تریبون مستضعفین – بازخوانی بخشی از خاطرات عزت شاهی به مناسبت مسابقه فوتبال مابین دو تیم پیروزی و الاتحاد + و + :
عملیات ال. عال عزت شاهی:
در سال 1349 در بازیهای آسیایی فوتبال که در ایران برگزار شد، قرار بود بازیکنان اسرائیلی هم به ایران بیایند. ما دو ماه جلوتر باخبر شدیم. ازآنجا که احساسات ما به خاطر آتش زدن مسجدالاقصی جریحهدار شده بود، این مسابقه فرصت خوبی بود تا انتقام خود را بگیریم و نسبت به ارتباطات دولت ایران با اسرائیل اعتراض کنیم … مسابقات حدود ده-دوازده روز طول کشید و ما از شب اول که مسابقات شروع شد، هر شب حدود ده هزار تراکت و اعلامیه چاپ و پخش میکردیم. برای پخش اعلامیه در امجدیه با چهار گروه در چهار طر ف امجدیه مستقر شدیم … با رد و بدل شدن هر شوت حساس در مسابقه، صدای تماشاچیها به آسمان برمیخاست و ما در این لحظهها دستهدسته اعلامیه بر سر آنها میریختیم که مردم اول فکر میکردند که تکههای کاغذ را برای شادمانی پخش میکنیم … در روز اول مسابقات، پرچم کشورهای مختلف از جمله پرچم اسرائیل، دور تا دور استادیوم در اهتزاز بود. برای آتش زدن پرچمهای اسرائیل، هر چهار دسته وارد عمل شدیم. برای این کار تافت (آبپاش) هایی را پر از بنزین کرده با خود به استادیوم بردیم. در لحظهای که هیجان و شور مردم شدت میگرفت، پرچمهای مزبور را در همان حالت اهتزاز به آتش میکشیدیم. از فردای آن روز تمام پرچمها را به غیر از پرچم ایران جمع کردند.
همهی بازیها انجام شده بود. آخرین بازی، بازی تیم ملی ایران با اسرائیل بود. برای این روز ما یک سری پلاکارد که با دو چوب افراشته میشد، درست کردیم و در کنار کلیسایی که در نزدیکی امجدیه بود گذاشتیم و مردم را برای برداشتن پلاکاردها تحریک و تشویق میکردیم. متن پلاکاردها در محکومیت اسرائیل و دولت ایران و حمایت از مردم فلسطین بود و در شعارهایی هم که سرداده میشد، حساب مردم را از دولت ایران جدا میکردیم …
این مسابقه برای رژیم اهمیت زیادی داشت و نمیخواست که پس از پایان مسابقه، اجتماع و یا تظاهراتی صورت بگیرد. لذا پیشاپیش اتوبوسهای دوطبقهی شرکت واحد را برا ی نقل و انتقال سریع تماشاچیان تهیه و در مقابل امجدیه متوقف کرده بود. بچهها با پرت کردن حواس پلیس و رانندگان، بیشتر اتوبوسها را پنچر کردند …
در آن بازی ما خیلی دلمان میخواست که اسرائیل ببرد تا احساسات مردم جریحهدار شود و بتوانیم از آن به سود اهداف خود و علیه رژیم استفاده کنیم. در نیمهی اول بازی، ایران یک هیچ جلو بود و در نیمهی دوم اسرائیل آن را جبران کرد و یک یک مساوی شدند. نتیجهی کار به وقت اضافه کشیده شد که ایران توانست گل برتری را درون دروازه حریف بنشاند. این گل، شادی و هلهلهی مردم را به همراه داشت و این دلخواه ما نبود. اگر اسرائیل در این بازی میبرد، کار ما آسانتر میشد و به راحتی میتوانستیم از احساسات مردم علیه اسرائیل و رژیم شاه استفاده کنیم. با این حال مأیوس نشدیم و به اهداف و برنامههای خود امیدوار بودیم.
من شیشههای کوکتل مولوتف را بین بچهها تقسیم کردم. بچهها یکی را در اطراف میدان فردوسی و یکی را هم در چهارراه حسنآباد به داخل ماشین پلیس انداخته آنها را به آتش کشیدند … وقتی به خیابان ویلا (شهید استاد نجاتاللهی) رسیدیم، سعی کردیم بخشی از جمعیت را به داخل این خیابان ببریم. دفتر هواپیمایی ال .عال (EL.AL) در این خیابان بود و ما از قبل آنجا را شناسایی کرده و برایش نقشه کشیده بودیم. وقتی به سر این خیابان رسیدیم، … به سمت دفتر حمله کردیم.
دو پاسبان از دفتر مراقبت میکردند. آنها را فراری دادیم و شیشهها و تابلوهای دفتر هواپیمایی را شکستیم. من دو تا کوکتل هنوز با خود داشتم. آنها را به درون دفتر انداخته فرار کردم. طولی نکشید که شعلههای آتش از دفتر زبانه کشید و بعد صدای آژیر ماشینهای پلیس و آتشنشانی بود که به گوش میرسید.
آن شب، یک شب رؤیایی برای ما بود. خیلی فعال و مؤثر ظاهر شدیم. جمعیت را تا میدان 24 اسفند (میدان انقلاب) کشاندیم، آخر شب بود که پلیس توانست مردم را کاملاً متفرق کند.
خاطرات عزت شاهی، صفحات 51-54
Sorry. No data so far.