نیکی کدی در کتاب “ریشههای انقلاب ایران” متذکر میشود که تا سال ۵۵ سی و شش درصد خانوارهای ۶ نفره فقط در یک اتاق زندگی میکردند. با بررسی آمار نشان میدهد خانوارهای تهرانی که تا آستانه انقلاب از اولیات مسکن مناسب محروم بودند به ۴۲ درصد رسیده بودند.
آبراهامیان در “ایران بین دو انقلاب” میگوید از نظر خدمات بیمارستانی و نسبت تختهای بیمارستانی به جمعیت، پایینترین رتبه در غرب آسیا حتی در قیاس با ضعیفترین و فاسدترین کشورهای عربی، متعلق به ایران بود. در همین کتاب میگوید در آستانه انقلاب قریب ۷۰ درصد ایرانیهای بزرگسال بیسواد بودند. با آماری که از انگیزه کودکان برای تحصیلات ابتدایی میدهد نشان میدهد ما روز به روز داشتیم در بیسواد شدن بیشتر پیش میرفتیم.
جان فوران در کتاب “مقاومت شکننده” مینویسد سال ۵۱ و ۵۲ قریب ۶۴ درصد از جمعیت شهرنشین ایران دچار سوءتغذیه بودند. هیچ افق روشنی وجود نداشت. ما روز به روز داشتیم گرسنهتر میشدیم. با آمار نشان میدهد ما در سال ۵۶ و یک سال مانده به انقلاب درمرگ و میر نوزادان از رکوردداران جهان و رتبه اول خاورمیانه شده بودیم.
بعد از ۴۰ سال، گزاره عوامانه “انقلاب از سر شکم سیری بود”، به این خاطر شکل گرفت که به دلیل رقابت گفتمانی با چپها ریشههای اقتصادی انقلاب همیشه نفی شد. اتفاقا گرسنگی و فقر و بیعدالتی در انقلاب نقش داشت ولی هیچ اثر شاخصی که وضع افتضاحی که در آن زندگی میکردیم را نشان مردم بدهد و توسط انقلابیون نگاشته شده باشد وجود ندارد. تمام این منابع موجود خارجی است.
از گزاره قبلی مضحکتر، جمله “شاه هم اگر چهل سال فرصت داشت و میماند…” است. همه آمار و ارقام نشان میدهد ما هرچه به زمستان ۵۷ نزدیکتر میشدیم روز به روز حالمان داشت بدتر میشد. مثل منجلابی که هرچه بیشتر دست و پا میزدیم بیشتر داشتیم فرو میرفتیم. اگر دست #روح_خدا نبود هزار سال دیگر هم میماندیم جز غرق شدن راه دیگری وجود نداشت.
جمهوری اسلامی کوهنورد است و انقلاب اسلامی قلهای که قرار بود به آن برسیم. دربازخواست از کوهنورد اگر تعارف داشته باشیم ممکن است در مسیر پیش رو هیچگاه به قله نرسد. ولی قبلش باید کویر پرسنگلاخ و دشت بزرگی که طی کرده تا بدین جا رسیده را هم ببینیم.
Sorry. No data so far.