گفتگوی نشریه «آینه» دانشگاه فردوسی مشهد با «سیدمحمدجواد میری» نویسنده وبلاگ پلخمون در مورد شهید مرتضی مطهری و آثار ایشان:
در سخنان امام (ره) و رهبر معظم انقلاب به دفعات شاهد جملاتي پيرامون شخصيت علمي و فلسفي استاد شهيد مطهري و ضرورت پرداختن به آثار ايشان، خطاب به طبقات مختلف به خصوص جوانان و دانشجويان بودهایم. به نظر شما پيام اصلي اين جملات چيست؟
فکر نميکنم آن چيزي که از امام و رهبري درباره شهيد مطهري و آثارش وجود دارد، آن قدر ابهام داشته باشد که ما بخواهيم تحليل کنيم که چه گفته اند و چرا اين حرفها را زدهاند. احساس ميکنم بايد مسأله ديگری را به جاي اين سوال مطرح کنيم که علي رغم اين همه تأکيد روشن، مکرر و شفاف و مستدلی که امام و رهبري داشتهاند، چرا امروز بين نيروهاي فرهنگي و انقلابي اين مراجعه به صورت جدي اتفاق نميافتد و آن قدر اين توصيهها و تأکيدات غريب واقع شده که حالا ميرسيم به اين سوال که اصلاً علت اين توصيهها چيست؟!
به هر حال دوباره توضیحی درباره علت این تاکیدات بدهید.
سخنان امام و رهبري خيلي واضح است. اين تأکيدات حداقل ناظر به چند وجه است: 1- اصالت، جامعيت و استحکام فکري که شهيد مطهري در آثار خود نشان ميدهد. 2_ تنوع، جذابيت، سادگي و همه فهمي کلام شهید است که توانسته آن مباني محکم و انديشههاي عميق را به زبان خيلي ساده، تفصيلي و استدلالي باز کند و در موضوعات متنوع تشريح کند.
با توجه به تجربه سي ساله مطالعه آثار شهيد مطهري، ممکن است مطالعه آثار استاد با آسيبي هم همراه باشد؟ روش کلي کار با آثار استاد را چگونه ميدانيد؟
من اين را قبول ندارم که سی سال تجربه مطالعه آثار استاد را داشته ایم. ما سي سال برخورد شعاري با آثار شهيد داشته ايم. نميگويم کلاً مغفول واقع شده ولي آنطور که بايد، ارج نهاده نشده است. پس هنوز به مرحله آسيب شناسي نرسيدهايم. هنوز افراد زیادی با آثار استاد آشنا نیستند. متأسفانه نام، ياد، اسطوره و احترام شهيد مطهري سر جاي خودش است، سال به سال هم برايش بزرگداشت گرفته ميشود، اما از مباني فکري ايشان به اندازه کافي استفاده نميشود. واقعاً فعالان فکري، فرهنگي و اجتماعي ما خودشان را نيازمند مراجعه به آثار شهيد مطهري به صورت جدي نميبينند.
رهبري می گوید ما ميتوانيم مباني فکري نظام را از شهيد مطهري بياموزيم، اما انعکاس واقعي این نکته را به اندازه کافي در فضاي دوستان انقلابي ندیده ایم. این برخورد شعاري بايد آسيب شناسي شود. این فضايي که اسم شهيد مطهري و عکسش زياد وجود دارد اما مراجعه جدي و جامع به آثارش وجود ندارد. مراجعهاي هم اگر وجود دارد در حد جملات بريدهاي است که در مسابقاتي مثل “از تو ميپرسند” صدا و سيماست يا مسابقاتی که به مناسبتهای گوناگون با کتابهای آن شهید برگزار میشود. مطمئناً اين برخوردهاي سطحي و مقطعي، ما را با نظام فکري شهيد مطهري آشنا نميکند.
عملکرد نهادهاي مختلف دولتي و غيردولتي در گسترش آثار استاد را چگونه ميبينيد؟ نتايج و دستاوردها چه مي دانيد و به نظر شما اشکالات کار کجا بوده است؟
باز هم من عملکرد منسجم و پیوسته ای نميبينم که بخواهم نقد و بررسياش کنم! اگر کاری وجود داشته از همان جنس برخوردهای مقطعي و تفنني بوده. بالاخره به برکت شهرت و در دسترس بودن آثار شهيد مطهري وقتي ايده برگزاري مسابقهاي به ذهن کسي ميرسد، يکي از گزينهها آثار شهيد مطهري است! انتخاب ها هم اکثراً سليقهاي و بدون حساب و کتاب است. هيچ وقت فکر اساسي و جدي نشده که عطش نسبت به مطالعه آثار شهيد مطهري و زمينه سازي براي آشنايي درست مخاطب با اين آثار را چگونه ايجاد کنيم؟ وقتي خود متوليان فرهنگي درک درستي از اين آثار و اين انديشه ندارند طبيعي است در مرحله ترويج يا کاري نميکنند يا کار را ناقص انجام میدهند. البته مقصر هم فقط اين متوليان نيستند. خود بچههاي فعال فرهنگي و حزب اللهي که ادعاي کار محتوايي دارند نيز مورد اتهاماند. ما عليه آثار شهيد مطهري -و به طور کلی مبانی فکری انقلابمان و اندیشه های امام و رهبری- داریم يک ظلم دسته جمعي – البته مخلصانه و به طور ناخواسته- انجام ميدهيم. امام جمله معروفي دارد که «کتاب هاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسههاي غير اسلامي فراموش شود». حالا ما ظاهراً با نه با دسیسه های غیر اسلامی، بلکه با دسيسههاي شبه اسلامي بنا گذاشتهايم که آثار ایشان فراموش بشود! از جمله اين دسيسهها احساس استغناي ما از اين آثار است و اينکه شهيد مطهري را در عرض ديگران ميبينيم. مثلاً خيلي از فعاليتهايي که با عنوان جنبش نرم افزاري و توليد علم توسط بچههاي دغدغه مند انجام ميشود بر اساس تئوريهايي بنا شده که با نوع تفکر شهيد مطهري و تفکر مبنايي انقلاب در اين موضوع، تعارض دارد. از حجت الاسلام فلاني و دکتر بهماني ايدهها و الگوهايي در باب چيستي علم و غرب و نسبت ما با اينها، درميآيد و مشهور ميشود و در بین بچهها رواج پیدا میکند که وقتی موشکافي ميکنيم ميبينيم نوع نگاهي که به تمدن، علم، اسلام، تجدد و… در آثار استاد است، با پيش فرض اين حرکتها تعارض دارد. یک بار نمی رویم نگاه مطهری به اسلام و تجدد را مورد دقت قرار بدهیم و با مشهورات رایج غربشناسی و غرب ستیزی مقایسه کنیم، بعد هم دلمان خوش است که بر اساس ديدگاههاي امام و رهبري مشغول فعالتیم.
دانشجويان با هدف پاسخ به کدام بخش از نيازهاي خود می توانند به آثار استاد مراجعه کنند؟
به نظر من پاسخ اغلب نيازهاي فکري جامعه امروز در آثار شهيد مطهري وجود دارد. لازم نيست تعيين کنيم چه کسي براي گرفتن پاسخ به آثار استاد مراجعه کند. مهم اين است که در برابر نيازهاي ما اولاً پاسخها از منبع و محل اتکاي محکمي برخوردار است و ميتوانيم اطمينان داشته باشيم پاسخهاي استاد دم دستي و سطحي نيست، ثانياً تنوعي در موضوعات آثار استاد هست که کمتر ما را دست خالی می گذارد. حالا چه در موضوعاتي که استاد مستقيماً آن را مطرح کرده و به آن پاسخ داده و چه غير مستقيم به آن پاسخ داده، يعني براساس مدل فکري ایشان ميتوانيم به پاسخ مطلوب برسیم.
در واقع بيش از ديدگاههاي خاص شهيد، مدل فکري و به تعبير رهبر انقلاب «هندسه فکري» شهيد مطهري براي ما مهم است. اگر بر اثر ممارست در مطالعه آثار شهيد به آن هندسه فکري برسيم ميتوانيم از آن نظام معرفتی، براي پاسخگويي به نيازهاي مختلف امروز جامعه استفاده کنيم.
چرا از همه جا مطالعه آثار شهيد مطهري، که بیش از سه دهه از عمر آن میگذرد؟
مسائل فکري و اجتماعي معاصر ما، ماهيتاً با آنچه در دهههاي گذشته وجود داشته آن چنان تفاوت نمیکند. در واقع شهيد مطهري به سوالهاي اين عصر و دوره زماني پاسخ ميدهد.
ضمن آنکه اگر ما در دهههاي گذشته کساني را به جامعيت، تنوع و استحکام شهيد مطهري در موضوعات مختلف داشتیم، شايد لازم نبود آنچنان بر مطالعه آثار شهيد مطهري تأکيد کنيم. واقعيت اين است که گرچه افرادی داریم که خلأ شهيد مطهري را تا حدود زيادي پر کردهاند، ولي همچنان از شخصیتی همارز این استاد شهيد محرومیم.
ممکن است کسي خدشه کند که چه تضمینی وجود دارد اين نظام فکري، یک نظام فکري مطلوب و بدون خطا باشد؟ ما ادعا نميکنيم که آثار شهيد مطلقاً خطا ندارد. ولي از آن جايي که این آثار بيش از آن که تلقين کننده باشد، آموزنده، استدلالي و تفکر پرور است، مطمئناً کسي که از طريق آثار شهيد با منظومه مسائل فکري و ديني آشنا ميشود آنچنان رشد فکري پيدا ميکند که حتي ديدگاههاي خود شهيد مطهري را هم ميتواند نقد کند. به عبارت دیگر استاد مطهری واقعاً انديشيدن را به ما آموخت نه انديشهها را.
چرا تنها آثار و تفکر يک نفر؟
براي کسي که ميخواهد تازه وارد گردونه مباحث ديني و فکري شود مهم آن است که با يک تفکر منسجم مواجه باشد. البته اگر کسي توانست يک نظام فکري منسجم پيدا بکند و آن را با اتکا به تأمل و تفکر خود و رجوع به مباني اصيل ديني محکمتر کند، قاعدتاً علاوه بر شهيد مطهري ميتواند از ديدگاهها و آثار خيلي از متفکران ديگر استفاده کند. ولي آن انسجام و يکپارچگي که در آثار و مدل فکري شهيد مطهري است، اين زمينه مطلوب را در اختيار ما قرار ميدهد که رشد فکري خود را از خلال آثار شهيد به دست آوریم.
نمیتوان به جای آثار شهيد مطهري مستقيم به قرآن و منابع اصلي دين مراجعه کرد؟
کسي نميتواند ادعا کند که خواندن آثار شهيد مطهري ما را از مراجعه مستقيم به منابع اصلي دين بينياز ميکند. اتفاقاً مطالعه آثار شهید مطهری این قدرت را به ما میدهد تا مراجعه مان به منابع اصلي دين؛ دقيقتر و حساب شدهتر باشد. اما اگر کسي اين تلقي را داشته باشد که قرار است آثار شهيد مطهري آخرين نقطه رشد فکري او باشد سخت در اشتباه است. شهيد مطهري براي اشخاصی همچون ما که متخصص و متبحر در معارف اسلامي و ديني نيستيم ميتواند مقدمهای بسيار عالي براي رسيدن به آن منابع اصلي باشد.
روش کار شهيد در آثارش چگونه است؟ آيا در مراجعه به آثار استاد نکاتي را به عنوان شرطی برای گرفتن نتيجه مطلوب ميدانيد؟
در مطالعه مستمر آثار شهيد مطهري، خواننده خود به خود مدل فکري شهيد مطهري و چگونگی پاسخگویی به مسائل مختلف را درک خواهد کرد. اما اجمالاً ميشود به چند نکته در مورد روششناسي شهيد مطهري اشاره کرد:
اول اين که مطهری از پاسخ دادن به صورت مسئلههاي انحرافي خودداري ميکند. خيليها از اينکه از اساس دنبال پاسخ به يک سؤال کاذباند غافلند. شهيد مطهري وقتي يک سؤال مطرح ميشود ابتدا خود سؤال را حلاجي ميکند و بعد با يک ديد واقعبينانه به صورت مسئله، دنبال جواب مطلوب ميگردد. مثلاً اگر بحث علل انحطاط مسلمين مطرح ميشود اين را به صورت يک مفهوم سربسته که ما مسلمين دچار انحطاط هستيم نميپذيرد. سوابق مثبت و درخشان مسلمين را بازخواني ميکند، بيداري اسلامي موجود در عصر حاضر را مورد توجه قرار ميدهد، به جريان زنده و پويايي که تفکر اسلامي مستقل از تمدن اسلامي دارد آگاه است. بعد با احتساب اين نقاط مثبت این نقطه منفي را که چرا ما در حال حاضر به لحاظ تمدني حرف اول را در دنيا نميزنيم، مورد آسيب شناسي قرار ميدهد.
نکته دوم اين که شهيد مطهري در مسیر رسيدن به ديدگاه درست، از افراط و تفريط پرهيز ميکند و به تعبير خودش سعي ميکند نه دچار جمود شود و نه جهالت. يعني نه آنچه را که به عنوان سنتها و کليشههاي فکري و اجتماعي وجود داشته به جاي دين جا بزند و بخواهد متعصبانه از آنها طرفداري کند و نه با انفعال و خودباختگي در برابر ديدگاههای جديدي که در جامعه و جهان مطرح ميشود، مباني محکم و اصول خدشهناپذير دين را تفسيرهاي من درآوردي بکند و آن قدر تغييرشان بدهد که آن مباني به مذاق روزگار خوش بيايد. شهيد در اين راه اخلاص و مقاومت بسیاری از خود نشان داد و خيلي وقتها به خاطر مطرح کردن ديدگاه درست اسلامي مورد حمله و خدشه اجتماعي واقع شد. وقتي مسئله حجاب را مطرح کرد خيلي از کساني که نگاه سنتي به حجاب داشتند، او را متهم کردند که دارد بيحجابي را ترويج ميکند. از آن سو، در دورهاي که فضاي روشنفکري، غرب زدگي و -به طور ويژه- شرق زدگي و تقليد از ديدگاههاي کمونيستي وجود داشت، به نقد تفسيرهايي که فقط جنبه اجتماعي دين را بیان می کرد و معنويت آن را پنهان میساخت میپرداخت. اصلاً کساني که شهيد را ترور کردند جرياناتي بودند که از اين جهت مورد نقد شهيد مطهري واقع شده بودند. شهيد مطهري هم از سمت متحجران و هم از سمت متجددان مورد حمله واقع ميشد، آن هم فقط به خاطر استقلال و انصاف فکرياش.
يک دانشجو در شروع و ادامه حرکت به آثار شهيد مطهري با چه آسيبهايي ممکن است همراه باشد؟
فکر ميکنم اگر خواننده آثار استاد، شرط عقلانيت را رعايت کند خود را از مواجهه با آسيبها مصون داشته است. اگر کسي برخورد مقلدانه با آثار شهيد مطهري داشته باشد و ديدگاههاي شهيد مطهري را فارغ از آنکه چه استدلالهايي پشتش وجود دارد بپذيرد، قاعدتاً دچار آسيب ميگردد. اما اگر کسي ذهنش باز باشد و دنبال اين باشد که مدل فکري شهيد مطهري را بفهمد، کتابهاي شهيد مطهري را مورد مباحثه و سوال و جواب قرار دهد و نحوه تفکرش را با اتکا به تجربه فکري شهيد مطهري رشد دهد، ميتواند از ذخيره فکري شهيد مطهري به بهترین شکل استفاده کند.
ويژگي منحصر به فرد شخصيت علمي و فلسفي شهيد مطهري در اسلام شناسي چيست؟ شهيد نماينده چه تفکري است؟
يکي از ويژگيهاي شهيد مطهري نگاه جامع به معارف ديني است. منظورم فقط اين نيست که در علوم مختلف تبحر دارد. خيليها شهيد مطهري را با اين ويژگي که در رشتههاي مختلف تخصصي ديني صاحب نظر است ميشناسند. اين درست هست ولي ويژگي خاص شهيد مطهري نيست. صدها نفر داشتيم و داريم که توانسته اند بين علوم مختلف اسلامي جمع کنند. اما نگاه جامع و يکپارچه به معارف ديني مقوله ديگري است. اين که ما کل سيستم آموزههاي ديني را يکپارچه و هدفمند ببينيم و بتوانيم نسبت بين معارف ديني مختلف را برقرار کنيم، اولويتها و ضرورتها و اهم ومهم را بشناسيم و ارزشهاي اهم ديني را فداي مهم ها نکنیم مهم است.
ويژگي ديگر شهيد مطهري اين است که در مواجه با مسائل کاملاً نياز محور است. گاهی به مسائل مطرح در جامعه پاسخ ميدهد، و گاهی با هوشمندي خلأها و نيازها را شناسایی کرده و بر اساس فاصلهاي که بين وضعيت موجود و وضعيت مطلوب از ديدگاه ديني ميشناسد، معارف ديني را با توجه به آن نیاز بازخواني ميکند.
خيلي از کساني که در حيطه معارف اسلامياند ناظر به نياز کار نميکنند. در رشتهاي تخصص پيدا ميکنند و محصول مطالعه و تفکر خود را در اختيار ديگران قرار ميدهند فارغ از اينکه نياز و اولويت جامعه در حال حاضر چیست. درست نقطه مقابل شهيد مطهري که به گفته خودش از يک مدتي، ديگر حتي يک صفحه کتاب هم به ميل خود نمی خوانده.
مطالعه آثار استاد به صورت “سير مطالعاتي” روش رايج و پرطرفداري است که توسط افراد و نهادهاي مختلف و به صورتهاي متنوع مطرح و اجرا ميگردد. اين روش چه مزيتها و معايبي دارد؟
دوباره من ترديد دارم اين روش خیلی رايج و در عمل پرطرفدار باشد. درست است که در مورد آن سر و صدا زياد است، اما سؤال من این است که واقعاً چند درصد از کساني که ادعا ميکنند کار فکري و فرهنگي ميکنند و دغدغه اجتماعي و انقلابي دارند با آثار شهيد مطهري آشنایند؟ خلأ اصلي در مورد مطالعه آثار شهيد، نبود عطش است.
مطالعه آثار شهيد باید در پاسخ به يک عطش واقعي باشد. حالا شکلش می تواند فرق کند. يک راه سير مطالعاتي است که اگر کسي حوصله، توان و مديريت زمان داشته باشد خوب است که آثار را نه يک بار بلکه چند دوره مطالعه کند و در هر دوره به نکات عميقتري دست پيدا کند. در عين حال اگر کسي اين کار را نکند باید يک حداقلي را ناظر به نيازهايي که برايش پيش ميآيد برای خود در نظر بگیرد. چرا بعضي از دوستانی که احساس ميکنند در فعاليتشان امر به معروف و نهي از منکر ميکنند يک بار مقاله کوتاه امر به معروف و نهي از منکر شهيد مطهري در کتاب ده گفتار را نميخوانند؟ چرا احساس بينيازي ميکنند و مقدمه کتاب داستان راستان را که به غلط مشهور شده براي کودکان و نوجوانان نوشته شده، و مانيفست بزرگی برای کار فرهنگي مردمی است مطالعه نميکنند؟ پس ابتدا مشکل ما احساس نیازی است که نداریم. آن که رفع شد، چه مطالعه موردی و چه مطالعه بر اساس سیر مطالعاتی اگر با روشهایی که قبلاً عرض کردم انجام شود، می تواند برکت داشته باشد.
به آن دسته دانشجوياني که تا به حال مراجعهاي به آثار استاد نداشتهاند و يا مراجعه آنها اتفاقي و گذرا بوده چه توصيهاي داريد؟ با توجه به مخاطب نشريه ما کدام آثار را براي شروع پيشنهاد ميکنيد و چرا؟
واقعین این است که با توجه به نیازهای مختلف، سليقههاي مختلف و توان های مختلف، سير و کتابهاي مختلفي ميتوان معرفي کرد. هر کسي که شروع به مطالعه آثار شهيد کند شيريني و لذت آن را درک خواهد کرد. حالا می شود از آثار سادهتر و کليتر شرووع کرد، مثلاً آزادي معنوي، داستان راستان با مقدمهاش، ده گفتار، حماسه حسيني، جاذبه و دافعه علي، سيري در نهج البلاغه، سیری در سیره ائمه اطهار و … . از اول هم هول نداشته باشد که آثار پيچيده شهيد مطهري با عناوين دهان پر کن را مطالعه کند! کتابهايي که نام بردم کتابهاي جمع و جورياند با محتواي ساده و جذاب که ميتوانند مقدمه مطالعه ساير آثار شهيد مطهري باشند.
مصاحبه: مصطفی انصاری زاده
تنظیم: علیرضااشرفی نسب
Sorry. No data so far.