چند سال پیش وقتی غرب از خاورمیانه جدید سخن میگفت گمانش این بود که با اتکا به 3 عنصر حضور نظامی در منطقه، دیکتاتوری دستنشانده حاکم بر اکثر ملتها و جریانهای روشنفکری غرب زده و سرسپرده خواهد توانست امواج آرمانگرایی و ظلم ستیزی را مهار کرده و از بین ببرد.
اشغال افغانستان و عراق آنچنان آنها را بهخود غره کرد که حتی از حمله نظامی و تسخیر ایران نیز سخن گفتند.ناکامی اسرائیل در جنگ 33روزه خوشخیالانه بودن طرح آمریکایی خاورمیانه جدید را رو کرد، مقاومت حماس در جنگ 22روزه احتضار آنرا به نمایش گذاشت و حضور میلیونی مردم در 9 دی 89 در ایران تیر خلاص را به آن شلیک کرد. حال وقت آن است که ملتهای منطقه خاورمیانه جدید خود را به رخ مستکبران جهانی و دنبالههای دیکتاتورشان در کشورهایی همچون مصر، تونس، اردن، یمن، عربستان و… بکشند.
همانگونه که موج جدید انقلاب اسلامی در چالش با غرب بر بستر احیای عدالت و مبارزه با فساد و فقر و تبعیض و اشرافیت شکل گرفت و استکبار داخلی و خارجی را همزمان آماج قرار داد، خیزش جدید ملتهای خاورمیانه نیز در نخستین گام فقر، تبعیض، ناکارآمدی، فساد و اشرافیت دیکتاتوری مورد حمایت غرب را هدف گرفته است.
ویژگی مشترک مبارک، بنعلی، علی عبدالله صالح و… بهوجود آوردن روند فاسدی از قدرت و ثروت در اطرافیان خود است که طی دهها سال به تعمیق اختلاف شدید طبقاتی، گسترش فقر، عقب ماندگی علمی و تکنولوژیک و انتخاباتهای کاملا نمایشی انجامیده است. حکومتهای مورد حمایت غرب به بن بست رسیدهاند و دیگر توپخانههای تبلیغاتی امپریالیسم رسانهای و روشنفکران خودباخته نیز یارای آرام کردن تودههای بهپاخاسته و به تنگ آمده را ندارند.
نکته جالب توجه در انقلاب خاورمیانه جدید محدودنشدن آن به پایتختها و حضور فعال مردم مستضعف شهرستانهای کوچک است. جالب است که در این میان وجوه مختلف اسلام آمریکایی به هم نزدیک شدهاند. از یک سو ژورنالیستهای غربپرست الشرقالاوسط و العربیه مبهوت قیام تودهها شدهاند و از دیگر سو وعاظ السلاطین الازهر در مواجهه با عدالت خواهی تودههای مسلمان، تظاهرات را حرام اعلام میکنند!
آخرین حربهای که برای غرب در برابر این سونامی باقی مانده تلاش برای تحمیل گفتمانی بر این نهضت است که این مبارزه همه جانبه علیه استکبار داخلی و خارجی در کشورهای خاورمیانه را فاقد منشور و راهبرد و برنامه مشخص اعلام کنند. شاید بتوان منشور جامعی را که امام علی علیهالسلام برای حکومت مصر تنظیم کرده و در عهدنامه مالک اشتر در تاریخ به امانت سپرده است یکی از کرامات آن حضرت دانست.
نگاهی به نامههای 38 و 62 نهجالبلاغه که خطاب به مردم مصر صادر شده و نیز فرازهای عهد مالک و تطبیقش با فریادهای امروز مردم مظلوم مصر علیه فقر و فساد حکومت خودکامگان و اشراف کافی است تا نشان دهد اسلام ناب محمدی و جریان لیقوم الناس بالقسط برای بازگویی آرمانها و مطالبات و درانداختن طرحی نو در خاورمیانه جدید نیازی به تفالههای تفکر الحادی و لیبرالیستی ندارد: اندوه من از این است که مشتی بیخردان و تبهکاران این امت حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقانرا یاران خود سازند. … اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را برنمیانگیختم و تحریصتان نمینمودم. … روی به رزم دشمنانتان نهید. خدایتان بیامرزاد.
در خانهها منشینید که به ستم گرفتار خواهید شد (بخشی از پیام امیرالمومنین به مردم مصر هنگام اعزام مالک اشتر به آن کشور. نهج البلاغه نامه 62)مالک اشتر هیچگاه به مصر نرسید اما امروز و پس از قرنها این صدای عدالتخواهی و اشرافیت ستیز ی است که دوباره از مصر برخاسته است.
Sorry. No data so far.