تریبون مستضعفین – محمدرضا عابدی شاهرودی
يكى از مسائلى كه هر وقت به چند روزِ تعطيلِ پشتِ سَرِ هم برخورد میكنيم، موضوعش دوباره مطرح میشود، مسئله تعدادِ تعطيلاتِ رسمى در كشور است. در كشورى كه در مسيرِ رشد، توسعه و پيشرفت قرار دارد و براى رسيدن به اهدافش، نياز به حركتهاى جهادى حس میشود، وجودِ تعطيلاتى كه گاهى اوقات (يا اكثرِ اوقات) روزهاى غيرِ تعطيلِ ميانِشان را هم به تعطيلى میكِشانند، جاى يك علامتِ تعجبِ بسيار بزرگ را دارد. در اينجا میتوان به چند نكته مهم در تحليلِ اين ماجرا، اشاره كرد.
1- يك جامعه اسلامى، جامعه فعاليت و تلاش و كار است كه تعطيلى در آن جايى ندارد. بهترين تفريحِ مسلمان، علم آموزى و كار و تلاش است. چيزى به نامِ تعطيل شدن در اين حيطه، كاملاً بىمعناست. نه هيچ كسى و نه هيچ قدرتى نمیتواند به هيچ دليلى، كار و كسبِ مسلمانان را تعطيل كند. خصوصا اينكه در بسيارى از موارد، امورِ مسلمين به جهتِ تعددِ اين تعطيلات، روى زمين میماند.
2- بازگرديم به زمان رسول خدا و اميرالمؤمنين كه براى همه ما، يك الگو به شمار میآيد. آيا ما میتوانيم حديث و يا سيرهاى از آنان به ياد آوريم كه روزى را تعطيل اعلام كرده باشند؟ مثلاً اميرالمؤمنين روز رحلت پيامبر و يا شهادتِ كوثرِ نبى را تعطيل اعلام كند، يا رسول خدا سالروزِ جنگ احد و شهادت عموىِ بزرگوارشان را تعطيلِ رسمى اعلام كنند و در اين روز، بازار و كسب و مغازه و محلِ علم و دانش را ببندند؟ به نظر میآيد ماجرا بسيار واضحتر از آن چيزى است كه در ابتدا به نظر میرسيد.
3- ما تعطيل میكنيم، چون میخواهيم نسبت به مناسبتِ آن روز، ارزشگذارى كنيم، ولى از آنجايى كه متأسفانه فرهنگِ ريا و تظاهر در ما جا دارد، به بدترين شيوه كه تعطيلىِ امورِ مسلمين است، آن را انجام میدهيم. هر كسى طبقِ برنامههاى زندگیاش، ايام شهادت و يا تولد را عزا و يا جشن میگيرد و نيازى به تعطيل شدنِ كشور در آن حس نمیشود.
اين ماجرا فقط شايد چند استثناء داشته باشد. يكى از آنها مراسمِ عزادارىِ تاسوعا و عاشوراست. زيرا در اين دو روز، همه جامعه از حالتِ عادى خارج میشوند و يك شكل ديگرى به خود میگيرند. اما در سايرِ مناسبتها، همه میتوانند به جريانِ طبيعى زندگى ادامه بدهند و عزادارى (براى ايامِ شهادت) و يا جشن (براى ايامِ تولد) سَرِ جاى خودشان باشند.
4- ماجرا وقتى پيچيده میشود كه ما چند روز را به خاطرِ شهادت و رحلت تعطيل میكنيم كه فرهنگِ عزادارى رواج يابد، اما خبر از پليس راههاى كشور میرسد كه جادههاى شمال و جادههاى شهرهاى توريستى و يا بليطِ هواپيما به كيش و حتى جزايرِ خليجِ فارس در حدِ يك ترافيكِ وحشتناك رسيده است.
5- ماجرا وقتى به تراژدى تبديل میشود كه ما در همين حال، يك تفاوت و تبعيضِ بزرگ را هم در عقايدِ خودمان به وجود میآوريم. بله، اين ما هستيم كه شهادتِ امام اول را مهمتر از شهادتِ امام دهم میدانيم و اولى را تعطيل میكنيم و به دومى هيچ اعتنايى نمیگذاريم. چه تفاوتى ميان تولد امام ششم با امام زمان وجود دارد كه ما به چنين رفتارى دست میزنيم؟ مسئله فقط تعطيل كردن نيست، چون به امورِ ديگر هم كِشيده میشود. مثلاً به تعداد كتابهايى كه درباره زندگىِ امامانى كه شهادت و تولدشان تعطيل است نگاه كنيد و آن را مقايسه كنيد با تعداد كتابهاىِ زندگىِ امامانى كه شهادت و تولدشان تعطيل نيست.
زمانى متوجه تراژدى بودنِ ماجرا میشويم كه فعاليتهاى ضد دين در فضاى مجازى و شبكههاى اجتماعى، شروع به فعاليت میكنند و كار به جايى میرسد كه آنان بايد به ما تذكر بدهند كه چرا درباره امامانِ خود، هيچ توليدِ محتوايى نداريم و يا حتى بدتر اينكه، آنان را دوباره به يادِ ما بياورند.
6- در اين ماجرا، هيچ تفاوتى ميانِ مناسبتهاى مذهبى و دينى، با مناسبتهاى ملى وجود ندارد. يك جامعه با نشاط، به تعطيلات نياز دارد، اما تعطيلاتى كه به جا و درست و سَرِ جاى خودشان قرار داشته باشند. همچون تعطيلاتِ شروع سالِ جديد كه يك نوع نياز براى جامعه است و براى كسبِ انرژى دوباره و استراحت، بايد وجود داشته باشد. اما اينكه بخواهيم هر روز را به هر بهانهاى تعطيل كنيم، تا چند سالِ ديگر تقويمِ رسمىِ ما طورى میشود كه ما ميانِ روزهاى تعطيل، چند روزِ غير تعطيل را هم خواهيم يافت.
7- البته يك نكته ديگر هم قابلِ بررسى است. در جامعهاى كه ميانگينِ آمارِ مطالعه در آن در حد فاجعهآميز است و در طولِ يك سال، تلفاتِ رانندگىاش از تلفاتِ تمامِ مدتِ حضورِ نيروهاى آمريكايى در عراق بيشتر است، ظاهرا تفاوتِ چندانى هم ميانِ تعطيل بودن و يا تعطيل نبودن روزها وجود ندارد. زيرا اساسا شايد كارِ خاصى هم در ادارت، مدارس، دانشگاهها و…. روى ندهد، هر چند كه تعطيل شدنشان، به صرفه جويى در انرژيهايى كه ما به سختى آنها را استخراج میكنيم، كمكِ بيشترى میكند. بنابراين بايد به هر بهانهاى تعطيلشان بكنيم كه پولها حتى براى چند روز بيشتر در بانكها بمانند و ياد بگيريم كه بايد (فقط در همين يك زمينه) آلمان و انگليس را الگوى مصرفِ انرژى بدانيم.
این دیگه چه مطلبیه! به این هم می گویند تحلیل یا جمع آوری نظرات کوچه و بازاری ؟!