يكي از مباحث مهم فلسفه علم الاجتماع بررسي چيستي و هستي جامعه است؛ يعني آيا فرد اصالت دارد يا جامعه يا ديدگاه سومي در كار است كه به گونهاي براي هر دو اصالتي را قائل است. در عصر حاضر با توجه به اهميت موضوع، علامه طباطبايي(ره) و حضرات آيات شهيد مطهري، مصباح يزدي و جوادي آملي به طور مشخص به آن پرداختهاند.
1- در مورد وجود جامعه، گرچه اجماع و اتفاقي نيست، ولي از اين ميان ميتوان چهار ديدگاه را برگزيد كه نظريات ديگر را در بربگيرد:
الف) اصالت فرد: جامعه اعتباري است و چيزي جز افراد و رفتارها وكنش هاي آنان در قياس با يكديگر مطرح نيست و اطلاق «انسان الكل» بر جامعه ناصواب است و بر اساس اين ديدگاه، ملت چيزي نيست، جز تعدادي از افراد انساني و مبادله هايي كه ميانشان صورت ميگيرد.
ب) جامعه، مركب صناعي است نه اعتباري محض، به گونهاي كه كار و اثرشان در حالت فعل و انفعال، عين كار آنها در حال انفراد نيست. البته اين، كار و اثر جديدي نيست كه به اثر و كار افراد استناد پيدا نكند، مانند ماشين كه كار آن چيزي جز كار عناصر و اجزاي مربوط به آن نيست ولي در اثر همراهي عناصر، به اثر به گونه اي يافت مي شود كه در حالت جدايي اعضا ممكن نيست.
ج) جامعه مركب حقيقي و از نوع مركب انضمامي طبيعي. همانند بدن انسان كه مركب از اجزاي مختلف است و افراد قبل از تركيب داراي هويت خاص بوده اند.
د) اصالت جامعه: جامعه وجود حقيقي دارد و اثر روابط نزديك ميان افراد، پديدهاي جديدي غير از افراد به نام جامعه هست، ميشود. تفاوت اين ديدگاه با ديدگاه سوم در اين است كه در نظر سوم، افراد مقدم بر جامعه موجود ميشود و جامعه به تناسب كنشها و فعل و انفعالات افراد با يكديگر، صورت نوعيه خود را پيدا ميكند، به گونهاي كه هرگاه رفتارهاي اجتماعي افراد دگرگون شود، پيوند و اتحاد آنها با روح جمعي و صورت جمعي تغيير ميپذيرد، اما در نظر چهارم، هويت افراد هيچ نوع سبقت و تقدمي بر هويت اجتماع نميتواند داشته باشد.
علامه طباطبايي معتقد است كه قرآن كريم جامعه را داراي سرنوشت مشترك است
2- علامه طباطبايي در جلد چهار الميزان در ذيل آيه شريفه «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» (آل عمران آيه 200) در ضمن بحث در مورد رابطه در جامعه اسلامي به بحث در مورد هويت و شخصيت مستقل براي اجتماع پرداخته و مستقل از مباحث مطرح ميان متفكران غربي، به نقد اصالت فرد محض و اصالت جامعه محض پرداخته و ديدگاه سوم را ارائه مي دهد كه آن «اصالت توامان فرد و جامعه» ناميده شده است.
ايشان معتقد است كه قرآن كريم جامعه را داراي سرنوشت مشترك، نامه عمل مشترك، فهم و شعور و طاعت و عصيان مي داند. اگر جامعه اصلاً وجود حقيقي نداشته و اعتباري محض باشد، اين تعبيرها براي آن لغو و عبث خواهد بود، بنابراين خداوند براي جامعه، نوعي حيات مي پذيرد و اين نه از باب تشبيه و تنذير، بلكه واقعيتي است كه قرآن از آن پرده برداشته است. علامه طباطبايي براي اثبات مدعاي خود به هفت آيه از قرآن؛ ـ اعراف آيه 34، جاثيه آيه 28، انعام آيه 108، مائده آيه 66، آل عمران آيه 113، غافر آيه 5، يونس آيه 47 ـ استناد كرده و در مقام اثبات امكان و وجود جامعه و استدلال بر وجود آن برآمده است.
شهيد مطهري بر اين باور است كه جامعه در تكوين شخصيت فرد بسيار موثر است
3- شهيد مطهري بر اين باور است كه جامعه در تكوين شخصيت فرد بسيار موثر است و نقش بسزايي در فعليت رساندن استعدادهاي فرد و حتي جهت دادن به آن دارد؛ اما اين امر به حدي نيست كه فرديت فرد را كاملاً منحل كند، البته در مقابل ديدگاه فردگرا هم ميگويد كه جامعه صرفاً جمع جبري رفتارها و ارادههاي افراد نيست.
شهيد مطهري در كتاب جامعه و تاريخ، پس از اشاره به انحاي تركيب، از احتمال و امكان وجود جامعه به يكي از صورتها و انحاي تركيبهاي اتحادي، انضمامي (انضمامي صناعي، انضمامي طبيعي، انضمامي اعتباري) و اعتباري، از احتمال و امكان وجود جامعه به يكي از صورتهاي ياد شده خبر ميدهد. سپس به اين نكته تصريح ميكند كه اگر جامعه وجود حقيقي داشته باشد، قهراً قوانين و سنن مخصوص به خود را دارد. لذا با توجه به شواهد قرآني، احكام و سنني را به جامعه نسبت ميدهد و مينويسد: قرآن كريم، تصريح ميكند كه امتها و جامعهها از آن جهت كه امت و جامعه اند (نه صرفاً افراد جامعه)، سنت و قانونها و اعتلاها و انحطاطها بر طبق آن سنتها و قانونها دارند.
شهيد مطهري پس از اثبات امكان وجود جامعه و استدلال بر اصل وجود آن، با استناد به اختيار انسان و توان مقاومت فرد در برابر جامعه و همچنين با استناد به زواياي فطري و جود آدمي، قولي را كه فرد را فرع بر اجتماع ميداند و وجود جامعه را اصل و تعيين كننده ميخواند نفي كرده و بدين ترتيب پس از اثبات اصل وجود جامعه كه مشترك بين نظريه سوم و چهارم است، نظر سوم را كه حيات مستقل افراد را نيز ميپذيرد را تاييد ميكند.
4- استاد مصباح يزدي در سلسله تفاسير موضوعي خود كه با عنوان معارف قرآن هم اكنون منتشر شده است به بحث جامعه و تاريخ پرداخته و با موضعي نقادانه نسبت به علامه طباطبايي و شهيد مطهري بر دامنه بحث افزود و لايههاي دقيقتري از بحث را نمايان كرد. استاد مصباح يزدي در فضاي بررسي آراي غربيها (و البته بدون ذكر نامي از شهيد مطهري)، نظريات اين دو بزرگوار را به چالش كشيده و مدعي ميشود كه اصالت جامعه به هيچ وجه قابل دفاع نيست. چه در جايگاه مستقل (اصالت جامعه محض ـ ديدگاه اول) و چه در تلفيق با اصالت فرد (ديدگاه سوم). استاد استدلال هايي را كه براي وجود جامعه ارائه شدهاند را ناتمام دانسته و خواص و آثاري را كه به جامعه اسناد داده ميشود از جمله خواص مربوط به افعال و رفتار جامعه بر ميشمرد. وي در كتاب خود ابتدا بر شش آيهاي كه علامه طباطبايي و شهيد مطهري به عنوان شواهد قرآني، آورده شده بود، اشكال مشتركي وارد ميكند و آن اين است كه آنها با ضمير جمع به افراد نسبت داده شده است و «اين نشانه آن است افعال از يكايك اعضاي امت سر مي زند، نه از خود امت به عنوان يك موجود حقيقي مستقل».
از ديدگاه استاد مصباح، فرد با حضور در جامعه، هويت واقعي جديد، نمييابد
استاد مصباح علاوه بر اشكال فوق، سه اشكال ديگري هم بر نظريه «اصالت توامان فرد و جامعه» وارد ميكند، در اشكال نخست، به منع مقدمهاي مي پردازد كه در آن از اثر و يا سنت و قاعده مختص به جامعه خبر داده ميشود چرا كه در اين صورت استدلالي كه از طريق اثر بر حضور موجودي به نام جامعه دلالت كند، نيز نميتواند شكل گيرد و در اشكال دوم به استحاله وجود جامعه به معناي چهارم ميپردازد به اين بيان كه زندگي اجتماعي هرگز چنان نيست كه فرد را بياختيار سازد و او را وادار به اعمالي كند كه به هيچ وجه، موافق اراده آزاد وي نيست. و اشكال سوم بر استحاله وجود جامعه به معناي سوم دلالت ميكند و در آن اين نظريه كه با تفكيك دو «روح» و يا دو «تن» فردي و اجتماعي براي انسان، مخالفت ميكند. لذا از ديدگاه استاد مصباح، فرد با حضور در جامعه، هويت واقعي جديد، نمييابد به گونهاي كه بتوان از «من» جمعي، افزون بر «من» فردي سخن گفت و از آثار جامعه بماهو جامعه صحبت كرد، بلكه آثار جامعه، آثار افراد جامعه است.
5- آيت الله جوادي آملي با انتشار جلد هفدهم تفسير موضوعي قرآن با عنوان «جامعه قرآن» در مواردي، بر استدلالهاي علامه طباطبايي بر اثبات وجود حقيقي داشتن جامعه، نقدهايي را وارد كرده، خصوصاً بر شواهد قرآني استاد خود بر وجود جامعه!
آيتالله جوادي به طور كلي شواهد قرآن و روايي بر وجود حقيقي داشتن جامعه را كافي ندانسته و دليل را اعم از مدعا تلقي كرده است.
ايشان براي تحليل نهايي اصالت فرد يا جامعه، اين بحث را از زواياي مختلف بررسي كرده است: شكل گيري هويت انساني فرد كه بر اساس مبناي افلاطونيان و ارسطوييان همراه با پيدايش و آفرينش وي پديد مي آيد و هيچ عامل بيروني در تامين هويت اصيل او سهيم نيست؛ ولي بر مبناي صدرائيان هويت انسان با تاثير و عوامل خارجي از گوهر ذات او پديد مي آيد و آن محرك بيروني مي تواند فرد و يا جامعه باشد.
او در بحث مفهوم يا ماهيت بودن جامعه معتقد است كه هر معنايي كه براي جامعه ارائه شده يا طرح كردني باشد، هرگز از سنخ جنس و فصل و نيز ماهيت نوعي نبوده و نيست؛ اما اگر معناي جامعه از سنخ ماهيت نبوده و در قلمرو مفهوم مقابل آن قرار داشت، ارزيابي مجدد لازم است كه آيا از سنخ مفهوم هاي متخذ از تكوين است، به طوري كه از وجود تكويني عيني يا ذهني بر مي آيد، يا خارج از حوزه تكوين بوده و به صرف اعتبار معتبران بستگي دارد.
علامه جوادي آملي يكي از راههاي اثبات وجود جامعه را استشهاد به وجود عيني عدد دانسته است؛ يعني اگر كثرت عددي، وجود خارجي داشته باشد، جامعه نيز وجود خواهد داشت كه متفكران حكمت متعاليه به وجود عيني آن فتوا داده اند، يعني گفته اند عدد صد مثلاواقعاً در خارج موجود است.
وي يكي از راه هاي اثبات وجود خارجي داشت جامعه را نفي ماده و صورت ارسطويي براي جامعه بيان كرده و لزوم وحدت صورت نوعي را يكي از موانع اثبات وجود جامعه تلقي كرده است، چرا كه اثبات وجود عيني براي جامعه (بدون توجيه دو قسم بودن وحدت) كار آساني نيست. او در اين مورد مي نويسد: افراد نسبت به جامعه بر مبناي حفظ هويت و استقلاب هر فردي، هر چند همانند عناصر امتزاجي مركب حقيقياند كه هويت خود را حفط ميكنند، چون فاقد صورت نوعي واحد است، وجود حقيقي نخواهد داشت.
Sorry. No data so far.