حسین قدیانی- حدودا ۲ هفته پیش که رهبر انقلاب از «تقوای جمعی» سخن گفتند، جدا از اینکه این ترکیب -یعنی «تقوای جمعی»- برایم بسیار زیبا و بدیع می نمود، در این اندیشه بودم که اولا؛ مشخصات و مختصات تقوای جمعی چیست و ثانیاً؛ ما چه باید بکنیم که گرفتار حال امروز جماعتی نشویم که خیلی چیزها را داشتند، اما تقوای جمعی نداشتند.
در این اندیشه بودم تا اینکه در حرم امام، رهبر انقلاب در تشریح «مکتب امام» به عنوان «مکتب اسلام ناب» بر این امر مهم تاکید کردند که ارزش ها را باید در طول هم دید و نمی توان به بهانه دفاع از یک اصل، اصل دیگر را نادیده گرفت. گمانم همین تاکید می تواند تعریف جامع و کاملی از «تقوای جمعی» باشد که برای ما قطعا مکتب امام یعنی آن مکتبی که معرف و شاخص همه خوبی ها من جمله تقوای جمعی است. در این باب چند نکته ای می نویسم:
یک: به نظر می رسد مخاطب اصل کاری تقوای جمعی، احزاب و گروه های سیاسی باشند. برای کسانی که کار جمعی-سیاسی می کنند، مهمتر از اینکه تک تک اعضا به صورت جداگانه انسان های متقی و پاک دست باشند، این است که خروجی گروه شان متأثر از تقوای جمعی، محصولی منطبق بر داده های مکتب امام باشد.
دو: مهمترین فرق تقوای جمعی با تقوای فردی در این است که اگر جلوه تقوای فردی، مثلا «اعتکاف» است، اما تجلی تقوای جمعی را باید در «ائتلاف» جست وجو کرد. اگر اعتکاف برای خدا، آدمی را از گناهانی که حق الله و حق الناس است، باز می دارد، ائتلاف ما به عنوان گروه سیاسی نیز باید برای خدا باشد. اینجا سخن می توان از «حق حکومت» گفت.
سه: شکی در این نیست که نظام مقدس جمهوری اسلامی که تازه جهان اسلام به صرافت عمل بر اساس آموزه های آن افتاده بر گردن گروه های سیاسی حق دارد. این همان حق شهدای این ملت-حکومت است بر گردن احزاب. عدم ملاحظه تقوای جمعی باعث دوری از مکتب امام می شود و این بزرگترین ناسپاسی در حق حکومتی است که امام آن را بنیاد نهاد. همین جا بگویم اصولا در نظام جمهوری اسلامی ای که هر سال در آن یک انتخابات برگزار می شود، سخن راندن از حق حاکمیت، همان سخن گفتن از حق ملت است و حق یک ملت قطعاً چیزی بسیار فراتر از «حق الناس» است. از همین روست می بینیم گروه هایی که تقوای جمعی را رعایت نمی کنند، هم به حکومت آسیب می زنند و هم به ملت. آن حزب و دسته و جمع و مجمعی که تقوای جمعی ندارد، خواسته یا ناخواسته با دشمن وارد ائتلاف شده است و وقتی تو با دشمن مؤتلف می شوی، این به تقویت دشمن منجر می شود و تضعیف دوست. یعنی تضعیف حاکمیت-ملت.
چهار: باید دید اگر تقوای جمعی در کار نباشد، چه خطراتی را متوجه ما به عنوان فعالان سیاسی می کند. بر اساس تعریف رهبر انقلاب از مکتب امام که شاخص مناسبی برای تقوای جمعی است، می توان گفت که نداشتن تقوای جمعی و برجسته دیدن یک اصل از اصل دیگر، مهمترین خطرش این است که مرزبندی ما با احزاب مخالف مان پررنگ تر از مرزبندی ما با دشمن اصل کاری یعنی آمریکا و اسرائیل می شود. این معضل گاهی کار را به آنجا می رساند که ما در داخل، اصلاح طلب فعال در فتنه های ۱۰ ساله ۷۸ و ۸۸ را به آن اصولگرایی که هر چه هست در زیرمجموعه نیروهای انقلاب اسلامی تعریف می شود، ترجیح می دهیم. این سیاسی کاری باعث می شود ما اصلا مجال پیدا نکنیم که وسط این همه منازعه، احیاناً ۲ کلمه هم علیه دشمن اصل کاری حرف بزنیم. یعنی دوست منتقد اما دلسوز را به مخالف خود می فروشیم و این هر ۲ را -البته بیشتر اولی را!- به دشمن بیرونی. اینجاست که معلوم می شود پای تقوای جمعی در گروه ما لنگ می زند. از یاد نبریم روزگاری مجمع روحانیون مبارز خودش را خط امام و اولین و مهمترین مبارز علیه آمریکا و اسرائیل می دانست. از یاد نبریم اعضای این مجمع بعضاً تقوای فردی شان زبانزد بود، اما یک سؤال؛ الان چند سال است که این حضرات علیه آمریکا و اسرائیل به عنوان مخالفین اصلی مکتب امام، لام تا کام موضعی نگرفته اند؟! اگر دیروز اعضای مجمع فلان اصل را بر بهمان اصل برتری می دادند و در کار سیاسی، موزون حرکت نمی کردند، نتیجه آن شد که دیدیم در عصر اصلاحات، این مجمع به جای آمریکا و اسرائیل، بیشتر علیه نظارت استصوابی و معقول شورای نگهبان موضع می گرفت. یعنی حاضر بود با دنیای شرق و غرب گفت وگو کند، اما نه تحمل دیگر جریانات داخلی را داشت و نه حوصله نهادهای قانونی نظام را. غلبه یک اصل بر اصل دیگر، یعنی افراط، و چنین افراطی، حتماً به تفریط می انجامد و تفریط این است که تو از سویی خود را خط امام بخوانی و از دیگر سو نه لازم بدانی اعلام برائت کنی از کسانی که امام را می خواستند محصور در موزه ها کنند و نه واجب بدانی علیه آشوبگران عاشورا -عاشورایی که همه هستی امام بود- موضع گیری کنی. یعنی غلبه یک اصل بر اصل دیگر، مقدمه انحراف بزرگتر است و آن این است: زدن قید همه اصول.
پنج: ولایت و عدالت و اسلام خواهی و مردمی بودن و استکبار ستیزی و کار مضاعف مثل دانه های یک تسبیح اند. نخ این تسبیح اما مکتب امام است. حبل المتین ما مکتب امام است. ضامن تقوای جمعی، مکتب امام است. از امام که ما مهذب تر نداشتیم، لیکن همین امام، همه ارزش ها را با هم و در طول هم می دید و می خواست. ما از امام، ساده زیست تر نداشتیم، اما از امام دشمن شکن تر هم نداشتیم. ما از امام، عدالت محورتر نداشتیم، اما برای همین امام، حفظ نظام اوجب واجبات بود. امروز هم اوجب واجبات برای خلف صالح خمینی، حفظ نظام است. تأکید «آقا» بر کار مضاعف، جهاد اقتصادی، تقوای جمعی و مکتب امام، یعنی برای ولی امر، مهمتر از دولت و مجلس و دستگاه قضایی و هر ارگان و نهاد دیگری، حتی یکی مثل من که داعیه فدایی بودن داریم، اصل «جمهوری اسلامی» است. از این اصل مسلم تجربه نشان داده که احزاب نمی توانند پاسداری کنند و بر آن ثابت قدم باقی بمانند الا به رعایت تقوای جمعی. تقوای جمعی یعنی ترس از خدایی که برایش حتماً «حق ملت» از «حق الناس» هم برتر و بالاتر است. تقوای جمعی یعنی ترس از خدایی که ما را امر کرده به اطاعت از اولی الامر. تقوای جمعی یعنی ترس از خدایی که نظام مقدس جمهوری اسلامی را به هزینه خون ۳۰۰ هزار شهید به من و شما اعطا کرده است. تقوای جمعی یعنی اگر هم قرار به قربانی کردن است، چه بهتر که منافع گروه خود را پای شجره طیبه انقلاب اسلامی فدا کنیم والا روز عقبی در کنار حق الله و حق الناس و حق یک ملت، ملت برتر از قوم حجاز با یک حق دیگر هم طرفیم و آن «حق حاکمیت» است. حاکمیتی که یک ملت باشکوه تر از کوه پشتش ایستاده. حاکمیتی که زعیم آن لابد آنقدر مقتدر هست که برای شناخت بهترش باید پای سخنان سید حسن نصرالله بنشینی و بدانی که حزب الله، حزب الله نمی شد، اگر خامنه ای را نداشت، که سید حسن خود معترف است «نصرالله» را و هر نصر و فتح الهی را مدیون جانشین روح الله است. گمانم حزب الله لبنان الگویش در پیروی از «مکتب امام» و «تقوای جمعی»، نه احزاب ما، که ملت بیدار ماست. ملتی که معتقد است: «حزب فقط حزب الله، سید علی روح الله.»
Sorry. No data so far.