همزمان با 15 تير ماه روز جانباز مروري داریم بر فيلمهايي كه روايتي از جانبازان در آنها به تصوير كشيده شده است.
«از كرخه تا راين» كه در سال 71 توسط ابراهيم حاتمي كيا ساخته شد، علي دهكردي در اولين نقش آفرينياش در قالب يك مجروح شيميايي نابينا ظاهر شد كه براي معالجه به آلمان اعزام ميشود و در آنجا خواهر خود را كه سالها پيش از ايران رفته و ساكن آلمان شده است را ملاقات ميكند. او در نهايت بينايياش را به دست ميآورد اما از شدت جراحات شيميايي به شهادت ميرسد.
در «گيلانه» به كارگرداني رخشان بني اعتماد؛ بهرام رادان در نقش اسماعيل راهي جبهه ميشود. جنگ به پايان ميرسد اما اثراتش باقي است و «گيلانه» با بازي فاطمه معتمدآريا از پسرش اسماعيل كه جانباز شده است نگهداري ميكند.
«شيدا» ساخته كمال تبريزي درباره فرهاد با بازي پارسا پيروزفر است كه در جنگ مجروح شده و موقتا بينايياش را از دست ميدهد. او به بيمارستان صحرايي منتقل شده و پرستاريهاي شيدا با بازي ليلا حاتمي و تلاوت قرآن توسط او باعث بهبود وضعيت فرهاد ميشود.
زندهياد رسول ملاقليپور در آخرين ساخته سينمايياش «ميم مثل مادر» شخصيت اصلي فيلمش را در قالب بيماري شيميايي به تصوير كشيد كه بچه او هم بيماري مادر را به ارث برده و به اين بهانه تبعات جنگ تحميلي نشان داده ميشود.
او پيش از اين در «نجات يافتگان» به يك جانباز جنگ تحميلي پرداخته بود. فيلمي با بازي عاطفه رضوي، علي يعقوب زاده درباره يك امدادگر هلال احمر كه رزمندهاي قطع نخاعي را به همراه خود به سمت نيروهاي ايراني ميآورد و در اين راه به مشكلات زيادي برميخورد.
«آژانس شيشهاي» ساخته ابراهيم حاتمي كيا ديگر فيلمي است كه مبناي داستانش بر اساس مشكلات يك جانباز است. عباس رزمنده سالهاي جنگ تحميلي با بازي حبيب رضايي براي مداواي ناراحتي كه در گردن دارد با همسرش به تهران ميآيد و تصادفي با فرمانده سابقش حاج كاظم روبرو ميشود. او بايد هرچه سريعتر براي معالجه به خارج برود و حاج كاظم عباس را در اين راه همراهي ميكند.
ابراهيم حاتمي كيا در « بوي پيراهن يوسف» هم پيش از اين جعفر دهقان را در قالب يك جانباز نشان داده است.
در «دستهاي خالي» ابوالقاسم طالبي زندهياد خسرو شكيبايي در نقش رزمندهاي ظاهر شد كه سالها پس از جنگ با مشكلات موج گرفتگي شديد دست به گريبان است و گرفتار مشكلات و در ادامه گرفتار مشكلات دخترش ميشود.
در «ديوانه از قفس پريد» به كارگرداني احمدرضا معتمدي نقش جانباز جنگي را پرويز پرستويي ايفا ميكند. او در نقش «روزبه» هر ازگاهي به جهت شدت گرفتن بيمارياش بايد مدتي در يك آسايشگاه براي مراقبت و درمان بستري شود كه وضعيت او زندگي مشتركش را دچار مشكل ميكند.
«پرستار شب» ساخته محمدعلي نجفي ،«سجده بر آب» حميد خيرالدين، «معصوم» داوود توحيد پرست و«اوينار» به كارگرداني شهرام اسدي از آثار قديميتر سينماي ايران هستند كه شخصيتي جانباز داستان را پيش ميبرد اما در دو فيلم «گاهي به آسمان نگاه كن» كمال تبريزي و «سنگ، كاغذ، قيچي» سعيد سهيلي شاهد روايت بخشهايي از داستان در آسايشگاه جانبازان هستيم.
در «گاهي به آسمان نگاه كن» تبريزي در قالبي طنز مشكلات جانبازان را نشان ميدهد. در اين فيلم هاتف با بازي رضا كيانيان در قالب روحي كه از زندگي و زمان مرگ آدمها مطلع است از آسمان به زمين ميآيد تا در اين مقطع به امور زندگي و سرنوشت ساكنان آسايشگاهي كه جانبازان در آن سكونت دارند بپردازد.
در «سنگ كاغذ قيچي» هم سعيد سهيلي جانبازان را به عنوان گروگانهاي شخصيتهاي اصلي فيلم نشان ميدهد و به اين بهانه دوربين وارد آسايشگاه جانبازان ميشود.
از جمله فيلمهايي هم كه جانبازان نقش فرعي در آنها داشتهاند ميتواند به «اخراجيها1» اشاره كرد كه محمود مقامي در نقش يكي از فرماندهان جنگ يكي از پاهاي خود را از دست داده است.
Sorry. No data so far.