کارگردان «فرزند صبح» یکی دیگر از عوامل شکست فیلم «روباه» را ریزش مخاطبان سینما در سالهای اخیر میداند و معتقد است: امروزه سینما تماشاگران اصلی خود را که مردم عادی و خانوادهها هستند از دست داده، در حالی که چند سال پیش، بیش از ۷۰ میلیون بلیت سینما در کشور فروخته میشد؛ اما امروز این رقم به حدود ۱۰ میلیون رسیده که آن هم شامل گروه محدودی از افراد است که همیشه به سینما میروند.
افخمی همچنین درباره نظر مخاطبان فیلم «روباه» درباره این اثر گفت: آنهایی که رفتهاند و فیلم را دیدهاند خوششان آمده، اما مشکل اینجاست که کسی نمیرود این فیلم را ببیند!
کارگردان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» با اشاره به اینکه فیلم «روباه» پر از جلوههای ویژه بصری است که با تکنیکهای روز دنیا ساخته شده گفت: جلوههای ویژه فیلم به گونهای پرداخت شده که اصلاً به چشم تماشاگر نمیآید و این از محاسن این فیلم است.
بهروز افخمی که فیلمهای موفق و پرفروشی مانند «شوکران»، «عروس» و «سنپترزبورگ» را در کارنامه دارد، در پاسخ به سؤال خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه عوامل مؤثر بر فروش بالای یک فیلم چه چیزهایی است گفت: موفقیت یا شکست یک فیلم معیار و ملاک مشخصی ندارد، بنابراین اساساً نمیتوان از قبل چیزی را پیشبینی کرد. بین فیلمهای خودم تنها فیلمی که احساس میکردم پرفروش خواهد شد فیلم «عروس» بود، اما درمورد فیلمهای دیگری مثل «شوکران» هرگز این فکر را نمیکردم و در واقع این فیلم ناگهان مورد توجه مردم قرار گرفت و از لبه یک شکست تجاری برگشت.
سینمای ایران مرده است
بهروز افخمی که در جشنواره «سما» سخنرانی میکرد، سینمای ایران را سینمایی مرده توصیف کرد که مرگ مغزی شده و با کمک «دستگاهها» نفس میکشد!
در این سخنرانی که در قالب کارگاه آموزشی و در حاشیه جشنواره فیلمهای کوتاه «سما» برگزار میشد، افخمی به بیان دیدگاههای خود در رابطه با وضعیت سینمای ایران و کارگردانی سینما برای علاقهمندان سینما و فیلمسازی پرداخت.
وی تصریح کرد: در طول سالهای بعد از انقلاب تماشاگر واقعی سرکوب شده و فیلم واقعی نیز اجازه ساخت پیدا نکرده یا اگر ساخته شده درجه «ج» به آن دادهاند و در سالنهای بد با صدا و تصویر نامطلوب نمایش داده شده است، نتیجه آن هم این است که امروز سینمای ما مرده است؛ مرگ مغزی شده و تنها با کمک دستگاهها زنده است و نفسمی کشد!
کارگردان فیلم «روباه» نتیجه نهایی این روند را ریزش ۹۵درصدی مخاطبان و تماشاگران اصلی سینما دانست و گفت: در سالهای اخیر تعداد تماشاگران سینما از ۷۱ میلیون به ۱۰ میلیون نفر رسیده است. این در حالی است که آمارهایی که از فروش فیلمها اعلام میشود قابل اعتماد نیستند و اغلب غیرواقعی اعلام میشوند، چون فکر میکنند این کار تأثیر تبلیغاتی دارد.
افخمی با بیان اینکه چارچوبهای فیلمسازی در جامعه ما وارونه فهمیده شده گفت: امروزه فیلمساز جوانی که میخواهد فیلمی بسازد، چیزهایی را بدیهی میشمارد که در واقع وجود ندارند و غلط هستند؛ در نتیجه مهمترین مسئله در شروع کار یک فیلمساز درست کردن این وارونگی است. فیلمساز جوان مخاطب اصلی خود را نمیشناسد پس اول باید بداند برای چه کسانی فیلم میسازد؟!
وی تصریح کرد: برخی فیلمسازان جوان، جامعهی مخاطبان خود را به شکل هرمی فرض میکنند که در کف این هرم کودکان و نوجوانان، وسط آن زنان خانهدار، بالای آن افراد فرهیخته و تحصیل کرده و مخاطبان به اصطلاح خاص سینما قرار دارند و در نوک این هرم نیز فیلمسازان و منتقدان سینما؛ بنابر این هدف خود را رسیدن به نوک هرم و ورود به حلقه آنان قرار میدهند.
افخمی ادامه داد: این فرض غلط است و به عقیده من مخاطبان اصلی و تماشاگران واقعی سینما همان کودکان و نوجوانان و خانوادهها هستند، چرا که هم بیشترین اثرپذیری را دارند و هم بیشترین جمعیت بینندگان را تشکیل میدهند. اما اگر فیلمساز جوانی، تماشاگران اصلی خود را فیلمسازان دیگر و منتقدان و روزنامهنگاران بداند راه را اشتباه رفته است؛ آخر این راه چیزی نیست جز یک فرش قرمز و چند عکس یادگاری در جشنوارههای مختلف.
کارگردان «شوکران» با بیان اینکه ما چارچوبهای اولیه در فیلمسازی را فراموش کردهایم و نمیدانیم داستان چیست و چگونه باید داستانی را روایت کرد و یادآور شد: در ۱۰ سال اول پس از انقلاب تصویری از ما در دنیا ساخته شده بود که انگار ما آدمهایی وحشی هستیم و مدام درحال جنگ با دیگران و کشتن یکدیگریم، بنابراین در این فضا و شرایط کار درستی بود که فیلمهایی با مضامین عرفانی و روحانی و شاعرانه ساخته شود تا دید جهانیان را نسبت به ما اصلاح کند؛ اما بعد از آن باید فیلمهایی برای تماشاگر واقعی ساخته میشد.
افخمی نتیجه حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی، در سالهای پس از انقلاب را نیز ایجاد جاذبههای مالی و شهرت یافتن برخی فیلمسازان دانست و گفت: بعضی از فیلمسازان ما جذب این جشنوارهها شدند و جریان فیلمهای هنری تبدیل به جریان اصلی سینمای ما شد؛ فیلمهایی که برای خوشآمد داوران جشنوارهها ساخته میشد.
او تأکید کرد: به عقیده من فیلمساز جوان اصلا نباید برای این دسته از مخاطبان فیلم بسازد و بهتر است آن هرم را وارونه کند و برای آنکه هرم روی نوک خود بایستد، باید نوک آن را که فیلمسازان و منتقدان تشکیل دادهاند به زیر خاک فرو کرد! یعنی باید این دسته از مخاطبان را نادیده گرفت. در دنیا هم زنان خانهدار و کودکان و نوجوانان ۸۰ درصد مخاطبان را تشکیل میدهند و ساخت انیمیشنها و فیلمهای ابرقهرمانی و ملودرامهای خانوادگی نیز نشان از اهمیت این قشر از مخاطبان دارد.
کارگردان «سنپترزبورگ» افزود: تماشاگری را که رفته نمیشود دیگر به سینما برگرداند. امروز بچههایی هستند که از وقتی به دنیا آمدهاند به سینما نرفتهاند و فیلم دیدن را در خانه و با دستگاه دیویدی یاد گرفتهاند، در نتیجه کسانی که به سینما میآیند حلقههای معدودی از افراد هستند که در سال چند بار به سینما میآیند و فروش سینمای ما را رقم میزنند.
افخمی که فیلم موفق «عروس» را به عنوان اولین فیلم خود در کارنامه دارد، درباره فیلمسازان جوان نیز گفت: برخی به طرز مشکوکی سنگ فیلمسازان جوان را به سینه میزنند، اما من هیچ امتیاز ویژهای برای آنها قائل نیستم. فیلمسازی یک مهارت است و تنها با کسب تجربه به دست میآید. اتفاقاً امروزه فیلمسازی هم در ایران و هم تمام دنیا سختتر از قبل شده است و باید برای آن تلاش مضاعف کرد.
این کارگردان که روزگاری به عنوان منتقد در مجله “سوره سینما” قلم میزد، در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه اندیشه در فیلمسازی و سینمای موسوم به «سینمای اندیشه» نیز گفت: این گفتمان ۴۰ سال است که شنیده میشود و حرفی کهنه و بیخاصیت است. چیزی که من به عنوان سینما میشناسم ۹۰ درصدش تشکیل شده از تصویر و موسیقی و نور و … که هیچ ربطی به اندیشه ندارد! فیلمی که برای بیان اندیشه ای ساخته شود پس از یک بار دیده شدن دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت. سینما یک مهارت و تکنیک است و کارگردان یک تکنسین.
افخمی در پایان این نشست با اشاره به اینکه فیلم بعدی خود را با الهام گرفتن از قسمت چهارم سریال مستند داستانی «روزهای زمستان» خواهد ساخت، حاضران را به تماشای فیلم دعوت کرد و گفت: این فیلم ساخته جوانی به نام محمد حسین مهدویان است که گرچه حتی شهید آوینی را ندیده است اما به راستی ادامه دهنده راه او نگرش او به فیلمسازی است.
Sorry. No data so far.