تریبون مستضعفین- محمد غفاری
سومین هفتهی آبان ماه با خبری مهم شروع شد و با حکم رهبر معظم انقلاب، محمد سرافراز جای عزت الله ضرغامی به ساختمان شیشهای وارد شد.
دربارهی ده سال و اندی مدیریت ضرغامی بر سازمان عریض و طویل صداوسیما حرف بسیار است و هر طیفی نقدهای اساسی به آن وارد میکند اما آنچه که در این آخرها بیشتر از همه به چشم میخورد، یک طرفه به قاضی رفتن برخیها در نقد رسانه ملی در آن دوران مدیریتی بود؛ امری که در لابلای نقدهایی که اتفاقا بیشتر هم وارد بودند، بیشتر تخریب چهرهی رئیس سازمان بود.
انتساب دوباره ی ضرغامی به ریاست سازمان صداوسیما در آبان سال 88، با حکم قابل ملاحظه ای از سوی مقام معظم رهبری همراه بود. ایشان خواسته بودند که در رسانه ملی طراز رسانهای افزایش پیدا کند و پیداست که رهبری تاکید زیادی بر برطرف کردن نقصها و سستیها داشتند. اتفاقی که ایشان صریحا خواسته بودند تا در کوتاه مدت و ظرف یک سال رقم بخورد تا شاخصهایی همچون دین و اخلاق و امید و آگاهی در جامعه و به ویژه در نهاد خانواده رشد پیدا کند. قضاوت اینکه آیا ضرغامی در پایان مدیریتش توانسته به آن برسد یا خیر در این مجال نمیگنجد اما تلاشهای او در حرکت به سمت این مهم و همراه کردن بدنه ی –بی دغدغه و صرفا کارمند- سازمان با خواسته های رهبر معظم انقلاب به خوبی آشکار بود.
هرچند محافظهکاری و نبود جسارت در کنار حرکت یکنواخت صداوسیما از ویژگیهای بارز رسانهی ملی در سالهای مدیریت ضرغامی بود، اما نقش تاثیرگذار رسانه در وقایع سیاسی سال 88، در افشاگری سناریوی دشمن و پایان دادن به فتنه و همچنین مدیریت دوران پس از آن، سبب توجه بیش از پیش جریان دگراندیش به شخص رئیس سازمان شد و جبههگیریها علیه او به گونهای پیش رفت که بتوانند اتمام دوران مدیریت او را مصادف کنند با پایان حضور او در عرصه سیاسی؛ و حذف زودهنگام حریفی قدرتمند و کاربلد در رقابتهای احتمالی آینده.
نظرسنجیهای مختلفی که این روزها درباره عملکرد ضرغامی باب شده، به گونهای طراحی شده که نگاهی صفر و یکی به مدیریت صداوسیما دارد، در حالی که پرواضح است بررسی کارنامهی اینچنین با یک جواب بله یا خیربرای به دست آوردن آماری ضعیف با اختلاف زیاد در محکوم کردن وی، کاری مزحک و ابتر است که بیشتر منوط به احساسات و جوسازیهای رسانهای میباشد.
سیاسی کاری از این بیشتر، اینکه ممنوع التصویر شدن برخی از هنرمندان در طول ده سال، ضعف در خلاقیتهای هنری و حتی موارد چیپی همچون پخش نشدن لیگ در دو سه هفتهی پایانی مدیریت ضرغامی، در کنار برخی از مواردبزرگتر همچون تک صدایی سیاسی و انتساب وی به جریان خاص قرار میگیرد و گاه حتی اختلاف نظرها به عمد علنی میشود تا او را رو در روی دولت بگذارند بلکه این آخر کار خاطرهی خوشایندی از ضرغامی در حافظهی جامعه بجای نماند. با این حال توجه به نقاط قوتی همچون تاسیس و تقویت گسترده شبکههای استانی، دیجیتال کردن برنامهها و تاسیس شبکههای مختلف موضوعی، رشد سریال سازی و تنوع بخشیدن به آن، ورود به عرصههای بین المللی به ویژه در خبر و خیلی از موارد دیگر میتواند تا حدی نمرهای قابل قبول در کارنامهی ضرغامی باشد.
حال باید نشست و منتظر ماند تا ادامهی حیات سیاسی رییس سابق سازمان صداوسیما را نظاره کنیم و اینکه آیا وی هم مانند محمد هاشمی و علی لاریجانی به سیاستورزی رو میآورد و برای رسیدن به کرسیهای مختلف حکومتی تلاش جدی خواهد داشت یا نه؟ البته پیش از این تلاش هایی برای ورود وی به انتخابات سال 92 انجام شد که همه با سکوت و بی توجهی ضرغامی همراه بود اما شاید این هم در راستای حرکت آهسته و پیوسته ی او باشد به هر حال برای پاسخ به این پرسش باید منتظر آینده بود.
قطعا اگر عملكرد رسانه ملي بهتر بود، اصلا فتنه اي به وجود نمي آمد. چون فتنه حاصل غبار آلود شدن فضاست و اين غبار را با ابزاري مناسب مانند رسانه ميتوان زدود. و البته قطعا ضريب نفوذ رسانه ملي در دهه قبل بيش از حالا بود.
يكي از مهمترين ابزارهاي جنگ نرم رسانه هاست. هم دشمن از رسانه ها در اين جهت استفاده ميكند و هم براي مقابله با آن بايد از همين ابزار استفاده كنيم. همانگونه كه با PRESS TV و هيسپان تي وي و العالم داريم اين كار را ميكنيم ولي در داخل، كار را دست آدم هاي دغدغه مند نداده ايم.