در حاشیه قتل روحانی جوانی که قربانی بی تفاوتی مسئولین شد

کاری نداشت که اسمش را بپرسد یا بداند مسئولیتش چیست! تنها به این خاطر که او را جزیی از حاکمیت دیده شایدم نمادی از حاکمیت دیده به این روحانی مظلوم حمله ور شده است!

روحانی یک انسان معمولی بوده، نه مسئولیت حکومتی داشته نه حاکمیتی! تنها و تنها لباس پیغمبر پوشیده بوده است.

قاتل این روحانی که دارای سوابق کیفری متعدد از جمله سرقت است، گفته “صبح امروز برای حل مشکلات و دریافت حق و حقوق خود به مقابل مجلس رفته اما موفق به ورود مجلس نشدم، سپس به مغازه برادرم رفته و نهار خوردم، در نهایت از مغازه برادرم خارج شدم و تصمیم گرفتم یک نفر که دارای سمت و مسئولیت است را به قتل برسانم. برای رسیدن به هدفم یک چاقو به قیمت ۳۵ هزار تومان خریدم و در خیابان پَرسه زدم تا اینکه به مقابل مترو رسیدم و با دیدن یک روحانی به سمت وی حمله‌ور شدم؛ گمان می‌کردم چون مقتول روحانی است، باید دارای سمت و مسئولیت باشد که به وی حمله‌ور شدم.”

درست است که قطعا این فرد تعادل روانی نداشته! درست است که بذهکاری بوده که حالا به سیم آخر زده! اما اینکه یک فرد دنبال کشتن یکی از مسئولین باشد چون به حداقلهایش هم نرسیده است یعنی ناکارآمدی دارد جامعه را به سمت آنومی پیش می برد!

همین امروز دیر است، فردا الفاتحه…