تریبون مستضعفین- محمد ثقفی
-شاه شيعه است
-شاه سايه ي خداست
-وزوز پشه را چه به فانتوم! يك خودكاري در دستش گرفته و يك اعلاميه اي نوشته مي خواهد آمريكا را شكست دهد!
-قبل از ظهور امام زمان همه ي قيام ها شكست مي خورد و آن رهبري كه خون مسلمين را هدر كرده است در آتش خواهد بود.
-امام سيزدهم در پاريس نشسته و شيعيان امام زمان را جلوي گلوله مي فرستد!
-ايراني ها ديوانه شده اند و اين كه بعضيشان شهيد شده اند، اين از خريتشان بوده است. آدم كه نمي رود توي خيابان مقابل مسلسل بايستد!
انقلابيون مذهبي اين جملات را شايد زياد شنيده باشند آن هم از جانب كساني كه خود را تشيع مجسم مي دانستند و راه خود را سربازي امام زمان! شايد فكر كنيد كه اولويت را در كار ديگري مي دانستند. درست است! آنها زماني براي مبارزه با امريكا و اسرائيل و جاسوسان و سرسپردگانشان در ايران نداشتند، چون تمام همتشان در بعد عقيدتي خلاصه مي شد به مبارزه با غول خيالي بهائيت و همهي همشان در بعد اجتماعي شده بود تبليغ كوكاكولا و تحذير پپسيكولا! چرا؟ چون رئيس كارخانه¬ي پپسي كولاي ايران يك بهايي بود! همكاري با رژيم پهلوي -كه خود پدرخواندهي بهاييان بود- براي سهولت در مبارزه با بهائيت هم شاهكار درك آنها از شرايط زمان بود. واژگان جهاد و برپايي حكومت اسلامي و قيام براي عدالت در قاموس آنها بايگاني شده بود براي روز ظهور. و اين گونه بود كه در برابر فسادها و ستمها سر به گريبان دعا فرو مي برند و به يگانه وظيفهي خود در برابر ولي عصر ميپرداختند كه در پندارشان چيزي نبود جز دعا براي فرج و غمگين بودن از فقدان حضرت.
سال 57 در اوج كشتار مردم به دست عمال شاه، مرجع تقليد بزرگوار و فهيم اين جماعت به شاه نامه مينويسد و از او مي خواهد با مردم ملايمتر رفتار كند! و به همراه نامه يك انگشتر فيروزه مزين به آيهاي از قرآن براي شاه هديه مي فرستد! جواب شاه هم (كه در اسناد موجود است) از لطايف روزگار است: «… اميدوارم به ياري پروردگار و تحت توجهات خاص ولي عصر عجل الله تعالي فرجه آن وجود عزيز قرين صحت و عافيت بوده باشد … خداي بزرگ را سپاسگزاريم كه پيوسته و در تمام طول حيات و سلطنت حافظ و حامي و راهنماي ما در طريق صيانت در ترويج مذهب حقهي جعفري و حفظ مملكت و ملت ايران از گزند حوادث بوده و در آينده نيز خواهد بود … » اين مرجع همان¬كس بود كه مجاهدت شهيدان راه انقلاب را «خريت» ناميده بود و هنوز هم كه هنوز است به احترام از او ياد مي شود!
«عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مىدانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت..»
از پيام منشور روحانيت امام خميني
انقلاب پيروز شد اما از هوش و درايت سياسي و پاكبازي آقايان سر سوزني كم نشد! پيكان دشمنشناسي تيزبينانهي آنها كه در آن آتشوخون رژيم دست نشاندهي آمريكا و اوج فتنه هاي اسرائيل، بهائيت را هدف داده بود دوباره به حركت افتاد اما اين بار به سمت عدالتخواهان مسلمان! و دشمن اصلي به جاي آمريكا، شوروي، اسرائيل و صدام بعثي، شدند مسئوليني كه از اقدامات عدالتخواهانهيشان بوي كمونيسم به شامه¬ي تيز آقايان مي رسيد! سكوت در برابر گفتمان امام از «سرمايه داران زالو صفت»، «جنگ فقر و غنا»،«اسلام مرفهين بي درد و اسلام پابرهنه ها» تا اختيارات وسيع حكومت اسلامي براي دخالت در قوانين اقتصادي از طرفي و حمله به مسئوليني كه در اين راه گام برمي داشتند براي تحميل ديدگاه¬هاي دگمشان از اقتصاد اسلامي از طرف ديگر. صامت ماندن در برابر امام آن هنگام كه از «نهضت¬هاي آزادي¬بخش»،«بسيج جهاني مسلمين»،«يكي بودن ما با اهل سنت» و مساله ي فلسطين مي¬گفت و تهمت وهابيت زدن به آنان كه اين ايده ها را به عرصه¬ي عمل مي¬آوردند.
«دستهاى ديگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بيشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند!»
پيام منشور روحانيت امام خميني
بزرگي مي گفت هيچ گاه گمان نكنيد كه جرياني اجتماعي ميميرد و اثري از آن نميماند، جريانهاي اجتماعي نميميرند بلكه به گونه اي جديد و به هيئتي متفاوت چون روحي در كالبدهاي گونهگون به حيات ادامه ميدهند و زيرك آن است كه اين روح را بشناسد ولو در كالبدهاي متفاوت.
-ما را چه به سياست! با كارهاي كوچك و غافلانه ي ما كه عدالت برقرار نمي شود. الهم عجل لوليك الفرج!
-چرا انتقاد و مطالبه؟ مسئولين كه بحمدالله مسلمان اند و مؤمن و كاردان! خداوند بر توفيقاتشان بيافزايد!
-ماه محرم است! بايد علم عزاي ارباب را افراشته نگاه داشت. چه كارمان به مطالبهي عدالت از مسئولين و حمايت از غزه؟ يا اباعبدالله! اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم!
– ما را چه به غزه و جنگ اهل سنت و يهود؟ اللهم اشغل الظالمين بالظالمين!
-ما را چه به حمايت از سنيهاي دشمن اهل بيت! اين جنگ و كشتار عذاب الهي است بر سر دشمنان اهل بيت. اللهم العن اول ظالم …
-امروز بزرگترين دشمن ما وهايبت است! آنها شيعهكش اند! دشمن و كينه توز اهل بيت اند! مترصد گمراه كردن جوانان ما هستند! خدا را شكر كه امريكا آنان را در كشورهاي مجاور سركوب ميكند!
– …
«راه مبارزه با اسلام امريكايى از پيچيدگى خاصى برخوردار است كه تمامى زواياى آن بايد براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ كه متأسفانه هنوز براى بسيارى از ملتهاى اسلامى مرز بين «اسلام امريكايى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمايه داران خدانشناس و مرفهين بىدرد، كاملًا مشخص نشده است.»
از پيام امام در پي شهادت عارف حسيني
من نمیدانم شما اهل چه قبیله ای هستید . مقاله ای سرتا پا اهانت و توهین به کنایه نوشته و امده اید عکس مرحوم آیت الله حلبی را زینت بخش این مقاله کرده اید . مقصودتان از این کارها چیست ؟ چرا آبرو ی دیگران را فدای افکارخفته تان میکنید . با شجاعت حرف بزنید.
جهت روشن شدن افکار این جناب آیت الله از موسسین انجمن حجتیه بوده قضاوت با خودتان
جناب ثنا گو شما برويد از دوستان حجتيه بخواهيد واضح صحبت كنند كه شريك دزدند يا رفيق قافله!
در ابتدای مقاله چند فراز را به عنوان نقطه نظرات مرحوم حلبی ( در کنار عکس ایشان ) و یا انجمن حجتیه ذکر کرده اید . چون من در مورد این انجمن دارم تحقیق میکنم ممکن است بفرمائید ای جملات در کجا و کی و توسط چه کسانی و در چه کتاب و منبعی ذکر شده است ؟
متاسفانه این روزها باب اتهام و تهمت باز است و نکند خدای ناکرده شما هم اسیر این وسوسه شیطانی شده باشید .