روحالله رشیدی- برادران منت بر سر اسلام و مسلمین گذاشتهاند که «برهنه» نمیشوند هنگام سینهزنی! لطف فرمودهاند؛ ایثار کردهاند که از «حق»شان گذشتهاند و از آنچه دوست دارند چشم پوشیده اند… به خاطر چه؟ فقط به خاطر احترام به نظر شخصی رهبر و نه هیچچیز دیگر!
آقایان دارند از کوپن «ولایتپذیری» خرج میکنند برای این ترک عادتشان. فکر کردهاند که تبعیت از ولیفقیه یعنی همین چیزها؛ یعنی مثلاً قرار بود برهنه سینه بزنند ولی به خاطر رهبری، برهنه نمیشوند! جوری هیاهو کردهاند، انگار که هیچ منطقی پشت سر این نظر رهبری نیست و قصه فقط قصهی «دل»رهبری است؛ چون ایشان «دل»شان خواسته که آقایان برهنه نشوند و اینها هم «دل»شان نیامده که دل رهبری را بشکنند، پا روی دلشان گذاشتهاند! یکیشان خطاب به عزاداران هیئتش گفته: «با پیراهن سینه بزنید تا مشخص شود سینهزن حسین اسیر هوای نفس خود نیست و ازآنچه دوست دارد بهراحتی و برای انجام تکلیفش میگذرد»! عجب احساس تکلیفی! عجب درک موقعیتی! غوغا کردهاند با این غلبه بر هوای نفسشان!
چنان از «برهنه»شدن حرف میزنند که گویی فضیلت بزرگی را مجبور به ترک شدهاند! و چنان بزرگ میکنند این ترکِ برهنگی را تا همه بدانند که به این راحتیها تن به این به «تنپوشی» نمیدادند. فقط به خاطر «دل» رهبری است که از این امتیاز، دل میکنند.
سالها، با ایما و اشاره و تصریح و تلویح و آسیبشناسی و… به اینها گوشزد شد که آقاجان نکنید این کار را. خوب نیست این تصاویر بهعنوان نشانهی تشیع در دنیا بچرخد. زیر بار نرفتند و از در تقدس درآمدند که شما دارید با «ارباب» چالش میکنید.
حالا هم که در رودربایستی رهبری قرارگرفتهاند، با بزرگنمایی اقدام خود، نقض غرض میکنند. خودشان باید تحلیل میداشتند و خودشان باید به این نتیجه میرسیدند که بدانند با همین یک عادتِ غیرمفید، میلیونها نفر را نسبت به مناسک شیعی بیرغبت میکنند. مگر قرار است هر فعلی از جانب فقها «حرام» اعلام شد مرتکبش نشویم؟ پس حساب و کتاب عقل و عرف چه میشود در این میان؟
کسی که محور و مراد جمعیت قابلتوجهی از جوانان پاکسرشت و بیشیله و پیله است، قطعاً باید قوهی عاقلهاش، استعداد تحلیل مسائل ابتداییِ مربوط به جامعهی شیعی را داشته باشد.
برهنگی، تنها یکی از آفات مشهود مجامع مذهبی است. آن دیگریها را چه کنیم؟ آیا نمیشود بازهم به خاطر دل رهبری از این اعمال هم دست بردارند؟ یا حتماً باید یکی بیاید و نقل قولی بکند از رهبری تا آقایان بازهم منتگذاری را شروع کنند؟
رهبری در مورد این دوستان و مثلا برهنه شدنشان اظهارنظر می کنند و توصیه می کنند و طبیعتا آن ها هم به خاطر دل رهبری رعایت می کنند،
نه مثل امثال نویسنده این متن که سال هاست از موضع همه چیزدان و فهیم و دست بالا با این دوستان صحبت می کنند و امر و نهی می کنند! غرور و توهینی که در همین نوشته هم موج می زند. هیچ کسی نگاه با حسن نیت نسبت به نویسنده این متن و نوشته اش ندارد، چه برسد به اینکه حرفش را هم بخواهد گوش کند!
تجربه ثابت کرده همین آقایان که از کوپن ولایت پذیری در مورد برهنه نشدن خرج می کنند، به وقتش حرف های به مراتب همه تر رهبری را هم اجرا می کنند. مهم این است که درست و در شکل مناسب و مهربانانه به آن ها گفته شود و توجیه شوند.
مسئله اصلی آن هایی هستند که خود را فهیم و تافته جدابافته می دانند و سال هاست به بدترین و زننده ترین وضع هیئتی ها را مثلا آسیب شناسی! می کنند.
شما اگر توجیهات حاج محمود کریمی خودمان را در مورد برهنه نشدن گوش کنید متوجه می شوید که این نوشته ها از موضع بالا نیست و دقیقا زده است به هدف. نباید نازک نارنجی بود و به محض یک انتقاد، طرف را به باد مشت و لگد گرفت. نویسنده با هر نیتی نوشته حرف حساب زده. دوستان مداح و صاحب هیئت نباید این مسئله را گنده می کردند. تازه این وسط اصلا “دل رهبری” مسئله نیست که؛ “منطق رهبری” مهم است. دعوا بر سر این است که آقایان هی می روند این ور و آن ور و از خوشامد رهبری می گویند. خوشامد رهبری را نباید امری شخصی کرد. ایشان ولی امرند. نظرشان نظر حکیمانه است و نه دلی. ولی برای ابراز نظرشان نمی خواهند از قالب فتوا استفاده کنند.
شاید متن نوشته شده کمی ادبیاتش مناسب نباشد اما در مجموع بنظر حقیر برادران مداح برخوردشان با انقلاب و رهبری و …. حداقلی و عوامانه است.
زمانی که نامه آن برادر عزیز مداحمان در مورد برهنه نشدن را خواندم واقعا تعجب کردم که در توجیه کار خوبشان چنین حرف میزنند.
چون مخاطب متن جمعی از بچه حزب الهی های معروف هستند بهرحال ادبیات متن کاش دوستانه تر بود. گرچه اصل حرف و هشدارش صحیح است. بهرحال آقای هلالی و امثالهم حالا خواستند از عوامگرایی های قبلی شان قدمی دست بکشند، ما نباید اینطوری دوباره اونا رو از خودمون برونیم. ادبیات میتونس مشوقانه و ناصحانه تر باشه.