امیرحسین ثابتی- رجانیوز: سرانجام پس از ۹۰ روز از توافق وین، روز اجرای برجام فرا رسید و در ۲۶ مهرماه ۱۳۹۴ محمد جواد ظریف و فدریکا موگرینی با صدور بیانیه ای مشترک «روز پذیرش» برجام (Adoption Day) را اعلام کردند.
در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
۱. اعلام «روز پذیرش»، در عمل برای جمهوری اسلامی ایران دستاوردی ندارد چرا که آمریکا و اتحادیه اروپا همچنان تحریم های خود را ادامه داده و تنها بر «روی کاغذ» از توقف بخشی از آنها خبر داده اند. یعنی اگر چه اتحادیه اروپا اعلام کرده است که قانون اصلی تحریمها (Council Decision) را تعلیق میکند و تنها بخشی از دستورالعملهای اجرایی (Council Regulation) را لغو میکند و دولت آمریکا نیز تعهد کرده که وفق اختیارات رئیس جمهور به توقف موقت اجرای (Cease the application) تحریمها مبادرت کند، اما همین مساله نیز فعلا عملیاتی نشده و تا روزی که آژانس انرژی اتمی تعهدات جمهوری اسلامی را تایید کند و در عمل ایران ۱۰ تن اورانیوم خود را به ۳۰۰ کیلو تبدیل نکند و با جمع آوری بیش از ۱۴۰۰۰ سانتریفیوژ در نطنز و فردو، سیمان کردن قلب راکتور اراک، ارائه دسترسی های فراپروتکلی و … تاییدیه آژانس را کسب نکند، در عمل هیچ یک از تخفیف های محدود تحریم ها از سوی آمریکا و اروپا انجام نخواهد شد.
لذا ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۴ یکی دیگر از روزهای پر دستاورد برای ۱+۵ بود چرا که بر اساس «روز پذیرش» در حالی که آنها در عمل هیچ اقدامی به نفع ایران انجام ندادند و تنها به طور تشریفاتی روی کاغذ اعلام کردند برخی تحریم های ایران را در آینده متوقف خواهند کرد، ایران از این تاریخ به بعد باید در عمل و به طور عینی، بسیاری از زیرساخت های هسته ای خود را نابود کند که بازگشت پذیری آنها علاوه بر هزینه های بسیار بالا، بعضا سالها به زمان نیاز دارد.
۲. بخواهیم یا نخواهیم دیگر اجرای برجام آغاز شده است و از امروز به بعد «عیار» اظهارات حامیان و منتقدان برجام برای افکار عمومی آشکار تر خواهد شد اما اتفاقاتی که در دو سال گذشته در عرصه سیاسی کشور حول محور مذاکرات هسته ای بوجود آمد، تنها صخنه آرایی منتقدان و حامیان برجام نبود، بلکه تقابل آشکار و صریح دو گفتمان در عرصه سیاسی ایران بود. نخست گروهی که خوش بینانه تصور کرده و می کنند که با اجرای برجام مشکلات کشور حل خواهد شد و برای مدیریت کشور راهی جز رسیدن به یک توافق ولو بد، با آمریکا وجود نداشت و گروه دوم نیز واقع بینانه به به مساله نگاه کرده و معتقد بوده و هستند که برجام و اجرای آن نه تنها دردی از کشور دوا نخواهد کرد بلکه سرآغاز مشکلات جدید خواهد بود، مشکلاتی که در عرصه هسته ای محدود نشده و دامن کشور را در عرصه های امنیتی- نظامی و حتی اقتصادی خواهد گرفت.
از این رو طبیعی است که چنین صف بندی آشکاری در برابر برجام، فراتر از جناح بندی های معمول و مصطلح سیاسی تحت عنوان اصولگرا- اصلاح طلب، چپ- راست، معتدل- تندرو و … بوده و باید از این به بعد از برجام به عنوان یک «معیار» برای دسته بندی افراد، چهره ها و احزاب سیاسی استفاده کرد، بدین معنا که فارغ از اینکه چه کسی در چه انتخاباتی به چه کسی رای داده، اگر به هر دلیلی از برجام حمایت کرده و آن را به سود کشور می دانند در یک جبهه و افرادی هم که خطر برجام را متوجه شده و در این مدت نسبت به آن موضع گیری کرده اند در یک جبهه دیگر قرار می گیرند.
«معیار برجام» به خوبی نشان خواهد داد که هاشمی رفسنجانی، روحانی، ظریف، علی لاریجانی، عارف، ناطق نوری، ولایتی، ابوترابی، باهنر، بروجردی، شمخانی و … درباره یکی از مهم ترین وقایع بعد از انقلاب چطور فکر می کردند و در مقابل ازآیت الله مصباح یزدی تا سعید جلیلی، فریدون عباسی، محمد رضا نقدی، علیرضا زاکانی، حسین شریعتمداری، سید محمود نبویان، الیاس نادران، جواد لاریجانی، سعید زیباکلام و … نیز چه زمانی این خطر بزرگ را متوجه شده و نسبت به آن هشدار دادند.
لذا برای وحدت در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، یکی از مهم ترین معیارها در برابر جریان های مختلف سیاسی قرار دارد و دیگر نمی توان با استناد عضویت افراد در احزاب و گروه های مختلف، لیست های انتخاباتی را به دو بخش اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم کرد و با برچسب های سطحی مانند چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب، موافقان و مخالفان برجام را در یک لیست قرار داد. برجام از این به بعد یک معیار جدی برای شناختن و تحلیل رفتار سیاسی بسیاری از سیاستمداران و چهره های مختلف است.
۳. روند مذاکرات هسته ای در دو سال اخیر، بررسی آن در مجلس شورای اسلامی و در نهایت اجرای آن نشان داد جمهوری اسلامی ایران به معنای واقعی کلمه یک نظام سیاسی مردم سالار است که سمت و سوی بسیاری از سیاست های اصلی خود را تحت خواست و مطالبه مردم انتخاب می کند. این مساله ای است که به طور آشکار در روند تحولات پرونده هسته ای طی ۱۲ سال گذشته خود را نشان داده و اگر توجه کنیم به راحتی متوجه می شویم در دولت اصلاحات روند مذاکرات به همان سمتی حرکت می کرد که دولت و مذاکره کنندگان وقت تمایل داشتند و بعد از آن نیز در دولت های نهم و دهم سمت و سوی مذاکرات به سبب رای مردم در ۳ تیر ۸۴ و ۲۲ خرداد ۸۸ کاملا در جهت دیگری بود و این روند تا روی کار آمدن دولت یازدهم ادامه داشت و از ب۲۴ خرداد ۹۲ تا کنون مجددا تغییر قابل توجهی در عرصه سیاست خارجی کشور بوجود آمد.
این مساله به خوبی نشان می دهد علیرغم اینکه سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران تحت مدیریت و اشراف رهبر معظم انقلاب پیش می رود اما رویکردهای مختلف در عرصه سیاست خارجی، ارتباط مستقیم به رای مردم در انتخابات های مختلف دارد و جمهوری اسلامی با توجه به «ظرفیت مسئولان» در عرصه نظر و عمل و هم چنین خواست مردم در هر دوره، سیاست های مختلفی را در عرصه دیپلماسی پیش می گیرد.
نکته اصلی آنجاست که در دو سال گذشته رهبر معظم انقلاب علیرغم دارا بودن اختیار و قدرت کافی برای صدور حکم حکومتی و ممانعت از ادامه مذاکرات، هیچ گاه چنین کاری نکرده و همسو با مطالبه مردم در ۲۴ خرداد ۹۲ عمل کردند. یعنی علیرغم تاکید چندباره نسبت به خوش بین نبودن فرجام مذاکرات و هشدار نسبت به بد عهدی آمریکا، در عرصه عمل میدان را برای دولت و مذاکره کنندگان باز گذاشتند تا در عمل پس از اجرای برجام افکار عمومی خود نسبت به فرجام برجام به قضاوت بنشیند و از آن مهم تر نیز روند بررسی و تصویب برجام را بر عهده نهادهای قانونی کشور گذاشتند، یعنی ضمن ضریب دادن به مجاری قانونی کشور بر حفظ ساختارها و موازین قانونی جمهوری اسلامی تاکید ویژه نشان دادند؛ این همان منطقی است که پیش از این نیز باعث شد تا معظم له در جریان فتنه سال ۸۸ به مطالبه عمومی اکثر مردم توجه کرده و به هیچ عنوان زیر بار ابطال انتخابات و خواسته های مشابه نروند و هر گونه اعتراض و … را نیز به نهادهای قانونی و ساختارهای رسمی نظام احاله دادند. لذا طی دو سال گذشته نیز معظم له دقیقا با همین منطق، علیرغم خوش بین نبودن به نتیجه نهایی مذاکرات و هشدارهای چندباره در این باره، با احترام به خواست عمومی مردم در سال ۹۲ اجازه ادامه مذاکرات تا به نتیجه رسیدن آن را دادند تا با اجری برجام در عمل مشخص شود آیا اروپا و آمریکا به وعده های خود وفادار خواهند بود؟ و اساسا آیا با تعلیق تحریم ها تحول خاصی در اقتصاد کشور بوجود می آید؟ پاسخ به این سوال سرمایه ای بزرگ برای حرکت ملت در آینده خواهد بود.
۴. در نهایت باید توجه داشت که اساسا مذاکرات هسته ای و برجام، در اصل نه با هدف لغو تحریم ها و … که با هدف بزرگتری از سوی دولت یازدهم آغاز شد. همان هدفی که تا کنون بارها و بارها به طور غیر مستقیم از سوی رییس جمهور و برخی دیگر از اعضای کابینه نیز مطرح شده، از جمله سخنان رییس جمهور در ۱۸ مهر ۹۴ در همایش صنعت و تجارت که گفت: «اساساً مذاکرات هستهای ما بخاطر این بود که شرایط جدیدی را در روابط بینالملل و منطقه بوجود بیاوریم. توافق هستهای یکی از فرازهای بزرگ در سیاست خارجی و دیپلماسی جهان است… ما دنبال توافق هستهای نبودیم که مشکل هستهای را حل کنیم، البته میخواستیم که مشکل هستهای هم حل شود. دنبال مذاکره بودیم برای ایجاد فضای جدید در منطقه و جهان. این فضا است که برای ما اهمیت دارد.»
این در حالی است که پیش از این نیز در تیرماه سال جاری هاشمی رفسنجانی در گفتگو با گاردین اعلام کرده بود: «مذاکرات هستهای تابوی گفتوگوی رو در رو با آمریکا را شکسته و توافق میتواند گامی بزرگ رو به جلو باشد و بازگشایی سفارت آمریکا در ایران، غیر ممکن نیست.»
همچنین آقای روحانی ۲۸ شهریور ۹۳ نیز در گفتگو با شبکه تلوزیونی ان بی سی نیز گفته بود: «به هر حال این عدم رابطه و شرایط ایران و آمریکا تا قیامت که نخواهد بود. به هر حال زمانی دریک شرایط مناسبی ، در دوره این دولت یا دولت بعدی و یا بعد از آن ، مسئله ایران و آمریکا حل خواهد شد.»
با این اوصاف طبیعی است که انتظار هر گونه معجزه اقتصادی در پس تخفیف های تحریمی بعد از اجرای برجام، نشان از خوش بینی و عدم تحلیل درست ماجراست و هر چند ممکن است در برخی برهه های حساس مانند ایام نزدیک به انتخابات، نشانه های خفیفی از رونق اقتصادی برای تقویت جناح غربگرا رخ بدهد اما در دراز مدت عملا هیچ گره اقتصادی از طریق مذاکرات هسته ای باز نخواهد شد چرا که اساسا هدف اصلی از ورود به این عرصه نه لزوما لغو تحریم ها، بلکه اعتماد سازی و جلب اعتماد آمریکا برای گسترش روابط بوده است.
لذا از این پس نیز تلاش عمده دولت معطوف به ادامه دار شدن مذاکره با آمریکا به به بهانه های مختلف خواهد بود، اگر برجام و موضوع هسته ای ظرفیت دو سال مذاکره و گفتگو با آمریکا را داشت، چرا از این به بعد مقابله با تروریسم ظرفیت چنین مساله ای را نداشته باشد؟ چرا بهانه هایی مانند تلاش برای تشکیل جبهه واحد با آمریکا علیه داعش و گروه های تروریستی مطرح نشود؟
در مجموع می توان اینطور جمع بندی کرد که تمام تحولات مورد اشاره در عرصه سیاست خارجی کشور طی دو سال گذشته، بخشی از تلاش دولت یازدهم برای تکمیل پازل تغییر رفتار کلان سیاست خارجی ایران بوده است. این مساله به اسم موضوع هسته ای کلید زده شد اما همچنان پایان نیافته و چنانچه در انتخابات مجلس پیش رو، جریان حامی دولت یازدهم با رای مردم تقویت شود، ابزار پیشبرد دیگر قطعه های این پازل نیز قوی تر خواهد شد و در صورتی که با رای ملت این جریان نسبت به شرایط کنونی تضعیف شود؛ قطعا شرایط بسیار متفاوت خواهد شد. در هر صورت این مردم هستند که آینده بسیاری از تحولات کشور را در انتخابات های پیش رو مشخص خواهند کرد.
Sorry. No data so far.