«ابن رشد» بر اثر فشار افکار عمومی یا به واسطه غرضورزیهای شخصی، ناگهان از چشم خلیفه افتاد. خلیفه فرمان داد کتابهای ابنرشد را بسوزانند و او را با جمعی از اهل فلسفه و علم تبعید کردند.
در سال 520 هجری در قرطبه متولد شد. خانوادهاش در علم فقه تبحر داشتند جد پدری وی و پدرش هر دو منصب قاضی القضاة اندلس را برعهده داشتند. او به بیشتر علوم زمان خود دست یافت و کتاب الموطاّ مالک را نزد پدر خواند و در ریاضیات، علم طبیعت، نجوم، منطق، فلسفه و طب مهارت یافت.
قاضی ابوالولدی، محمد بن احمد بن محمد بن رشد اندلسی به دعوت عبدالمؤمن نخستین پادشاه موحدین بعد از ابن تومرث، به مراکش آمد و کتاب طب عمومی، الکلیات را نوشت و به توصیه ابن طفیل در زمان امیرابویعقوب پسر عبدالمؤمن، به شرح آثار ارسطو پرداخت.
فوت ابویعقوب در سال 580. هجری و جانشینی پسرش ابویوسف ملقب به المنصور، تأثیر چندانی در نفوذ ابن رشد نداشت. ولی پس از 10 سال، احتمالاً بر اثر فشار افکار عمومی یا به واسطه غرض ورزیهای شخصی، ناگهان از چشم خلیفه افتاد. لذا فرمان داد کتابهایش را بسوزانند و او را با جمعی از اهل فلسفه و علم به السیانه تبعید کردند.
او در شب پنجشنبه، نهم صفر سال 595 هجری دار فانی را وداع گفت. در زبان لاتینی او را «اِوَروس» میگویند.
*تألیفات
ابن ابی اصیبعة آثار او را پنجاه کتاب دانسته و ازنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوی از ابن رشد و پیروان او هفتاد و هشت کتاب ذکر کرده است. برخی تألیفات او شامل جوامع الطبیعیات و الالهیات، تلخیص کتاب المنطق، تفسیر مابعدالطبیعه ارسطو، الرد علی ابن سینا، تهافت لتهافت ردیه بر تهافت الفلاسفه غزالی و …
*فلسفه و دین
ریشه توفیق بین فلسفه و دین عبارت است از مسئله وحدت حقیقت در تمام تجلیات آن که از مباحث نوافلاطونیان متأخر است و کندی، فارابی، بوعلی و تمامی اشراقیان آن را مفروض قرار داده بودند. گرچه بعضی از قبیل ابن راوندی و رازی موافق آن نبودند. با کتاب تهافت الفلاسفه غزالی بازار تهمت و تکفیری رواج پیدا کرد و ابن رشد درصدد برآمد که به آن جواب بگوید. لذا کتاب تهافت التهافت و فصل امقال را برای این مقصود نگاشت.
او در جایی به قانون تأویل پرداخته و میگوید: مردم بر سه دستهاند؛ دستهای که اهل تأویل نیستند. این دسته اهل خطابهاند و شامل عامه میشوند. دستهای که اهل تأویل جدلی هستند. دستهای که اهل تأویل یقینیاند. این دسته اهل برهاناند و اینها فلاسفهاند نه اهل فلسفه به طور اعم، بلکه راسخان در علم هستند.
او بر غزالی خرده میگیرد که اهل علم نبوده و دلیلش هم این است که یک مذهب را اختیار نکرد و با اشاعره، اشعری و با صوفیان، صوفی و با فلاسفه، فیلسوف بود.
*سیاست و اخلاق
ابن رشد از جمهوری افلاطون ، مدینه فاضله فارابی، ابن سینا و ابن باجه آگاه بود و بیشتر تحت تأثیر افلاطون و ابن باجه قرار گرفت. او جمهوری را بهترین نظام و حکومت صدر اسلام را جمهوریت فاضله میدانسته است و معاویه را نیز به علت این که حکومت اسلامی را به حکومت استبدادی تبدیل نموده است، مورد انتقاد قرار داد.
Sorry. No data so far.