چندی بود و هست که ذیل تأثیر شبکههای اجتماعی بر کنشگری اجتماعی، در حال جستجو و تأمل پیرامون تأثیر پیدایش سوژهی آنلاین بر کنش تغییرخواهانه (عدالتخواهانه) بوده و هستم. در پی اینکه جهان آنلاین چه امکانها و محدودیتهایی برای ایجاد تغییرات اجتماعی فراهم آورده است؟
در این میان انتشار یک نامه از یک تشکل دانشجویی به رهبر انقلاب را دستمایه و مصداق مناسبی دیدم، برای در میان گذاشتن طرحی اولیهی از آنچه یافته و آموخته بودم.
*
اگر امروز با عقبماندگی در عدالت مواجهیم، لازم است علل این تأخر را علاوه بر سطح نظام/ ساختار، در سطوح نهضت/ کنشگران نیز جستجو کنیم. ارجاع ناعدالتیها یا رفع آنها به ناکارآمدیهای نظاممند و به طور مشخص نظام جمهوری اسلامی، البته حامل وجهی از حقیقت است اما فقط بخشی از حقیقت نه تمام آن. بخش دیگر و البته دشوارترِ حقیقت آن است که چالشهایی، نهضت عدالتخواهی را از اثرگذاری بازداشته است. امروزه وجود پارهای سازوکارها یا قوانین تبعیضآمیز به شکل فزایندهای به عقبماندگی ما در عدالت دامن میزند؛ مسئلهای که پیش و بیش از آن شایسته پرداختن است اما این است که کنش عدالتخواهانه برای تقابل با این رویهها نیازمند بازسازی و توانمندسازی است.
*
ما با متغیرهایی مواجهیم که طی یک دههی اخیر، سیمای کنشگری اجتماعی و به طور خاص سیمای کنشگری عدالتخواهانه را متفاوت کردهاند. در این میان مهمترین مؤلفه با فاصله بسیار، پیدایی شبکههای اجتماعی (به ویژه با لحاظ الگوی مصرف ایرانی) است. شبکههای اجتماعی به غلبهی سوژه و سوبژکتیویسم در کنش اجتماعی و به ویژه در عدالتخواهی کمک شایانی کرده است. در اینجا مراد از سوبژکتیویسم هم معنای دکارتی آن است و معنای کانتی آن. شبکههای اجتماعی کنشگر اجتماعی را به سوژهی آنلاین بدل ساخته است؛ سوژهی آنلاین امکان بیشتری برای ابژه کردن همه چیزِ غیر از خود دارد (معنای دکارتی). به علاوه سوژهی آنلاین خیلی زود اقتضائات بستر کنش خود را پذیرفته و مجازی و ذهنی میشود (معنای کانتی).
*
یک دهه پیش کنش جمعی عدالتخواهانه در محیطهای اجتماعی یا دانشجویی نیازمند اجتماع انسانهای متعددی بود. این انبوهههای انسانی امکانهای فراوانی برای اقدام و تغییر پیشروی کنشگران قرار میداد. امروز اما اوضاع این چنین نیست. به عنوان نمونه این احتمال وجود دارد که یک تشکل دانشجویی حتی از عضوگیری یک درصد دانشجویان دانشگاه یا حتی دانشکدهی خود باز بماند اما به مدد بستر شبکههای اجتماعی بتواند «کاری» کند که طی کمتر از ۱۲ ساعت دیده شود. نه فقط در جهان آنلاین دیده شود بلکه در اصلیترین شبکههای ماهوارهای موضوع گفتگو قرار بگیرد. در اینجا یک کنشگر بیهیچ کنشی و تنها با نوشتن چند خط نامه تبدیل به یک قهرمانِ منتقد میشود. اگر در اگزیستانسیالیسم، hero با عمل خود به این مقام میرسید؛ قهرمان آنلاینیسم بدون انجام هیچ «عمل» و اقدامی، صرفا با انجام یک کار (ناکار) زاده میشود. این بیعملی یا انجام ناکار از مهمترین محاقهای محافظهکارانهای است که قیام عدالتخواهانه را به قعود بدل ساخته و نهضت را چون نظام، در عقبماندگی عدالت شریک ساخته است.
سوژهی آنلاین یا قهرمان آنلاینیسیم، بر خلاف در heroاگزیستانسیالیسم با بیعملی ساخته میشود؛ پس اصولاً یک ضد قهرمان است. ضربالمثل عامیانهی آن برادر حاتم طائی است. فرض کنیم یک گنشگر بخواهد در مسیر پاسخگوکردن تلاش کند. «مسیرِ عمل» مسیر پاسخگوکردن ناپاسخگویان است و نیاز به تلاش و عده و عُده دارد. سوژه آنلاین منفرد است و انبوهای از انسانها و امر انسانی را در اختیار ندارد، پس به مسیر بیعملی میرود. مسیری که از ناپاسخگویان آغاز نمیشود. از کسی شروع میشود که بیشترین دیدار و گفتگوی آزاد با دانشجویان را داشته و دارد. مسیر ناکنشگری از بهانه و کنایه آغاز میشود؛ کاری به دیگران ندارند اما به رهبری که سالهاست دهها دیدار دانشجویی دورهای و اقتضایی داشته طعنه میزنند که بیستسال است به محیط دانشجویی نیامده است!
دیگر آنکه سوبژکتیویسم آنلاین، نه فقط به امکان کنشگری ما چنگ انداخته، بلکه بسترهای گفتگوی ما را نیز تحدید کرده است. وقتی افرادی مؤمن و انقلابی نامه به رهبری را با کنایه آغاز میکنند، یعنی علاوه بر درک نادرست از نظام امت و امامت، کمینهی آداب گفتگو با دیگری را نیز وانهادهاند.
نامه مذکور تنها یک نمونه است. نمونهای که به سبب کوتاهی مسیر اشتهار نویسندگانش به تیپایدهآل موضوع مورد بحث نزدیک شده است. در حال حاضر امکان پیمایش و محاسبه دقیقتر را ندارم اما در مرور و مطالعهای که بر نوشتههایی شبکههای اجتماعی داشتهام، به ویژه مرور نوشتههای با تم عدالتخواهانه به وضوح دریافتهام که چگونه تفوق ناکنشگری بر کنشگری و «نمود» بر «بود» موج میزند
Sorry. No data so far.