تریبون مستضعفین – نوشتهای ارزشمند در مورد مناسبات ایران و آمریکای لاتین که در شماره جدید دوهفتهنامه پگاه حوزه منتشر شده است اما به دلیل طولانی بودن مطلب، به صورت خلاصه به چاپ رسیده است. متن پیش رو قسمت نخست از متن کامل این مقاله است:
یاسر عسگری
اشاره: این نوشتار گوشهای از مسائل و مشکلاتی است که طی چند سال مطالعه و تحقیق درباره منطقه آمریکای لاتین با آن مواجه شدهام. بخش زیادی از آنها ناظر به تجربیات و مشاهدات نگارنده است که در تعامل با نهادها، سازمانها و برخی صاحبنظران و کارشناسان این منطقه به دست آمده است.
***
فقدان نگاه جهانی
نگاه بینالمللی و جهانی در فعالیتهای فرهنگی، علمی و اجتماعی و حتی اقتصادی ما کمتر دیده میشود یا اینکه اصلاً دیده نمیشود. حتی میتوان گفت فعالیتهای بینالمللی ما اصولاً سازمان یافته و روی برنامه و سیاست خاصی نیست و عمده فعالیتهای صورت گرفته از روی علاقه شخصی بوده است تا فعالیت سازمانی.
کم توجهیها یا بیتوجهیهای ما هم به صورتهای مختلف دیده میشوند. شاید به خاطر همین است که ما نویسندگان، هنرمندان، شاعران و فیلمسازان بینالمللی و شاخص در دنیا نداریم. حافظ، مولوی، سعدی و دانشمندانی مانند ابن سینا و ملاصدرا و… مد نظرم نیست؛ چون آنها مربوط به دوران گذشتهاند و غالباً ما هم تلاشی جدی در معرفی آنها به دنیا نداشتهایم و مسشترقان این شخصیتها را شناسایی کردند و به جهانیان معرفی کردند. اگر فیلمسازانی مانند عباس کیارستمی، محسن مخملباف یا… داریم که کم و بیش در رسانههای بینالمللی شناخته شدهاند، بیشتر به خاطر رویکرد سیاسی و اجتماعی خاصی است که اتخاذ کردهاند نه ارزشمندی کارهای آنها. چرا که کشورهای غربی در راستای سیاستهایشان همواره درصدد حمایت از شرقیان و خصوصاً مسلمانان و اعرابی هستند که به آداب و رسوم اسلامی یا فرهنگ ملیشان توهین و بیاحترامی کنند یا در مورد مسائل داخلی کشور یا فرهنگشان غلو کنند و اوضاع را تیره و تاریک نشان دهند. لذا به نظر نگارنده، به همین دلیل است که امثال مخملباف و کیارستمی به راحتی در جشنوارههای مختلف حضور مییابند و جوایزی را هم نصیب خود میکنند.
کم توجهی به تحقیقات و مراکز تحقیقاتی درباره مسائل بینالمللی
مسأله دیگر اینکه فراوان مشاهده شده است که مراکز یا موسساتی که به مسائل جهانی میپردازند، غالباً به اروپا و آمریکا توجه میکنند و از بقیه مناطق جهان غافل میشوند. کارهای ارزشمندی در حوزه ها مسایل اصلی انجام میدهند یا در مورد بیمهری دستگاههای دولتی واقع میشوند یا اینکه حمایت جدی از آنها برای ادامه و گسترش کار صورت نمیگیرد. نمونههایش فراوانند. یک نمونه موسسه مطالعاتی کارا پژوهش سبز بود که در سالهای میانی دهه هفتاد با تمرکز روی منطقه آفریقا، فعالیتها و تحقیقات ارزشمندی در خصوص سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع آفریقا انجام داد، ولی به علت عدم حمایت و مشکلات مختلف، تعطیل شد. نکته جال توجه اینکه، مسئولان دولتی و سازمانهای متولی فعالیت در این قاره مانند وزارتخانههای امور خارجه، کشاورزی و جهاد سازندگی و… بیشترین استفاده را از گزارشات و تحقیقات همین موسسه میکردند. هم اکنون، مرکز مطالعاتی آفریقا دانشگاه تربیت مدرس ـ به گفته برخی از کارشناسان منصف و غیر جناحی مسائل آفریقا ـ از جمله مراکزی است که در مورد حمایت و توجه جدی مسئولان و متولیان امر قرار نمیگیرد.
مرکز فرهنگی میثاق هم نمونهای دیگر از این موسسات است که برای انجام تحقیقات و… توجه جدی به آن نمیشود و مسئولان و متولیان فرهنگی، به اندک توجهی به آن، خود را راضی کردهاند که چرا قصد جدی و برنامه منظمی برای تقویت و گسترش فعالیتهایی با محوریت گفتمان هنر و ادبیات انقلاب اسلامی را ندارند و به وضع موجود راضی هستند و همین که چند مستندساز یا عکاس، چند فیلم درباره مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان تهیه کنند، به آن خرسند هستند. اگرچه از ساختن صدها مستند و فیلم درباره مناطق مختلف و حساس جهان اسلام و مناطق بینالملل غفلت کنند، احساس ناراحتی و نقصان نمیکنند. برای مثال چرا ما نباید در مورد بحرین، تونس، یمن، لیبی، مراکش، موریتانی، سودان، نیجریه و دیگر کشورهای آفریقایی و اروپایی و آسیایی و بیش از 20 کشور آمریکای لاتین مستند فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشیم؟ از سویی، هر از چند گاهی مستندها یا فیلمهایی درباره مناطق مختلف و محدود و منحصر به لبنان و فلسطین، پخش میکنند ولی روال ثابت و برنامه منظمی ندارد و بیشتر مناسبتی است.
بیتوجهی دستگاه دیپلماسی و صداوسیما به مناطق مختلف جهان
جهان در نظر غالب مسئولان کشور به ویژه دستگاه دیپلماسی و سازمان صداوسیما یعنی آمریکا و اروپا، آن هم نه همه اروپا، بلکه اروپای غربی (مانند آلمان، انگلیس و فرانسه) و ایالات متحده آمریکا. حالا بنا به شرایط محیطی و سیاسی، اخبار عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان هم بیان میشود و تا پیش از انقلابات اخیر جهان اسلام، کمتر توجهی به آن کشورها داشتند.
صداوسیما با اینکه در تأمین برنامههایش هزینههای فراوانی را میپردازد، حاضر نیست طی روندی عادلانه، و نگاهی جامع، به همه فرصتهای موجود بینالمللی گفتمان جبهه مقاومت جهانی توجه کند. برای مثال بیایید آمار منطقهای و محتوایی فیلمها، سریالها، مستندها و حتی اخبار و گزارشات پخش شده در صدا و سیما را در بیاورید و آن وقت مقایسه کنید که چند درصد این برنامهها، گزارشها، اخبار جریان مقاومت اسلامی و جبهه مقاومت جهانی را در مقابل استعمار و امپریالیسم و نظام سلطه منعکس میکنند و چند درصدش اخبار نظام سلطه و دنیای استعماری را. با مقایسه آماری به راحتی میتوان دریافت که کفه ترازو به طور قابل مشاهدهای به سمت کشورهای غربی و نظام سلطه است. این آمریکا زدگی و اروپازدگی در اغلب رسانهها ـ چه رسانه ملی و مطبوعات، از هر جناح و گروهی ـ و همچنین شبکهها و برنامههای صداوسیما به راحتی قابل رویت است. برای مثال، بارها شده است که مستندهای حیات وحش ـ با انواع اسمها و از شبکههای مختلف ـ را در چندین قسمت و در بهترین ساعتها پخش میکنند ولی از نمایش مستندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درباره آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی، اسلامگرایی در جهان امروز، جهان اسلام و بیداری اسلامی در جهان و… خبری نیست. غالب مستندها درباره این مناطق یا درباره میراث فرهنگی و صنایع دستی آنهاست یا درباره حیات وحش و طبیعت آن مناطق. این بیتوجهیها از این چند حالت خارج نیست: 1.اصلاً چنین مناطقی برای مسئولان رسانه ملی، قابل توجه و اهمیت نیست. 2. مستندهایی در این زمینه نداریم و یا تولید نشده است که هیچ کدام آنها قانع کننده نیست.
کم توجهی به هنر آمریکای لاتین
حال که آمریکای لاتین موضوع بحث ماست، از این نکته غافلیم که گروههای هنری منطقه آمریکای لاتین در ساخت مستندهای اعتراضی و انتقادی، تبحر خاصی دارند و مستندهای تأثیرگذار بسیاری درباره مسائل مختلف این منطقه وجود دارد که غالباً به نقد سیاستهای کشورهای غربی در قالب استعمار قدیم و جدید و همچنین کشتار بومسان منطقه و در ضعف نگهداشتن منطقه پرداخته شده است.
واقعاً چرا اینگونه است؟ چرا به سینمای مناطق مختلف از جمله کشورهای اسلامی، آمریکای لاتین و آفریقا و… نمیپردازیم؟ شاید از لحاظ امکانات و ارائه تصویری یا کیفیت پخش و نمایش، ضعف و نقصانهایی داشته باشند و کیفیت آنها پایینتر از فیلمهای هالیودی و برخی مستندهای اروپایی و آمریکایی باشد، امّا با مشکلات، روحیات و حتی فطرت ما سازگارتر است؛ چون بیشتر واقعیتها را بیان میکنند یا این که همخوانی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بیشتری با ما دارند. حتی به نوعی، به مشکلات اجتماعی و فرهنگی و هویتی و سیاسی کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه میپردازد که ما هم جزو این دسته هستیم. برای معرفی سینما و مستند آمریکای لاتین چقدر تلاش شده است؟
چرا شناخت مسئولین فرهنگی و هنری ما باید از سینمای غیر اروپایی، آمریکایی، هندی و شرق آسیا ضعیف باشد؟ آیا آفریقا و آمریکای لاتین و آسیای مرکزی برای خودشان فرهنگ و هنر ندارند؟ رضا برجی، یکی از مستندسازان و عکاسان برجسته کشور میگوید: «تا دلتان بخواهد ما از سینمای اروپا و آمریکا مطلب میدانیم. و سینمای اروپا را در بعضی مواقع، جزء جزء کردهایم و در مناسبتهای مختلف هم، بارها و بارها درباره سینمای فرانسه، ایتالیا، انگلیس و… صحبت شده است.» ایشان ادامه میدهد که: «تا دلتان بخواهد ما در جشنوارههای مختلف اروپایی شرکت میکنیم و تا به حال، دهها جایزه ریز و درشت آنها را هم تصاحب کردهایم امّا تاکنون سینمای آمریکای لاتین بسیار مهجور مانده است. چه از نگاه فرستادن فیلم به جشنوارههای مختلف این قاره یا شرکت دادن فیلمهایی از این منطقه در کشور.»
البته وی در ادامه به یکی از علتهای مهم مهجوریت سینما و مستند آمریکای لاتین در کشور میپردازد و میگوید: «سینماگران ما با اینکه خود جزو کشورهای به اصطلاح جنوبند، با این حال، همه فکرشان فیلم ساختن برای مطرح شدن در کشورهای شمال است، حتی به قیمت پشت کردن به آداب و رسوم و سنتهای دینی و ملی مردم خود.» این مسأله مهمی است که این مستندساز و عکاس جنگ به آن اشاره کرده است؛ چرا که اغلب ما، اگر فردی شرقی و اسلامی باشیم نگاهمان به غرب است و با تفکر غربی و لیبرال غربی ارتباط و علقه عاطفی و روحی داریم و در درون، غربزده و به تعبیر دقیقتر، اروپازده و آمریکازدهایم.
با این که بیش از سه دهه است که انقلاب اسلامی ایران ـ بزرگترین پدیده قرن گذشته ـ روی داده است و اعتراضی به روال مدیریت بینالمللی جهان و تلاش برای احیای دین و ارزش های والای انسانی و الهی بود، این کم توجهی و غفلت از سینما و مستند اعتراض مناطق مختلف و تقویت جبهه مقاومت جهانی، گناهی نابخشودنی است.
Sorry. No data so far.