کامران محلوجی- نام نویسی برای رشته های علوم انسانی در کشور روبه افزایش است. به گونه ای که در جلسه 137 کارگروه مشورتی ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور که با حضور محمدرضا مخبر دبیر شورای انقلاب فرهنگی که در آبان 93 برگزار شد نشان داده شد در بازه زمانی «1382 تا 1392» نه تنها تعداد متقاضیان رشته های علوم انسانی سیر صعودی داشته بلکه تغییر رشته فارغ التحصیلان فنی و علوم پایه به علوم انسانی در مقطع تحصیلات تکمیلی 7 برابر تغیر رشته دانش آموختگان علوم انسانی به مهندسی و علوم پایه بوده و بخش عمده این سیر صعودی به خاطر رشته های مدیریتی است در حالی که مشاغل و پست های موجود متناسب با این نوع از فارغ اتحصیلان نیست.
پست های مدیریتی اغلب در اختیار مهندسی و فارغ التحصیلان رشته علوم پزشکی است و این نشان می دهد جامعه علمی کشور به فوریت تغییر ساختار مدیریتی کشور از علوم غیر انسانی – استیم – steam پی برده است اما بخش اجرایی کشور هنوز بر اشتباه خود پافشاری می کند حال آن که اگر همین روند ادامه پیدا کند – که بعید هم هست ادامه نیابد- کشور با یک رویا رویی جدی میان فارغ التحصیلان علوم انسانی و غیر آن روبه رو می شود زیرا انسانی ها معتقدند فارغ التحصیلان رشته های «استیم» به ناحق و بدون تحصیلات تخصصی مشاغل آنها را غصب کرده اند.
از طرفی در حال حاضر نیز فضای مدیریتی کشور در حال مسموم شدن با دیدگاه دانش آموختگانی است که بدون تحصیلات مرتبط با علوم انسانی در حال اظهار عقیده در زمینه مفاهیم مدیریتی هستند. این اشتباه نه تنها به سبک مدیرتی و دیدگاه آنها صدمه می زند بلکه به دلیل نا آشنایی با مفاهیم علوم انسانی ادبیات غیر تخصصی را به فضای مدیریتی کشور تحمیل می کنند که نتیجه اش جز آلودگی فضای تدبیر کشور نیست.
دیدگاههای غیر مدیریتی و نگاه بیمارانگار و معیوب نگر مهندسین و پزشکان به جامعه که کمترین بار دانش مدیریتی را با خود حمل می کند و کمتر وزن مطالعات تاریخی را همراه خود دارد فضایی را رقم زده که حتی اگر یک فارغ التحصیل علوم انسانی از این “الیگارشی استیم” عبور کند و به یک پست مدیریتی دست یابد دانش او از آنچه این الیگارشی ایجاد کرده آنقدر دور است که خود را در انزوا می بیند.
فقط کافی است با یک پزشک که تحصیلات بالینی دارد و یک پست مدیریتی را اشغال کرده چند کلمه صحبت کنید تا متوجه می شوید چقدر از دانش علوم انسانی مرتبط با شغل خود دور است تا جایی که می توان گفت از نظر سطح دانش یک پزشک و یا یک مهندس در امور مدیریتی یک تکنسین محسوب می شود.
برای روشن تر شدن نقش یک تکنسین و متخصص مثالی می آورم:
تصور کنید مدیریت یک جراحی برداشتن تومور نخاعی را به یک تکنسین اتاق عمل واگذاریم.
هر چند این امکان وجود دارد که این جراحی تصادفا با موفقیت به انجام رسد اما اگر این موضوع به رویه تبدیل شود قطعا به فاجعه ختم خواهد شد و این اتفاقی است که در سطح مدیریت کشور که اکنون در اختیار پزشکان و مهندسین است در حال رخ دادن است.
برای روشن تر شدن موضوع مثال اتاق عمل را گسترش می دهم تا نشان دهم وضع دانشی رشته های استیم در حوزه مدیریت چگونه است.
از فردای آن روز تکنسین فرضی اتاق عمل می تواند شروع به غلو در توانایی خود در جراحی نخاعی کند و بگوید دانش جراحی یک جنم درونی است نه چیزی که نیاز به تحصیل داشته باشد و برای موجه کردن خود چند دوره کوتاه مدت فیزیولوژی هم شرکت کرده و حوادث فاجعه باری که در اثر فقدان دانش جراحی رخ داده را امور اجتناب ناپذیر تعریف می کند.
او که می کوشد جایگاه خود را تثبیت کند همان کاری را می کند که مدیران استیم در کشور ما انجام می دهند و برای اینکه ضعف دانشی خود را پوشش دهند ادعا می کنند مدیریت یک جنم است و نیازی به اطلاعات ندارد و برای پوشش دادن این ضعف چند دوره کوتاه مدت مدیریت هم شرکت می کنند! و صرفا با یاد آوری چند خاطره نامرتبط موضوع تخصصی کارش ادعا می کند که تحصیلات او ربطی به تجربه کاریش ندارد و تجربه او باعث این اشتغال شده است و تحصیلات او هم اضافه بر تجربه و دانش است و هرگاه با نتیجه فاجعه بار فقدان دانش خود در مدیریت روبه رو می شوند آنرا اجتناب ناپذیر نعریف می کنند.
این الیگارشی مهندسی و پزشکی به دلیل ضعف در برخورد با علوم انسانی عامدانه از ورود فارغ التحصیلات علوم انسانی به حلقه مدیریتی کشوردر جلوگیری می کنند.
این در حالی است که در ایالات متحده و به موجب گزارشی که در سال 2013 توسط اتحادیه دانشگاهی آمریکایی در مورد کارفرمایان منتشر شده 72 % از کارفرمایان به استخدام فرادی که صرفا در حوزه خود تخصص دارد علاقه ای ندارند و از کالج ها و دانشگاها می خواهند
بر توانایی هایی که در علوم انسانی به افراد آموخته می شود بیشترتاکید کنند.
کریستین هنسلر مدیر گروه زبان دانشگاه یونیون آمریکا در مقاله ای که در اوت 2014 در مجله هافینگتن پست با عنوان «کارفرمایان به مهارت های علوم انسانی علاقه بیشتری نشان می دهند » نشان داد که 78 در صد از کارفرمایان بیشتر به استخدام داوطلبانی علاقه دارند که نسبت به مسائل جهانی و جوامع و فرهنگ های خارج از امریکا آشنایی داشته باشند.
هشتاد درصد دیگر معتقد بودند که مهارت برقراری ارتباط شفاهی و نوشتاری مهمترین موضوع است . 82 درصد از کارفرمایان داووطلبانی را ترجیح می دهند که توانایی و دانش اجتماعی قوی تری دارند تا بتوانند با جامعه ارتباط برقرار کنند.
هنسلر در ادامه به منبع تحقیق خود اشاره می کند و می گوید:
همگی (تحلیل گران مسائل شغلی) معتقدند مهارت های مورد نظر کارفرمایان در علوم انسانی پیدا می شود و به استخدام پنج هزار دانشجو دارای مهارت علوم انسانی در شرکت گوگل ادامه می دهد و دلیل کار شرکت را این گونه عنوان می کند:
به نظر مدیران این شرکت , برقراری ارتباط با کاربران , بیش از آن که منوط به توانایی تکنیکی صرف باشد, نیاز به درک صحیح افراد و شناختن آن دارد و این درک با علوم انسانی به دست می آید.
بنا بر این می توان گفت وقت آن رسیده که یک کاندیدای ریاست جمهوری در سخنرانی تبلیغاتی خود با لبخند و در حالی که شیشه عینک خود را پاک می کند اعلام دارد:
وقت آن رسیده که همه چیز در جای خود قرار گیرد , لطفا پست های مدیریتی مرتبط با علوم انسانی و مدیریت را به فارغ التحصیلان همین رشته ها واگذار کنید. خواهید دید جنبش علوم انسانی در کشور چگونه شکل خواهد گرفت.
به خدا این دکتر مهندسها کشور را بیچاره کرده اند . بدون هیچ نگرش درست مدیریتی هرچی بهشون پیشنهاد میکنند رو قبول می کنند به خدا یکم تقوا هم خوب چیزیه
باید یک تجدید نظر کلی درباره فارغ التحصیلان غیر علوم انسانی انجام شووهد
منظور شما از تجدید نظر کلی چیست.
در منابع درسی آنها و یا در مشاغل مدیریتی ناحقشان
اگر شرایط کشور به گونه ای بود که درآمد این فارغ التحصیلا هم سطح و یا نزدیک رشته های مهندسی و پزشکی بود. قطعا افراد بیشتری باهوش بالاتری وارد این وادی می شدند و ما تا این حد درگیر تهاجم فرهنگی خارج از کشور نمیشدیم
این موضوع بحران اول کشور ماست و همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است
البته فکر میکنم رشته های میانی هم خیلی موثرند و باید تغییر شکل دهند
مثلا زمانی که مدیری میخواهد بر سازمان پزشکی مدیریت کند قطعا باید اطلاعاتی را از سیستم پزشکی داشته باشد و گرنه موفق نخواهد بود
البته عوامل دیگه ای هم قطعا دخیل هستند
واقعا سطح آموزش علوم انسانی در کشور ما با کشورهای توسعه یافته که مثالهایی از آن در مقاله شما وجود داشت، قابل مقایسه نیست؛ بنابراین شاید بتوان به برخی مخاطبان که دانش آموختگان علوم انسانی در کشور را برای پست های مدیریتی کشور شایسته نمی دانند حق داد.
در کشور ما با اینکه شیوه منابع و اساتید علوم انسانی کاملا علیه السلام نیست ولی با مدیریت و هدف گذاری به نقطه مطلوب نزدیک شد
ولی متاسفانه چیزی که مد نظر مسئولین نیست همینه
تا همفکر و هم باندی مونده نخبه جاش تو خونست.
مقاله خوب وباارجاعات مستند علمى همراه بود واقعا معضل اساسى رااشاره كرديد
فکر نکنم پزشکان و مهندسان یک نقشه قبلی برای این موضوع کشیده باشند.
خوب تا حالا کسی به این موضوع اشاره نکرده بود
الان که به این مطلب اشاره شد احتمالا فارغ التحصیلان علوم انسانی به این موضوع توجه بیشتر می کنند و موضوع حل میشود