حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: خداوند همت بلند، فکر بلند و نظر بلند بنده را دوست دارد بنابراین زمانی که همه سرباز خداوند هستند خداوند دوست ندارد که انسان از سربازانش حاجت خود را طلب کند باید به خداوند گفت خداوند تو که میتوانی مشکل را حل کنی، همه جهان سربازان تو هستند و من هم از سربازان تو هستم پس مشکل من را خودت حل کن.
حضرت آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 59 تا 66 سوره «زمر» روز یکشنبه، 14 دی ماه، بیان کرد: اینکه کفار در روز قیامت میگویند «لئن هدانی ربی» دورغ است و این دورغ چون ملکه آنها در دنیا شده است در آخرت همین ملکه ظهور میکند. در قیامت دروغ گفتن ممکن نیست نه اینکه کسی میترسد دروغ بگوید دلیل آن این است که دروغ جد آن متمشی نمیشود دورغ یک غیبتی میخواهد و در قیامت غیبتی وجود ندارد یعنی کتمان ممکن نیست چرا که همه حقایق روشن میشود و روشن هستند. و این دروغ همان دروغ راسخ آنها در دنیا است و این ظهور آن ملکات در قیامت است و اینطور نیست که یک فعل اختیاری باشد و به فعل انسان وابسته باشد. این مانند انسانی که در بیداری آن قدر دروغ گفته است که در خواب هم دورغ میگوید، دروغ انسان در خواب معصیت نیست چرا که آن حالت، حالت تکلیف نیست، بلکه ظهور ملکات انسان است.
وی ادامه داد: در قیامت گاهی در مورد چشم سخن آمده است و گاهی در مورد چهره. آنچه در سوره قیامت آمده است «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» که متاسفانه برخی از اشاعره به این آیه استدلال کردند که نعوذبالله خداوند در قیامت دیدنی است. در این آیه آمده است که وجه آنها نظر میکند، چهره جانشان، چهره هستیشان نظر میکند نه عین آنها، چهره برخی سفید است چهره برخی سیاه که این نشان دهند ایمان و کفر افراد است. گاهی نیز بیان شده است که این چهرهها بشاش هستند و در مورد کافران نیز آمده است که چهره آنها گرفته و درهم است. و این بشاش بودن و درهم بودند غیر از سیاهی و سفیدی چهره است درهم بودن و بشاش بودن مربوط به قلب است و حالت قلبی اما سیاهی و سفیدی مربوط به جسم است. بنابراین تبهکاران هم روسیاه هستند و هم چهره آنها گرفته است چون میدانند که اتفاقی افتاده است و چه عذاب کمر شکنی در انتظار آنهاست «وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ»
این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: خداوند در مورد بهشتیان فرمود که رستگاری و فوز برای آنهاست اما در این آیات در مورد تبهکاران و کافران میفرماید: «أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ؛ آيا براى گردنکشان در دوزخ جايگاهى نيست؟» یعنی جا و مکانی که خود آنها تهیه کردند، به سمت آن مکان خواهند رفت و در ادامه در آیه بعد میفرماید «وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ و خداوند کسانى را که تقوا پيشه کرده و از شرک و گناه برحذر بودهاند، از آن روى که نيکبخت شدهاند نجات میبخشد، به گونه اى که ناگوارى به آنان نمیرسد و اندوهگين نمیشوند.» اینجا میفرماید درست است که متقین و بهشتیان رستگارند اما این رستگاری و نجات را ما به آنها دادهایم، این چنین نیست که آنها ذاتاً واجد این فوز و بهشت باشند. گفته شده است «لهم جنات» اما ما به آنها این بهشت را دادیم و اینطور نیست که آنها آن را ساخته باشند. بنابراین بر اساس اصل قرآن و دعاهایی که وارد شده است هر چه مؤمن دارد به عنایت الهی است اما کفار به خاطر سوء رفتار خودشان وارد جهنم میشوند.
وی ادامه داد: علوم قرآنی در اصطلاحی که مطرح است مربوط به هر علمی میشود که به قرآن برگردد مانند اینکه مکی چیست؟ مدنی چیست؟ محکم چیست؟ متشابه چیست؟ انزال چیست؟ تنزیل چیست؟ آیه چیست؟ تدریج چیست؟ … که در حوزههای علمیه بسیار به آن پرداخته شده است اما علومی را که قرآن مطرح کرده است بسیار کم در حوزهها بررسی شده است و مقداری از اینها در تفاسیر موضوعی ظهور میکند مانند آنچه مربوط به توحید، وحی، امامت، رسالت و … است اینها محتواست که بخشی مربوط به اصول دین است و بخشی مربوط به فقه و اخلاق و حقوق است و حتی بخشی دیگر که مربوط به اجتماع و سیاست است که همه اینها علوم قرآنی هستند قسم دیگری از علوم قرآنی مربوط به چگونگی خلقت آسمان و زمین، اصل اشیاء و امثال این است که علوم تجربی قرآن است. البته اگر چه قسمتهای دیگر تا حدودی مطرح شدهاند و در مورد آنها سخن به میان آمده است اما قسمت اخیر یعنی علوم تجربی قرآن بسیار کم مطرح شده است. خداوند در این آیات فرمود: «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ» همه چیزهایی که شیبودن بر او صدق میکند مخلوق خداوند است چون که جهان سفسطه نیست، پوچ و خیال و وهم نیست، این جهان که موجود است یا خود به خود پدید آمده است که اگر این باشد که تصادف میشود و اگر تصادف باشد دیگر هیچ سبقه علمی نباید در جهان باشد و هیچ ربط علی و معلولی در آن نیست. بنابراین هیچ اندیشهای نباید در عالم باشد. در حالی که اگر تصادف باشد و ربط علی «علت و معلولی» در جهان نباشد ما نمیتوانیم هیچ علمی در عالم داشته باشیم چون همه علوم به منطق و شکل اول قیاس بر میگردد که در آن نیز ربط علی بین مقدمتین برای حصول نتیجه لازم و ضروری است. لذا علیت را نمیتوانیم انکار کنیم.
آیتالله جوادی بیان کرد: در سوره مبارکه طور میفرماید: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» آیا این اشیاء خود به خود پدید آمدند اگر اینطور باشد این تصادف میشود و این قابل قبول نیست. بنابراین بدون تردید هر معلولی علتی دارد، هر ممکنی یک سببی دارد، هر حادثی مبدأ دارد. پس هر مخلوقی خالقی دارد چرا که محال نیست که از عدم پدید آمده باشد. همچنین اگر خالق اینها خودشان باشند دور است بنابراین همه این اشیاء مخلوق هستند و علت دارند و یک مبدئی دارند که آنها را آفرید و آن مبدأ خدواند تبارک و تعالی خواهد بود. بر این اساس اگر خالقیت اثبات شد باید الا و لابد قبول کنید الله رب است چون ربوبیت طبق یک حد وسط به خالقیت بر میگردد و عین خالقیت است و طبق یک حد وسط دیگر لازمه خالقیت است. ربوبیت یعنی تدبیر و تربیب و لازمه تربیب عطا کردن کمال است پس همانطور که او اصل هستی که حقیقی است را خلق کرده است کمال را نیز که امر حقیقی است را نیز ایجاد میکند پس او خالق است چرا که او چیزی را ایجاد میکند و به مربوب عطا میکند. دلیل دیگری که اثبات میکند ربوبیت بدون تردید به خالقیت باز میگردد این است که اگر کسی بخواهد چیزی را بپروراند باید از هویت، حقیقت، لوازم، آثار و منشأ او با خبر باشد، چه کسی خبر دارد که اشیاء مانند انسان و زمین از چه خلق شدهاند؟ تنها کسی که از ماهیت اشیاء خبر دارد کسی نیست جز خالق زمین بنابراین این برهان تلازم بین ربوبیت و خالقیت را ثابت میکند.
وی افزود: پس خداوند خالق است و چون خالق است رب هم هست و او است که وکیل است «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ» پس وقتی که او وکیل است و رب است باید بر او توکل کرد و کار را باید به او سپرد و زمانی که او بخواهد کاری را انجام دهد گاهی با اعضا و جوارح انسان عمل میکند و گاهی با عوامل دیگر، این در حقیقت همان فرمایش حضرت امیر المومنین (ع) است که میفرماید «واعلموا عباد الله ان جوارحکم جنوده و خلواتکم عیونه» این هم وعده است هم وعید. این کم همتی است که ما توقع داشته باشیم کار ما، مشکل ما به غیر از دست او حل شود، دست دیگر هم در حقیقت سرباز اوست و دست ما هم سرباز اوست. فرمود دستی بدتر از دست بگیر نیست. خداوند همت بلند، نظر بلند، فکر بلند را دوست دارد. انسان باید بگوید خداوند تو که میتوانی مشکل را حل کنی، همه جهان سربازان تو هستند و من هم از سربازان تو هستم پس مشکل من را خودت حل کن.
Sorry. No data so far.