در آن روزها در خیابان تهراننو قدم به قدم سنگر ساخته شده بود و مردم روی پشتبامهای اطراف خیابان سنگر درست کرده بودند. شایعه شده بود گارد ویژه بنا دارد امشب به پادگان نیروی هوایی حمله کند.
سیدفرهاد عماد، مدیرعامل لیتوگرافی «عماد» درباره خاطرات خود از شب 21 بهمن و دو روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، بیان داشت: در آن زمان من 15 سال بیشتر نداشتم و در منطقهای زندگی میکردیم که نزدیک نیروی هوایی بود.
به گفته وی، زمانی که انقلاب از شکل نظامی خود به حرکت افتاد و نیروهای رژیم تصمیم به سرکوب این حرکت از پایگاه نیروی هوایی داشتند، آن منطقه یعنی نیروی هوایی بسیار مهم بود.
عماد ادامه داد: در آن روزها در خیابان تهراننو قدم به قدم سنگر ساخته شده بود و مردم روی پشتبامهای اطراف خیابان سنگر درست کرده بودند. شایعه شده بود گارد ویژه یا همان گارد شاهنشاهی بنا دارد امشب به پادگان نیروی هوایی حمله کند. شبهای قبل از آن هم این قضایا بود اما آن شب گارد ویژه به آنجا حمله کرد.
* تقسیم کارها در زمان انقلاب بر حسب توانایی و استعداد افراد بود
وی افزود: من به همراه برخی از دوستان قبل از آن حمله، وارد ورزشگاه ناشنوایان شدیم، ورزشگاه هم یک ساختمان یک طبقه بود که سالن آن به سمت خیابان تهراننو پنجره داشت. در آن ساختمان چند نفر بزرگتر از ما بودند که با حمله به محوطه تسلیحات که داخل همون منطقه بود، از پادگان نیروی هوایی اسلحه به دست بیاورند.
مدیرعامل لیتوگرافی عماد گفت: بچههایی که اسلحه داشتند با اسلحه میجنگیدند و ما که اسلحه نداشتیم بر اساس توانایی به ما مسئولیت داده بودند. چون آن زمان ورزش میکردم و جثه خوبی هم داشتم، مسئولیت پرتاب کوکتل مولوتوف را به من دادند.
* مفتی نمیریها!!
وی اضافه کرد: من به بچهها گفتم که چند دقیقهای استراحت کنند تا برای شب بیدار ماندن اماده باشند. آن زمان خوابیدن ما خوابهای خرگوشی بود و خواب سنگینی نبود من در همان حالتی که دراز کشیده و خوابیده بودم یک آن با صدای مادرم از خواب پریدم. او آمده بود در ساختمان ورزشگاه ناشنوایان، بدون اینکه بداند من آنجا هستم، غذا برای رزمندهها و انقلابیون آورده بود. وقتی متوجه حضور بنده در آنجا شد به من گفت، پسر مفتی مفتی نمیریها. یک کار بزرگ بکن که اگر مردی ارزشش را داشته باشد.
به گفته این پیشکسوت صنعت چاپ، حدود ساعت یک نصف شب بود که غُرش تانکها از سمت میدان فوزیه یا امام حسین فعلی و همین طور از سمت 30 متری نیروی هوایی به سمت پادگان به خوبی شنیده میشد.
وی اضافه کرد: ما در حد فاصل پادگان و میدان امام حسین بودیم. دو تا از تانکها که مؤفق نشده بودند به سمت پایگاه نیروی هوایی بروند به سمت میدان امام حسین (ع) در حرکت بودند که باید در نهایت از جلوی ورزشگاه ناشنوایان عبور میکردند.
* منهدم کردن تانک به دست نیروهای نوجوان و جوان انقلابی
عماد بیان کرد: در این فاصلهای که میخواستند به سمت ما بیایند، بچههای دیگری هم بودند که به آنها شلیک میکردند، اما به خاطر موقعیت خاصی که آن ساختمان داشت تسلط ما بر خیابان بیشتر بود، تانک از دور داشت میآمد که من سرم را از پایین پنجره آوردم بالا، هنوز صدای غرش وحشتناک آن تانک تو گوشم صدا میکند. به محض اینکه تانک رو دیدم به بچههای دیگر گفتم که کوکتل مولوتوف را آماده روشن کردن کنند. برای اینکه متوجه شوم که تانک در چه وضعیتی است، دوباره سرم را از پنجره بالا آوردم در همان حین مسلسل تانک به سمت ساختمان شلیک کرد و دقیقا گلوله تانک 20 سانت پایین تر از سرم به دیوار اصابت کرد که جای گلوله تا 7 الی 8 سال پیش که هنوز این ساختمان تعمیر نشده بود، روی دیوار باقی مانده بود.
وی افزود: من به سرعت سرم را دزدیم و دوباره برگشتم نگاه کردم. تانک به فاصلهای رسیده بودند که حتی میتوانستم با زور دست، کوکتل مولوتوفها را به سمتشان پرتاب کنیم. به سرعت کوکتلها را روشن و دست من میدادند. واقعا نیروی عجیبی داشتیم یعنی در عرض 15 تا 20 ثانیه اکثر کوکتلها را به سمت تانک پرتاب کرده بودیم.
عماد بیان کرد: تانک آتش گرفت و قطعاً مسلسلچی آن نیز آتش گرفته بود. راننده تانک به خاطر برافروخته شدن آتش، کنترل تانک رو از دست داده و به سمت ساختمان مخروبه که کنار ورزشگاه بود، رفت و با برخورد به دیوار آنجا متوقف شد.
وی افزود: آن تانک در آتش میسوخت، چند تا کوکتل دیگر به سمت آن پرتاب کردیم و بعد از آن سرگرم درگیری با تانکهای دیگر شدیم. تانک دیگری که از جلوی ما عبور کرد با پرتاب کوکتل آتش گرفت و دقیقاً وسط زیر گذر میدان امام حسین (ع) متوقف شد؛ فردای آن روز هم خیلی از پادگانها سقوط کرد و بعد 22 بهمن و اعلام پیروزی انقلاب بود.
بر اساس این گزارش، «سیدفرهاد عماد» مدیرعامل لیتوگرافی «عماد» متولد 1342 در تهران است که در حوزه چاپ و لیتوگرافی دارای سابقهای 27 است.
Sorry. No data so far.