تریبون مستضعفین – نوشتهای ارزشمند در مورد مناسبات ایران و آمریکای لاتین که در شماره جدید دوهفتهنامه پگاه حوزه منتشر شده است اما به دلیل طولانی بودن مطلب، به صورت خلاصه به چاپ رسیده است. متن پیش رو قسمت دوم از متن کامل این مقاله است.
ادامه از قسمت اول:
آشنایی اجمالی با هنر و سینمای آمریکای لاتین
غالب محققان و هنرمندان، سینمای آمریکای لاتین را «سینمای اعتراض» مینامند. اعتراض علیه بیعدالتی، استثمار فرهنگی و اقتصادی، تبعیض، ترور، کودتا، فقر و… است و تجربیات و اشتراکات زیادی با ما دارند. چرا که سینمایی متعهد و مبارز است که اغلب فیلمسازانش در بطن مردم زندگی میکنند و فیلمی را که میسازند، مردم میفهمند. سینماگرانش با هدف مبارزه با بیعدالتی و ظلم، دوربین به دست میگیرند.
مثلاً در دهههای پیش، فیلمی به زبان بومی در بولیوی به نام «خون کرکس» ساخته شده بود که واکنش سرخپوستان یک منطقه به عقیم کردن زنان قبیلهشان توسط یک هیئت صلح آمریکایی! را به تصویر میکشید. این فیلم آن چنان تأسفبرانگیز است که دولت بولیوی، دو سال بعد، این هیئت آمریکایی را از کشور اخراج میکند. حتی چند سال پیش مردم یکی از کشورهای آمریکای لاتین به فعالیتهای یک تیم پزشکی از یهودیان در آن منطقه حساس و مشکوک شدند؛ چرا که دیدند پس از مدتی، زنانشان نازا و عقیم شدند و ترکیب جمعیتی آن منطقه به نفع مخالفان آنها (و حامیان یهود) تغییر کرد. این سیاست کثیف از طریق مستند افشا شد.
نمونههایی از این، فراوان در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی و حتی اروپا و آمریکا است و با اندک پیگیری، علاقه و انگیزه تحقیق میتوان موارد مشابه زیادی را پیدا کرد. ماهیت استعماری و استثماری و تجاوزگرانه آمریکا و همدستان غربیاش برای ما روشن است، امّا ممکن است عدهای در کشور، فریب ظواهر و شعارهای آنها را بخورند و شیفته آنها شوند. در کشور ما هم کم نیستند جوانان، اساتید و حتی مسئولانی که شیفته غرب و مطیع آن هستند، اگرچه به ظاهر مسلمانند. شاید دولتمردان و مدیران فرهنگی و سیاسی برای اثبات نیات شوم آمریکا و غربیها در عرصه سیاسی نیازمند وقت و تلاش و هزینههای فراوانی باشند که این واقعیت را به گوش مردم برسانند، ولی هیچ کدام از این تحلیلها، اثرگذاری پخش چنین مستندهایی را ندارند.
نگارنده منکر نیاز به تحلیلهای کارشناسی نیست و این نوع تحلیلها و گزارشهای خبری جای خود، ولی تأثیرگذاری هنر خصوصاً فیلم، مستند، سریال، رمان و داستان بر مردم جای ویژه خود را دارد. شاید برخی در مورد آن تحلیلگران و کارشناسان بگویند که اینها پول گرفتهاند و حکومتیاند؛ واقعیت آمریکا و غرب را نمیگویند، امّا دیگر نمیتوانند آن مستندهای واقعی را منکر شوند.
آشنایی با ظرفیتهای هنری آمریکای لاتین
الآن یکی از قویترین مراکز مستندسازی جهان، در کشور کوباست که شهرت بینالمللی بسیاری دارد. «انجمن هنر و صنعت سینما» (ICAIC) به ریاست «گابریل گارسیا مارکز»، نویسنده مشهور بینالمللی منطقه، فعالیت میکند. این مرکز، بزرگترین مدرسه بینالمللی سینما و مستند در سراسر آمریکای لاتین و یکی از قویترین مدارس سینمایی جهان است که دوره تحصیل معمولی آن دو ساله است و در تمام رشتههای هنری و فنی فیلمسازی فعال است و معروفترین سینماگران، فیلمنامهنویسان و حتی بازیگران جهان که روحیه انتقادی و اعتراضی یا انساندوستانه دارند، کم و بیش با این مرکز در ارتباط هستند. امّا مراکز فرهنگی و هنری ما و حتی سینماگران ما چقدر با این مدرسه ارتباط و تعامل برقرار کردند؟ در حد صفر. چرا ما نباید از این مدرسه برای ارائه سینمای مستند و خصوصاً نگاه اشراقی و مستند دفاع مقدسمان ـ به ویژه مستندهای روایت فتح به کارگردانی شهید آوینی ـ را در این مراکز ارائه، تبیین و تبلیغ کنیم و بدین طریق، سینما و مستند و نگاه جدید و انسانی خودمان را بینالمللی کنیم؟ آیا تعامل با آنها کار سختی است؟! خیر، باب تعامل باز است، متأسفانه ما انگیزهای برای این نوع فعالیتها نداریم. ما حتی به داشتههای خودمان بیاعتنا و کم توجه هستیم. امّا ببینید که دولتمردان کوبا و دیگر سیاستمداران انقلابی کشورهای آمریکای لاتین چقدر از این مدرسه بینالمللی استفاده کردهاند. هم برای شناساندن سینما و مستند و در یک کلام فرهنگ و هنر کشور خودشان، هم به جهت آموزش و تربیت یک نسلی هنری منتقد سیاستهای امپریالیستی آمریکا و غرب و هم بیان مشکلات کشورهایشان. خصوصاً کوبا که با این کار اعتبار بسیار زیادی برای خودش به دست آورد! آیا واقعاً ما از کوبا کمتریم؟! آیا از لحاظ ایدئولوژیک از کوبا ضعیفتریم؟! آیا ما از لحاظ تجهیزات و امکانات و پتانسیل و … از آنها کمتریم؟!
لذا میبینیم کشور کوچک و فقیری مثل کوبا با همین مدرسه و استراتژی دقیق و معین فرهنگی و هنریاش، برای شناساندن انقلابش در دنیا توانست گام بسیار موفقی در جهان بردارد و از سویی تأثیرات فراوانی بر سینما و مستند آمریکای لاتین بگذارد. به عنوان نمونه، تحت تأثیر سینمای سیاسی کوبا، سلسله فیلمهایی ساخته شد که شرایط زندگی و اجتماعی و سیاسی در کشورهای آمریکای را به نمایش گذاشت و به نقد و تحلیل وضعیت این کشورها و نقش استعمارگران در بیثباتی و فقر و تبعیض و شکاف طبقاتی پرداخته است. مثلاً در آرژانتین، «گروه سینمای آزاد»، دو سال پس از کودتای 1966، فیلم مستند «ساعت کشورها» را علیه حکومت دست نشانده ایالات متحده آمریکا ساختند و فیلمی سینمایی سیاسی و ضد استبدادی و ضد آمریکایی را رقم زدند. این فیلم مانند فیلم جذاب «نبرد شیلی» باعث شد که سینمای آمریکای لاتین از رخوت و گمنامی درآید و به یکی از غنیترین و معترضترین سینماهای جهان سوم تبدیل شود.
بیتوجهی به پوشش اخبار منطقه آمریکای لاتین
نکته بعدی درباره ضرورت توجه رسانههای ما به اخبار مناطق مختلف جهان ـ به ویژه اخبار جهان عرب و آمریکای لاتین ـ است. چطور است که اخبار جزئیترین رفتار زندگی خصوصی یک هنرمند یا بازیکن فوتبال در تلویزیون و بخشهای مختلف خبری به کرات و منظم مطرح میشود، امّا از اوضاع مناطقی چون آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی و حتی اخبار کشورهای اسلامی منطقه درست اطلاع نداریم و تا قبل از انقلابات اخیر، اخباری از اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غالب آنها نداشتیم.
یک پیشنهاد ساده این است که صدا و سیما، بخشهایی ویژه و مستقلی برای پوشش اخبار و گزارش تحولات این مناطق پخش کند تا هم مسئولان و اساتید و فضای نخبگانی ما در جریان تحولات آن مناطق قرار بگیرند و هم اینکه توده مردم بدانند غیر از اروپا، آمریکا، چین و ژاپن، کشورها و مناطق دیگری در جهان هستند و حتی در مورد این مناطق، آن طور که وانمود میکنند، نیست و خود این کشورها، با مشکلات و چالشهای فراوانی مواجه هستند.
قطعاً اگر این روند به صورت منظم هر چند در یک مدت کوتاهی صورت بگیرد، باعث میشود که تحولی در سطح تحلیل و توجه و حتی روابط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی با مردم این مناطق ایجاد شود.
شناخت کم و اطلاعات نادرست از منطقه
یک علت اصلی عدم ارتباط یا ارتباط ضعیف مردمی ما با این مناطق، همین شناخت نادرست و آگاهی کم است. قطعاً اطلاعات و شناخت کافی از این مناطق باعث افزایش تعاملات و ارتباطات مردمی، فرهنگی، هنری، علمی، اقتصادی ما با مردم این مناطق میشود. الآن خیلی از دانشجویان و محققان و حتی اساتید دانشگاه با انگیزه داریم که به علت سیاستهای غلط پژوهشی و آموزشی، در انتخاب پایاننامه و تحقیقات خویش، دچار سردرگمی هستند و یا اینکه اصلاً نمیدانند روی چه موضوعاتی تحقیق کنند. واقعاً نمیدانند که چه موضوعاتی برای کشور اهمیت و اولویت دارد! و اینکه چه تحقیقاتی میتواند کشورمان در بخش مختلف تحقیقاتی، یک گام به جلو ببرد؟! از سویی مسئولان و متولیان امور هم توجهی به بخشهای مطالعاتی و فکری در این حوزهها نمیکنند. گویا فکر میکنند همه چیزها را خودشان میدانند یا اینکه موظفند همه چیزها را خودشان شخصاً پیگیری کنند یا به دلایلی چون حسادت، رقابت یا … بستر برای چنین تحقیقاتی را فراهم نمیکنند.
به خاطر همین نامشخص بودن سیاستهای پژوهشی خصوصاً در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است که کشورمان با بایستههای خود فاصله فراوانی دارد. حال چون موضوع بحث درباره آمریکای لاتین است چه بسیار موضوعی که میتواند مورد تحقیق و بررسی دانشجویان و پژوهشگران واقع شود. البته ناگفته نماند که این معضل از بیبرنامگی و بیتدبیری معاونت پژوهش وزارت امور خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دیگر نهادهای فعال در امور بینالملل است که تاکنون تحقیقات ارزشمندی در خصوص آمریکای لاتین و دیگر مناطق صورت نگرفته است. اگر این نهادها اندک توجه و اهتمامی به مسائل آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای مرکزی داشتند سالانه حداقل دهها کتاب، مقاله علمی، تحقیق و پایاننامه در خصوص مسائل سیاسی، اجتماعی، تاریخی، علمی، فرهنگی و هنری این مناطق داشتیم ولی چنین تحقیقاتی موجود نیست. فقدان منابع تحقیقاتی نشان میدهد که مسئولان و متولیان امور از این مسأله غافل هستند و آمریکای لاتین و آفریقا، جزو سیاستهای دسته چندم دولتمردان ما هم نیست و فقط شعارش را میدهند. شاید فکر کنیم هم و غمشان درباره مسائل اروپا و آمریکاست ولی تجربه و رصد فعالیتهای آنها در این مناطق هم نشان میدهد، اینگونه هم نیست و دولتمردان و متولیان امر، برنامه و سیاست مشخصی ندارند و طبق مسائل پیش آمده، واکنش نشان میدهند.
ضرورت شناخت درست از منطقه
شاید عدهای بگویند که نگارنده در این نوشتار فقط انتقاد میکند ولی پیشنهادی را مطرح نمیکند. سئوالشان این است که چه باید کرد؟
گام اول برای شروع، تقویت و گسترش روابط، شناخت و آگاهی دقیق و جامع از این منطقه است. گام دوم، بسترسازی برای حضور و ارتباط است و اگر قصد تعاملات عمیقتر و پایدارتری داریم باید زمینه و بستر حضور بخشهای خصوصی و غیردولتی ـ اعم از تجار، اساتید، هنرمندان، نویسندگان و… ـ را به این مناطق هم باز کنیم.
برای به دست آوردن آگاهی و شناخت و حتی جریانسازی و بسترسازی برای تقویت و گسترش روابط و ایجاد علاقه و ارتباط عاطفی با آن سرزمین ناشناخته یا کم شناخته شده، راههای مختلفی است. از جمله اینکه فقط به گزارشها و تحقیقات کارشناسان خود یا غربیها بسنده کنیم یا اینکه با حضور میدانی، منطقه را از نزدیک ببینیم یا اینکه به یک موسسه یا استاد و کارشناس آن منطقه هزینهای بپردازیم تا برای ما تحقیق کند. یا از سویی خیلی راحت و آسانتر با اعلام نیاز به پژوهش و حمایت از تحقیقات در این حوزه، صدها تحقیق و پایاننامه را درباره موضوعات مورد نیاز خود هدایت کنیم. متأسفانه دریغ از نگاه این چنینی.
شما اگر پایاننامههای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاههای مختلف کشور را بررسی کنید، کمتر پایاننامهای مییابید که به آمریکای لاتین یا موضوعات مرتبط به آن بپردازند. انگشت شمارند. امّا تحقیقات با موضوعات تکراری بسیار فراوانند و این نشان دهنده فقدان سیاست پژوهشی در کشور است. با اینکه سالانه بودجههای هنگفتی صرف تحقیق و پژوهش در کشور میشود، اینگونه است که آبی از آب تکان نمیخورد. چون اغلب موضوعات، مورد نیاز نیستند یا اینکه تکراریاند و حرفی جدی و جدیدی برای گفتن ندارند و دردی از دردها و مشکلات کشور را حل نمیکنند. مثلا در سالهای اخیر در پایاننامه کارشناسی ارشد، یکی در رشته ادیان و عرفان و دیگری در روابط بینالملل دو پایاننامه داریم که اولی به الهیات رهاییبخش آمریکای لاتین و دیگری به مقایسه پیمان آلبای آمریکای لاتین با اتحادیه اروپا پرداخته است. چرا نباید دهها و صدها پایاننامه و تحقیق درباره مسائل آمریکای لاتین، آفریقا و مناطق دیگر جهان داشته باشیم؟!
Sorry. No data so far.