یکشنبه 09 ژانویه 11 | 09:22

بیشترین تبعیض در کنفرانس ضدتبعیض!

پس از کنفرانس دوربان 1، سال‌‎ها تلاش کردند از برگزاری دوباره کنفرانس جلوگیری کنند، ولی بالاخره قرار شد کنفراس بعدی (با نام دوربان 2) سال 2009 در ژنو برگزار شود. اسراییلی‌‎ها خیلی تلاش کردند مانع حضور گرو‎ه‌های عربی و اسلامی حامی فلسطین در کنفرانس شوند که تا حدودی هم موفق شدند.


روایت یک مستندساز از دوربان 2
یزدان کریمی

پس از کنفرانس دوربان 1، سال‌‎ها تلاش کردند از برگزاری دوباره کنفرانس جلوگیری کنند، ولی بالاخره قرار شد کنفراس بعدی (با نام دوربان 2) سال 2009 در ژنو برگزار شود.
اسراییلی‌‎ها خیلی تلاش کردند مانع حضور گرو‎ه‌های عربی و اسلامی حامی فلسطین در کنفرانس شوند که تا حدودی هم موفق شدند، اما اعلام حضور آقای دکتر احمدی‌نژاد در کنفرانس ژنو، تمام نقشه‎های‎شان را بر هم ریخت.

آن‎‎ها در روز‎های قبل از برگزاری کنفرانس، تلاش کردند با فشار بر سازمان ملل و دولت سوییس، مانع حضور وی شوند که موفق نبودند. در طی برگزاری اجلاس، بر سازمان‌‎های غیردولتی ایرانی فشار می‎آوردند تا آن‎‎ها را خنثی کنند که شاید در برخی موارد موفق هم شدند.

ویزا نداریم
در تهران جلساتی برگزار شد تا تصمیمات درستی برای استفاده بهینه از کنفرانس شود. بعد از جلسات متعدد، لیست اسامی افرادی که باید به کنفرانس می‎رفتند به مقر سازمان ملل در اروپا ارسال شد و برای تمام افراد دعوت‌نامه فرستاده شد. لیست مذکور را با تمامی مدارک لازم به سفارت سوییس فرستادیم، اما آن‎‎ها به اکثر فعالان حوزه فلسطین ویزا ندادند. کار به دفتر وزیر خارجه کشید و با مکاتبه آن‎‎ها مجبور شدند در آخرین روز، به سایرین هم ویزا بدهند.

ورود ایرانی‌‎ها ممنوع
با هماهنگی‌‎های انجام شده در شب قبل از روز اول کنفرانس، قرار شد اعضای هیأت ایرانی جدا جدا به مقر سازمان بروند و ساعت هشت صبح آن‎جا باشند. ما روز قبل به مقر سازمان ملل رفته و کارت‌‎های ورود به جلسه را گرفته بودیم. من صبح زود دوربین‌هایم را برداشتم و با اتوبوس روانه محل اجلاس شدم.
من هشت و نیم صبح جلوی در آپیا بودم. دو مأمور جلوی در بودند و از ورود ایرانی‌‎ها جلوگیری می‎کردند. با چند دوست دیگر، که دیر رسیده بودیم، توی صف بودیم که با اشاره سر و دست دیگر دوستان از صف خارج شدیم تا مأمور‎ها کارت‌‎های ما را نگیرند. مأموران با بهانه‎‎های مختلف اداری و امنیتی تا ساعت 12 ما را معطل کردند و نگذاشتند وارد مقر سازمان شویم. می‎گفتند رییس‌جمهوری شما سخنرانی دارد و ما باید بیشتر دقت کنیم. گویا می‎خواستند مانع حضور هیأت ایرانی هنگام سخنرانی رییس‌جمهوری ایران، احمدی‌نژاد، شوند که موفق نشدند.

حمید دروغگو
حمید زالی یکی از همراهان‎مان بود. تعدادی پوستر و تابلو چاپ کرده و با خودش آورده بود. تابلو‎هایی از تصاویر کودکانی که در غزه شهید شده بودند. زیر تابلو‌‎هایش نوشته بود به محاصره و نسل‌کشی در غزه پایان دهید. زیر آن نوشته بود صهیونیسم مساوی است با نژادپرستی. اولین گروهی که با حمید بحث کردند، همان دانشجو‎های صهیونیست بودند. به حمید می‎گفتند تو خودت نیامده‌ای، دولت ایران تو را فرستاده است. حمید عکس بچه‎‎ها را نشان می‎داد و می‎گفت راست می‎گویید من خودم نیامده‌ام، من را همسرم فرستاده است. ما یک فرزند هم سن و سال این کودک داریم و هر وقت به این تصویر نگاه می‎کنیم، خودمان را جای پدر و مادر این کودک می‎گذاریم. بعد از خودمان می‎پرسیم جرم این کودک چه بوده است؟ وقتی درگیری حمید با صهوینست‌‎ها بالا گرفت، پلیس ابتدا از حمید خواست از اطراف سازمان ملل دور شود، بعد هم او را بازداشت کرد. برایم جالب بود که برخی مردم از کنار حمید و تابلویش که رد می‎شدند، به نوشته تابلو‌یش نگاهی می‎کردند و به او می‎گفتند دروغگو!

ایران هسته‎ای را متوقف کنید
سه ساعت بیرون بودم و کلی چیز‎های مختلف دیدم. گروهی از منافقین، پایین‌تر از در آپیا تجمع کرده ‌بودند. اکثرشان جوان بودند و شیک‌پوش با قیافه‎‎هایی حق به جانب. البته میان‎شان جوانان اروپایی و حتی صهیونیست هم دیده می‎شدند. به دهان‌های‎شان چسب زده بودند و هیچ شعاری نمی‎دادند و سخنی نمی‎گفتند. پوستر‎های متفاوتی داشتند که اصلی‌ترین‎شان تصویری از دکتر احمدی‌نژاد بود که پشت سرش بمبی اتمی منفجر شده بود با دو نوشته: چه کسی از تروریسم حمایت می‎کند؟ و ایران هسته‎ای را متوقف کنید.

دارفوری‌ها
گروهی از آفریقا آمده بودند. می‎گفتند دارفوری هستند، ارتباط‎شان با گروه‎‎های صهیونیست خوب بود. بعد‌‎ها متوجه شدیم که هزینه سفر آن‎‎ها را به ژنو اسراییلی‌‎ها داده‌اند. ما ایرانی‌ها، آن دارفوری‌‎ها و اسراییلی‌‎ها مرتب با هم مجادله و مناظره داشتیم. دارفوری‌‎ها به ما می‎گفتند: چرا شما فقط از غزه صحبت می‎کنید، مگر در جا‎های دیگر حقوق بشر نقض نمی‎شود؟ گفتیم ما از دارفور هم می‎گوییم، بعد می‎گفتند اصلا دارفور به شما چه ربطی دارد؟ شما با دولت عمر البشیر، رییس‌جمهوری سودان، رابطه خوبی دارید و ارتش‎تان در نسل‌کشی دارفور به دولت سودان کمک کرده است. شما حق ندارید درباره دارفور سخن بگویید.

صندلی سه پایه
اولین و بزرگترین چیزی که مقابل سازمان ملل توجهت را به‎خود جلب می‎کند یک صندلی چوبی، سه پایه و شش هفت متری‌ست که رو به سازمان ملل ایستاده است. صندلی‌ای که چهار پایه داشته، اما یکی از پایه‎‎ها از وسط قطع شده است. پایین صندلی نوشته‌اند به یاد قربانیان سلاح‌‎های غیر متعارف (مین). اولین‎بار که با این صندلی برخورد کردم مبهوت طرح و ایده طراحش شدم.

اتاق فرماندهی
بیرون از محوطه اصلی مقر سازمان و کنار یکی از در‎های سازمان ملل، هتل کوچکی بود که گویا متعلق به سازمان ملل بود. گروه‎‎های صهیونیستی، بسیار بودند و چند گروه‎شان در آن هتل مستقر بودند. از آن‎جا کاملا بر اوضاع و رفت و آمد مهمانان مسلط بودند و تا ایرانی‌‎ها را می‎دیدند سریع از هتل بیرون می‎آمدند. البته یکی از دوستان می‎گفت مرکز اصلی صهیونیست‌‎ها در ساختمانی مجهز در مرکز شهر است که روی آن، عکس‌‎های بسیاری هم از شارون، اسحاق شامیر، ‌هرتزل و… نصب کرده‌اند. اکثر دانشجویانی که در کنفرانس شرکت می‎کردند به این ساختمان رفت و آمد داشتند و توسط افرادی میان‌سال راهنمایی می‎شدند که چگونه در مقر سازمان ملل برخورد کنند.
در همان روز‎ها یک کارمند مراکشی سازمان ملل که از صحبت‌‎های رییس‎جمهوری کشورمان، تعریف می‎کرد، شنیدم که می‎گفت اسراییلی‌‎ها نزدیک به 350 NGO حامی خودشان را به این‎جا آورده‌اند که اکثرا گروه‎های دانشجویی از اروپا، امریکا و خود اسراییل هستند!

خلاف عرف رفتار کرده‌اید
یکی از اعضای گروه، خودکار‎هایی آورده بود که روی‎شان ستاره صهیونیسم را کنار صلیب نازی‌‎ها کشیده بود. روز سوم که به ایرانی‌‎ها اجازه دادند میتینگ برگزار کنند، آن خودکار‎ها را توزیع کردیم. گروهی از همان دانشجویان صهیونیست و دارفوری‌‎ها هم بودند. اواخر برنامه، دو ماشین پلیس آمدند و گفتند از شما شکایت شده است. یکی از خودکار‎ها را نشان‎مان دادند و گفتند یهودی‌‎ها اعتراض کرده‌اند که شما به مقدسات‎شان توهین کرده‌اید. دوست ما را بازداشت کردند و تا ساعت 2 نیمه‌شب نگه داشتند. به هتل آمده بودند و وسایلش را هم بازرسی کردند.

شما ایرانی هستید
ژنو مهاجر زیاد دارد، به‎خصوص مهاجر آفریقایی. روز آخر با تاکسی هتل سمت فرودگاه می‎رفتیم که متوجه شدم راننده، عرب آفریقایی‌ست. از موسیقی عربی ماشینش و رنگ پوست تنش. توی فرودگاه که از ماشینش پیاده شدیم، به عربی پرسید ایرانی هستید؟ گفتیم بله. با خوشحالی عجیبی شروع کرد به تعریف و تمجید از ایرانی‌‎ها و به‎خصوص رییس‌جمهوری ایران. با تک‌تک‎مان دست داد و روبوسی کرد. مدام می‎گفت ماشاءالله. نمی‎خواست کرایه بگیرد. می‎گفت ایرانی‌‎ها روی سر من جا دارند، کاش ما هم رییس‌جمهوری نترسی مثل رییس‌جمهوری شما داشتیم

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.