمانهی عسرت» از دکتر رضا داوریاردکانی، دومین کتابی است که به این مهم پرداخته است.
دراین کتاب که به همت انتشارات روزگار نو در بیش از 500 صفحه در قطع رقعی منتشر شده، به بازخوانی اشعار نیما، اخوان، شاملو و فروغ پرداخته شده است. میرشکاک جابهجا ضمن اشاره به ابیاتی از اشعار این شاعران، «چرا»یی رجوع شاعر به سبک یا زبانی خاص یا استمداد از معنا یا مفهومی بهخصوص را میکاود و در این بین، آرامآرام جای شاعر و شعرش در تاریخ فکر و فرهنگ این خطّه برای خواننده نمایان میشود.
استاد میرشکاک امیدوار است که اگر بتواند با پیری و عوارض آن کنار آید، این تأملاتِ تأویلی و فکری را در شعر دیگر شاعران معاصر ادامه دهد. خدایش عمر افزون دهد تا توفیق این کار بیابد … آمین.
فهرست کتاب بدین قرار است:
بهجای مقدمه
بخش اول: اجمال و تفصیل
حتی اگر هیدگر گفته باشد…
شعر و مرگ تکنولوژی
فلکزدگی فرد منتشر شرقی در شعر فروغ
رویارویی کاهنۀ مرگآگاه شعر فارسی با تقدیر تکنولوژیک
نیما و عصر فروبستگی
فروبستگی تاریخی قوم ایرانی
بخش دوم: نیستانگاری و شعر معاصر
آیا میتوان از نیهیلیسم ایرانی سخن گفت؟
شاملو و پرستشِ مسیحِ مادر
اخوان و نیستانگاری محض در برابر شاملو
ملازمت ناامیدی و نیستانگاری
اخوان و حوالتگویی نیستانگارانه
مواقف نیستانگاری در شعر اخوان و شاملو
چاووشی و سه نحوۀ زیستن در جهان نیستانگار
اخوان و نیستانگاری جمعی
شاملو و رفض فرد منتشر
اخوان و تاریخ فروبستگی
رهایی از فروبستگی (میان آری و نه)
ناگه غروب کدامین ستاره (ادیسۀ نیستانگاری)
گریز از نیستانگاری با توسل به عشق
عشق یا نیستانگاری؟ کدام یک؟
ظاهربینی ایدئولوژیک و نیستانگاری
فرخزاد و رفض تمدن مدرن
فرخزاد و نیستانگاری فرد منتشر
فرخزاد و تحویل دین به ایدئولوژی و اباحه
بخش سوم: ضميمه
سنت، هویت، مدرنیته
ایمان و تکنولوژی
نسبت ما و تجدد
رخنه در تکنیک
سیاستزدگی
القارعه
تکنیک قارعه
انسان تکنولوژیک
برای اینکه جرعهای از این کتاب را به جان بنوشیم، اشارهای به سطرهایی از کتاب، میکنیم:
«شاملو در میان معاصران خود بیشترین مخاطبان را داشته است. چرا؟ برای اینکه از نیستانگاری به عشق گریخته و ناخواسته به دیگران این دریافت اجمالی را منتقل کرده که در برابر یأس دمافزونی که از دیدن جهان مدرن و مناسبات آن، در جان آدمی رخنه میکند، هیچ نیرویی یارای مقاومت ندارد، مگر نیروی عشق. اگر شاملو جز در ساحت عشق (اعم از مجازی و حقیقی، و کدام مجاز است که بالقوه قابلیت تحویل به حقیقت را واجد نباشد؟) حوالتگویی نکرده باشد، از عهدۀ وظیفۀ خود برآمده و باید در زمرۀ حوالتگویان بزرگ روزگار نیستانگاری از او یاد کرد. درست در سالهایی که اخوان با تمام وجود نومیدی فردی و جمعی را بهجان میآزماید و خواستهوناخواسته حوالتگوی عصر نیستانگاری در هر سه وجه فردی، قومی و جمعی است، شاملو با تمام امید خود دست در آغوش است چنانکه گویی هیچ آرزویی ندارد و از هیچ حادثهای وحشت نمیکند. شاملو هر بار عیار عشق حریفان را به محک ازدواج زده و آیدا را نیز از این آزمون معاف نکرده است. این آیدا است که بر خلاف همسران قبلی شاعر، ثابت کرده که ازدواج، مهر او را کاهش نداده است. مادریکردن معشوق در حق عاشق، یگانه پاسخ درست به عشق اوست و آیدا در این پایگاه بهقدری مادر و همسر و دیگر وجوه زنانگی را همتافت میکند و شاعرِ عاشق را از تمام این وجوه بهرهمند میسازد که به نخستین اسطورۀ شعر معاصر بدل میشود.»
«نیما از شهر به طبیعت میگریزد اما طبیعتی مجرد که جز در ذهن و زبان او وجود ندارد (مگر در حدود مظاهر زبانی). حتی در مسافرت هرسالهی وی به مازندران نباید به دنبال آن طبیعت گشت. این طبیعت، طبیعت همهی ماست حتی طبیعت آنها که نه شعر نیما را میخوانند و نه او را میشناسند. طبیعتی که همنسلان نیما آن را با تمام تاروپود وجود خود جذب کرده بودند، چراکه تمدن جدید در حال نابود کردن آن در ساحت اصلی (طبیعت مادی و معنوی مشرقزمین) بود.»
«درست در سالهایی که اخوان با تمام وجود نومیدی فردی و جمعی را به جان میآزماید و خواسته و ناخواسته حوالتگوی عصر نیستانگاری در هر سه وجه فردی، قومی و جمعی است، شاملو با تمام امید خود دست در آغوش است چنانکه گویی هیچ آرزویی ندارد و از هیچ حادثهای وحشت نمیکند. شاملو هر بار عیار عشق حریفان را به محک ازدواج زده و آیدا را نیز از این آزمون معاف نکرده است. این آیدا است که برخلاف همسران قبلی شاعر، ثابت کرده که ازدواج، مهر او را کاهش نداده است. مادری کردن معشوق در حق عاشق، یگانه پاسخ درست به عشق اوست و آیدا در این پایگاه بهقدری مادر و همسر و دیگر وجوه زنانگی را همتافت میکند و شاعر عاشق را از تمام این وجوه بهرهمند میسازد که به نخستین اسطورهی شعر معاصر بدل میشود.»
برای تهیهی این کتاب، میتوانید به کتابفروشیهای سراسر کشور مراجعه فرمایید.
Sorry. No data so far.