دوشنبه 09 مارس 15 | 19:47
نگاهی به کتاب «این وصله‌ها به من می‌چسبد»

وصله‌های ناجور یک کتاب

کتاب «این وصله‌ها نمی‌چسبد» اثر احمد غلامی، کتابی است که هجمه به انقلاب، دفاع مقدس و ارزش‌هایش در آن دیده می‌شود و این سوال را ایجاد می‌کند که این حاصل نگاه مسجد در انتخاب کتاب برگزیده است؟


13931218000248_PhotoA

کتاب «این وصله‌ها نمی‌چسبد» اثر احمد غلامی، کتابی است که هجمه به انقلاب، دفاع مقدس و ارزش‌هایش در آن دیده می‌شود و این سوال را ایجاد می‌کند که این حاصل نگاه مسجد در انتخاب کتاب برگزیده است؟

 

کتاب «این وصله‌ها به من می‌چسبد» اثر برگزیده چهاردهمین جایزه انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور است. این کتاب اثری به قلم احمد غلامی است که انتشارات نیلوفر آن را روانه بازار کتاب کرده است.

«این وصله‌ها به من می‌چسبد» روایت‌هایی داستانی است که به صورت سفرنامه نوشته شده که شخصیت اول آن خود احمد غلامی است که سردبیری روزنامه شرق را هم بر عهده دارد و در طول سفرهایش با کی‌یرکه‌گور (لندرور قراضه‌اش) در جستجوی درختی که از دوره کودکی از آن خاطره دارد به نقاط مختلف کشور سفر می‌کند و در حقیقت در جستجوی یافتن شخصیتی است که معصومیتی از دوران کودکی را برایش دوباره زنده کند.

غلامی در این کتاب با بازی‌های زبانی سعی در جذب مخاطب به متن دارد و این تنها نکته‌ای است که می‌توان در مورد متن این کتاب گفت و در غیر اینصورت این کتاب نکته جدیدی از نظر تکنیک و فرم برای خواننده ندارد. حتی متن آن فاقد هر جذابیتی بوده و خواننده رغبت نمی‌کند آن را به انتها برساند و کتاب را تمام کند.

غلامی در طول داستان تیپ‌های مختلف را در طول دو سه خط در برابر چشم‌های خواننده خلق می‌کند و به همان سرعت نیز آن‌ها را از بین می‌برد. با این روش می‌خواهد نشان دهد که چندان به شخصیت‌های دنیا اعتباری نیست. شخصیت‌سازی در کتاب وی جایگاهی ندارد و خواننده نباید انتظار شخصیت‌پردازی داشته باشد.

نکته دومی که در این کتاب وجود ندارد ارزش و هنجارهایی است که جامعه بر پایه آنها بنا شده و نسبت به آنها حساس است. غلامی در این کتاب ارزش‌های انقلاب و مردم انقلابی و مسلمان را هدف گرفته و به آنها می‌تازد و بهانه نقد اجتماعی به نقد بنیان‌های جامعه اسلامی می‌تازد، هرچند نمی‌توان گفت که وی بی‌پرده این نقدها را بیان کرده که از کسی مانند غلامی بعید است، بلکه او با استفاده از تکنیک‌های نوشتاری و ادبی نقدهایش را در قالب متن به خواننده عرضه کرده است، یعنی هم حرف‌هایش را زده و هم نزده است.

برای این که ذهن خواننده این گزارش نسبت به این موضوع روشن شود، بخش‌هایی از متن کتاب را در ادامه منتشر می‌کنیم تا هر خواننده منصفی نسبت به آن قضاوت کرده باشد.

«… آقای همتی زمانی لندرور را به هر دلیلی به آقای زیادتی می‌فروشد که آستانه انقلاب است. خیلی بد است آدم را در آستانه انقلاب بفروشند. خیلی از آدم‌ها در آستانه انقلاب همدیگر را فروختند، که سر این آدم فروشی‌ها چه خون‌ها که ریخته نشد…»

غلامی در اینجا از ماجرای فروش یک خودرو صحبت می‌کند ولی ناگاه لحن سخنش عوض شده و از آدم‌ها سخن می‌گوید و آن را بهانه‌ای قرار می‌دهد تا ناراحتی‌هایش از انقلاب را بیان کند و این همان نکته‌ای است که بالاتر به آن اشاره شد.

در متن این کتاب طوری وانمود می‌شود که رفتارهای انقلابی بدون تعقل است و فقط با حرارت انقلابی‌گری همراه است و این شور و حرارت منجر به اعمال اشتباه می‌شود و در این اعمال انقلابی آنکه متضرر می‌شود عوام بوده که طرفی از انقلابی یا ضدانقلابی‌گری نمی‌بندند.

«… کی یرکه‌گور گفت:

– تو انقلاب نزدیک بود من رو آتیش بزنن.

گفتم:

-چرا؟

گفت:

– فکر می‌کردن منم جیپ نظامیم. چند نفر بنزین رو ریخته بودن رو تنم. وقتی می‌خواستن کبریت بزنن …»

نویسنده در بخشی گروه‌های خاص را به هم متصل می‌کند و خصوصیاتی چون جاسوس بودن، غیر قابل اعتماد بودن، تندروی و تعصب را در کنار گزاره‌ای چون حزب‌اللهی و ریش‌دار بودن قرار می‌دهد و تصویری در ذهن خواننده ایجاد می‌کندتا اینطور به نظرش برسد که این صفات و ویژگی‌ها در افرادی جمع می‌شود که دارای ظاهری با آن شمایل باشند و عبارتی چون «اطلاعاتی» را در پایان تمام آن اوصاف قرار می‌دهد تا تصویر مورد نظرش را کامل کند. وی حتی اطلاعاتی بودن! را بدترین وصله‌ای می‌داند که می‌توان به کسی چسباند.

«… کی‌یرکه‌گور گفت:

– چرا هر وصله‌ای به تو می‌چسبه؟

گفتم:

– هر وصله‌ای که نه…ولی بعضیا وصله خورشون ملسه.

گفت:

– آخه تو ریش داری، صورتت لاغره و بیشتر شبیه حزب‌اللهی‌هایی.

گفتم:

– خب این وصله هم به من می‌چسبه.

گفت:

– یعنی چی، یعنی می‌گن تو حزب‌اللهی هستی؟

گفتم:

– بدتر.

گفت:

می‌گن تندرو و متعصبی؟

گفتم:

– بدتر.

گفت:

– می‌گن قابل اعتماد نیستی؟

گفتم:

– نزدیک شدی.

گفت:

– می‌گن جاسوسی؟

گفت:

– شوخی کردم. حالا نگفتی چی پشت سرت می‌گفتن.

گفتم:

– مؤدبانه اون اطلاعاتی‌یه، یعنی می‌گفتن من اطلاعاتی هستم.

کی‌یرکه‌گور گفت:

– چه خوب. کاش بودی، حداقل یه موتور نو واسه من می‌خریدی …

گفتم:

– اتفاقا اون روز که تو روزنامه این موضوع یعنی چسبوندن این وصله رو به من گفتن، من همین رو گفتم. گفتم کاش بودم. حداقل شبا با این ترس نمی‌خوابیدم کی احضارم می‌کنن…»

غلامی که نگاه‌های مثبتی نسبت به دفاع مقدس و ارزش‌های آن دوره ندارد در بخشی از کتابش، ارزشی به نام شهادت را نازل جلوه می‌دهد و از آن با تعبیری چون «مُردن» یاد کرده و برابر می‌داند.

«هر وقت از جبهه به مرخصی می‌آمدم…لحظه بازگشت و غم سنگین جدایی و بیم از مُردن و دیگر بازنگشتن…»

غلامی در بخش دیگری وقتی به سرگذشت زاینده رود و رسیدن آن به کویرهای ایران اشاره می‌کند و پایان آن که به شوره‌زارها ختم می‌شود را برای خواننده شرح می‌دهد، سرنوشت آن را مانند سرنوشت من یا ما می‌داند. «ما»یی که منظور جمع من‌های یک جامعه است و او با این روش نشان می‌دهد که سرنوشت و پایان کار این «ما» (جامعه) چیزی جز شوره‌زار و فرورفتن در نمک‌زار ها نیست.(کنایه از شوربختی و عدم وجود آینده مثبت)

«وقتی توی مدرسه می‌خواندیم همه رودها به دریا می‌ریزند، از شادی پر می‌شدیم. زاینده‌رود به دریا نمی‌ریزد و دریا را تجربه نمی‌کند. چنان پر شور به سوی مرگ گام بر می‌دارد که خودش هم باورش نمی شود ده کیلومتر آن طرف‌تر چیزی جز بن‌بست و ماندگاری در آفتاب سوزان و غرق شدن در نمک، در انتظارش نیست. مثل سرنوشت من یا ما. چه فرقی می‌کند؟ ما، بهتر است.»

نکته جالب این کتاب در این نهفته که، غلامی از آنجا که خود می‌دانسته کتابش فاقد جذابیت متنی بوده و ممکن است خواننده برای خواندن آن حوصله خرج نکند با استفاده از عبارات بالا سعی در نگه داشتن خواننده دارد. علاوه بر این وی با توجه به همین مسئله (عدم همراهی خواننده تا پایان) نقدهایش را در بیشتر در قسمت نیمه ابتدایی کتابش مطرح کرده تا اگر خواننده تا پایان کتاب را نخواند لااقل حرف‌های دل غلامی را خوانده باشد.

حال می‌توان این سوال را پرسید که آیا واقعا این اثر قرابتی با اندیشه‌های بنیان‌گذار این جایزه یعنیمرحوم امیرحسین فردی دارد؟ آیا این اثر با منش شهید حبیب‌ غنی‌پور که این جایزه به نام وی است، همخوانی دارد؟ و در پایان آیا این اثر شایسته عنوانی چون ادبیات فاخر داستانی که ناصری (دبیر دائمی این جایزه) از آن یاد کرد، است؟

اگر بخواهیم در انتخاب این کتاب حتی نگاهی به سابقه فعالیتی احمد غلامی نداشته باشیم و تنها (تاکید می‌شود تنهای تنها) به اثر او نگاه کنیم، باید پرسید که نگاه مسجد و فرد مسجدی که در دفاع از انقلاب کوتاهی نکرده است، کجای این کتاب قرار دارد؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.