محمدرضا عرفانیان- اسپانیا طی هفتههای گذاشته دستخوش تحولات گستردهی سیاسی بود. اعتراضهای مردمی در اندک زمانی سراسر این کشور را فراگرفت و مناسبات سیاسی اسپانیا را پس از سه دهه به کلی برهم زد.
تظاهرات کنندگان تحت عنوان «جنبش ناراضیان» به خیابانها ریختند، در میدان اصلی شهر و روبروی مراکز اصلی چادر برافراشتند و در خیابانها ماندند و به منزل نرفتند تا اینکه در انتخابات شوراهای محلی، پس از 22 سال، طعم تلخ شکست را نصیب حزب سوسیالیست حاکم بر این کشور کردند.
براساس نتایج انتخابات اخیر، حزب سوسیالیست، قدرت خود را در 11 ایالت از مجموع 13 ایالت اسپانیا از دست داد. این وضعیت یک پیروزی بزرگ برای حزب راستگرای «مردم» بود.
گرچه رسانههای اسپانیا و دیگر کشورهای غربی همچنان تلاش میکنند خاستگاه حرکت مردمی در اسپانیا را مسائل اقتصادی معرفی کنند ولی این همهی ابعاد ماجرا نیست.
در تحلیلهای خبری از اسپانیا، همواره براین نکته تأکید شده که این کشور با رکود اقتصادی شدید، خیل بیکاران و کسری بودجه مواجه است. این حقایق اقتصادی در مورد اسپانیا کاملاً صادق است و تردیدی در آن نیست. مردم اسپانیا نیز به طور قطع از وضعیت اقتصادی این کشور راضی نیستند ولی جنبهی اقتصادی یکی از ابعاد مهم خیزش مردم اسپانیا محسوب میشود و این حرکت مردمی قطعاً دارای ابعاد دیگری هم است، عمدتاً تحلیلهای سیاسی و خبری در مسائل اسپانیا مغفول مانده است.
در شعارهای عمومی جنبش مردم اسپانیا این جملات خطاب به سیاستمداران این کشور بر روی پارچه نوشتهها در همه جای شهر به چشم میخورد: «شما نمایندگان ما نیستید». «فرقی نمیکند چه کسی را انتخاب کنی، همه سرت کلاه میگذارند»، «به ما احترام نمیگذارند، دولت به ما خیانت میکند»، «این دموکراسی نیست»، «صلح اجتماعی در حال اتمام است».
این جملات به خوبی نشان میدهد که جنبش اخیر مردم اسپانیا صرفاًً بر محور اقتصاد نیست؛ اگرچه مسائل اقتصادی یکی از ابعاد مهم آن است. روشن است که مردم اسپانیا از دست سیاستمداران خود به ستوه آمدهاند و آنان را نمایندگان واقعی خود نمیدانند. مردم اسپانیا با حرکت اخیر خود به وضوح نشان دادند که ساختار سیاسی کنونی این کشور را به هیچ روی بر پایه دمکراسی نمیدانند و نسبت به این سیاستها انتقادات جدی دارند.
آنچه در اسپانیا تحت عنوان جنبش ناراضیان روی داد به واقع حکایت از بروز یک بحران شدید در اروپا است.
از دیدگاه ناظران سیاسی و کارشناسان، «بیاعتمادی شهروندان غربی به سیاستمداران» و «عدم انطباق سیاستهای جاری در کشورهای غربی با اصول دمکراسی» دو محور عمدهای است که سبب شده شهروندان اسپانیا و برخی کشورهای دیگر اروپایی در برابر آن بپاخیزند و واکنش جدی نشان دهند.
شهروندان اروپا مدتهاست که به وضوح شاهد دوگانگی در رفتار سیاستمداران خود هستند. سیاستمدارانی که از یک سو داعیهی دمکراسی دارند و از سوی دیگر در لشکرکشی به کشورهای مختلف جهان مشارکت میکنند.
بیاعتمادی شهروندان اروپایی به سیاستمداران مختص اسپانیا نیست و این ویژگی در بیشتر کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، آلمان، پرتغال و … آشکارا به چشم میخورد.
سیاستهای نادرست دولتهای غربی در مواجه با مسائل مختلف محلی و بینالمللی موجب شده که شهروندان این کشورها، روند اداره امور خود را منطبق با اصول دمکراسی ندانند و نسبت به آن انتقاد جدی داشته باشند.
ادامه این روند موجب خواهد شد که غرب با بحران جدی در هویت سیاسی خود مواجه شود و آنچه به نام دمکراسی در آن تبلیغ میشود به چالش کشیده شود.
اخیراً امواج این خیزش مردمی از مرزهای اسپانیا عبور کرده و به فرانسه نیز رسیده است. تظاهرات گروههایی از جوانان فرانسوی طی روزهای گذشته که به بهانههای مختلف در این کشور برگزار شد حکایت از آن دارد که اروپا به زودی شاهد دگرگونیهای سیاسی عمدهای خواهد شد.
آنچه که طی هفتههای گذشته در اسپانیا روی داد، بیاختیار، ذهن را به حوادث این کشور و اروپا در گذشتهای دور پیوند میدهد؛ زمانی که اسلام در ابتدای قرن هشتم میلادی به اسپانیا رسید و تا مرزهای فرانسه پیش رفت.*
Sorry. No data so far.