کنکور که بایستی تنها یک آزمون برای ورودی دانشگاهها باشد امروز تبدیل به مهمترین معضل نوجوانانی شده که تحت فشارهای عمیق اجتماعی و خانوادگی کنکور را مهمترین سد زندگیشان تلقی میکنند. در سالهای اخیر بازار کلاسهای کنکور و کاسبیهای آموزشگاهها، مدارس خصوصی، برخی معلمان و به ظاهر مشاوران و حتی رسانه ملی داغ شده است. نوجوانی که باید بتواند با جامعه آشنا شود و ضمن شناخت توانمندی و علاقه خود مسیر آیندهاش را انتخاب کند تحت فشارهای اجتماعی مجبور است به طور تک بعدی در حیطه “تست زنی” رشد پیدا کند حتی معالاسف علم هم نقش کمرنگی در کنکور پیدا کرده، زمان کوتاه کنکور به نسبت سوالات پیچیده و سختگیرانه آزمون موجب شده بازاری راه بیفتد که هدف آن نه آموزش علم داخل کتابها (که درباره محتوای آن هم بحث است) بلکه سریعتر پیدا کردن گزینه صحیح باشد.
در مدارس هم عمدتا آنچنان اهمیتی به دروس غیرکنکوری داده نمیشود در رشته های پرطرفدار ریاضی و تجربی، دروس تاریخ، مطالعات اجتماعی، هنر، تربیت بدنی نادیده و کم اهمیت گرفته میشود درحالیکه چه بسا اصل نیاز اجتماعی و لزوم آموزش نوجوانان در همین دروس نهفته باشد و دروس کنکوری هم به بدترین شکل و حالت آزمونی درخواست میشود فلذا دین وزندگی که باید درس آموزش پیوند دین و دنیای فرد باشد تبدیل به سوالی چهارگزینهای برای حفظ کلماتی از کتاب شده!
رسانه ملی که باید آموزش دهنده سبک زندگی ایرانی-اسلامی باشد به فروش آنتن خود رو آورده و همه شبکهها در ساعاتی از روز در اختیار سودجویانی قرار گرفته که به اسم مشاوره تحصیلی احساس نیاز را به مخاطب القا میکند و بنگاههای میلیاردی زیادی از قِبَل همین غول ساختگی کنکور تاسیس شده و ارتزاق میکنند.
از طرفی نبود عدالت در درآمد شغل و رشتههای مختلف خود سرنخ اصلی ماجراست. در کشوری که در مسیر تمدنسازی نوین قرار دارد و بایستی به علوم انسانی اولویت داده شود با بی توجهی به این نیاز و با نبود کار برای فارغ التحصیلان اکثر رشته های انسانی هجوم را به رشته های فنی و تجربی بالا برده که با اشباع رشتههای مهندسی بدلیل ظرفیتهای نامتناسب با نیاز کشور، رشته تجربی و در ادامه پزشکی و رشتههای وابسته را در صدر خواستهها قرار داده حال آنکه اگر درآمد نجومی برخی پزشکان نبود و عدالت در پرداخت در کشور حاکم میشد بطوری که از آینده شغلی رشتهها اطمینان نسبی وجود داشت نیازی به تجمع سد عظیمی از کنکوری ها پشت رشته پزشکی نبود. خیل عظیمی که زیر ۱ درصدشان به هدف خود میرسند و ۹۹ درصد نوجوان سرخورده وارد جامعه و دانشگاه میشوند حالآنکه امیدی به شغل آتی ندارند و بعضا مهاجرت یا تغییر رشته یا کنکور مجدد را در اولویت قرار میدهند، نوجوانانی که حال به جوانانی تبدیل شدهاند که از قید فشارهای سنگین و بیجای قبل کنکور رهایی یافته و با نادیده گرفته شدن آموزشهای اجتماعی،دینی و سیاسی درست و بهنگام بعضا به ارزشهای جامعه پشت پا میزنند.
هر معضلی از کشور که اندکی شکافته میشود بوی ناخوش نبود عدالت جتماعی از آن استشمام میشود. چه هزینههای نابجایی از خانوارها که خرج کتابهای کمکآموزشی و کلاسهای خصوصی و کنکوری میشود آنهم برای “تست زنی سریع و دقیق” نه “علم آموزی” و چه جوانانی از کشور بخاطر جو حاکم اجتماعی تن به رشتههای معروفی میدهند که به آن علاقه ندارند و چه نخبگانی که پشت سد ناعادلانه، استرسزا و بیمنطق کنکور از ورود به رشته مورد علاقه خود باز میمانند.
Sorry. No data so far.