تریبون مستضعفین – مصطفی دولو – این یادداشت در صدد ترسیم چارچوبی است که نشان دهد امیرالمومنین (ع) چه زمانی در برابر مخالفان سازمان یافته خویش، به قدرت نگاه سختافزارانه داشته است. به عبارت دیگر شرایطی را بررسی خواهیم کرد که همه شیوههای هدایت و ارشاد ایشان از قبیل خطبهها، نامهها، قاصدان و عملکردشان بی اثر بوده و کینه و خصم دشمن، نه تنها گریبانگیر حکومت علوی بود بلکه ملت هم در آتش فتنه آنها گرفتار شده بودند.[1].
به طور کلی استفاده از قدرت لایهها و اشکال مختلف دارد و حاکمان به شیوههای مختلفی از قدرت استفاده میکنند. گاهی قدرت درچارچوب تبلیغات ظاهر میگرددد و گاهی چهرهی اقناعکنندهای برای مردم دارد. برخی مواقع هم چهرهی خشنی به خود میگیرد. قدرت در بُعد سخت آن (خشونت) عموما برای حاکمان نقش سلاحی بران را دارد که با آن ریاست خود را حفظ میکنند، اما قدرت در دست امیرالمومین (ع) چاقوی جراحی است برای بریدن غدههای تبعیض و زیادهخواهی و گسترش عدالت در همه شئون آن. چرا که در اندیشه ایشان قدرت وسیله رشد و آگاهی مردم است نه حفظ و گسترش حکومت و نه وسیلهای برای خفه کردن صدای مردم.
در ادامه مثالهایی در برخورد با فتنه از جانب امیرالمومنین (ع) ذکر میشود:
در فتنه جمل با اینکه می دانست طلحه و زبیر قصد بجا آوردن حج ندارند، از سفرشان جلوگیری نکرد با آنکه اطرافیان حضرت به ایشان تذکر دادند که نیات این دو حج نیست و برای جلوگیری از فتنه حداقل دستور زندانی این دو را صادر کند، ولی امام علی (ع) معتقد بودند تا زمانی که جرمی رخ نداده عقاب معنایی ندارد این پیشنهاد را رد کردند. در عین حال امام علی (ع) با شکلگیری فتنه منفعل برخورد نکرد و از این دو بیعت مجدد گرفت، همچنین اخبارآنان را رصد می کرد؛ پس صبر ایشان همراه با آگاهی بود. زمانی هم که جملیان دست به تشکیل لشکر و مهیا کردن امکانات برای جنگ زده بودند از جمله یارگیری از مدینه (عایشه در جذب مردم مدینه خیلی موثر بود) با آنکه اخبارشان مدام به دست حضرت میرسید، اقدامی جهت بازداشتشان صادر نکرد.
حضرت قبل از جنگ جمل بارها قاصد و نامه برای سران فتنه جمل ( طلحه، زبیر و عایشه) فرستاد و حتی قبل از جنگ بدون زره شخصا با زبیر وارد گفتگو شد، شاید بارقهاي ايجاى شود ویک نفر هدایت گردد و این استقامت حضرت بود که زبیر را از جنگ بازداشت. اما زمانی که لجاجت فتنهگران را دید دوایی جز شمشیر برای علاجشان نیافت.
شیوه نامهنگای و ارسال قاصد برای جلوگیری از جنگ در مورد مخالفینی که حتی عامدانه جلوی حکومت علوی بودند هم اِعمال میشد. دهها نامه حضرت به معاویه، عمر و عاص را در همین زمینه میتوان ارزیابی کرد.
در برخورد با خوارج که مشتی عابد خشک مذهب بودند هم با رافت رفتار نمود. نکته جالبی که حضرت در برخوردش با مخالفان داشت این بود که محاربان را تبدیل به مخالفان میکرد. حتی زمانی که خوارج یک مرد و همسر بارداش را به اتهام طرفداری از علی(ع) کشتند، از سپاه خوارج فقط قاتلان آن دو را طلب میکرد ولی هنگامی که خوارج گفتند همه ما قاتل آن دو هستیم اینجا بود که حضرت دست به دفاع زد.
این در حالی بود که حضرت در مورد پیشتر فرموده بود: اگر سكوت كنند، آنان را به حال خودشان واخواهيم گذاشت و اگرحاضر به گفت و گو باشند با آنها گفت و گو و محاجه خواهيم كرد و اگر افساد كنند با آنان خواهيم جنگيد.»
در جنگها نه تنها شروع کننده نبود بلکه تا زمانی که تیرهای دشمن سینه یارانش را نمیشکافت دست به شمشیر نمیبرد. حضرت زمانی با شمشیر با مخالف برخورد میکرد که برای همه عیان شده بود که علی (ع) نه جنگطلب است و نه قدرتطلب، ای بسا او در اوج داشتن قدرت مظلوم واقع شده است، علی قدرت را برای اصلاح امور میخواهد و اینگونه بود که راه هر سوءظنی را میبست تا مبادا باتبلیغات خود سپاه اسلام را خشونتطلب جلوه دهند.
این در حالی بود که خود حضرت میفرمود:« بخدا قسم اگر یک نفر را بی گناه بکشد، کشتن همه آنها جايز است» !
___________
1 ) به طور مثال: کشتار مردم بصره توسط اصحاب جمل قبل از وقوع جنگ، که حداقل 400نفر از مردم بصره را به شهادت رسانند
Sorry. No data so far.