سعید ساسانیان- مصر و ایران بی شک هر دو جزئی از پایه های تمدنی جهان محسوب می شوند. فرهنگ در این دو کشور عاملی تاثیر گذار و برجسته بوده و هست. اما روندهای سیاسی همواره موجب نزدیکی و دوری این دو از یکدیگر شده است. آخرین دوری دو کشور از یکدیگر که در تاریخ 10 اردیبهشت 1358 آغاز شد، هم چنان ادامه دارد. اما حوادث ژانویه 2011 در مصر می تواند سرمنشاء آغاز روند نزدیکی دو کشور به یکدیگر گردد. این تحولات که موجب برخی تغییرات شکلی و ماهوی در نظام حکومتی مصر شده – و خواهد شد – در سطح منطقه ای می تواند نوید بخش تغییر موازنه ها و معادلات قدرت باشد. این مقاله با بررسی مختصر روابط جمهوری اسلامی ایران و مصر، با عطف به تحولات اخیر مصر و شکل گیری جایگاه منطقه ای جدید آن، در پی اثبات این نکته است که عربستان سعودی با بازیابی روابط ایران و مصر به لحاظ نقشی دچار تغییراتی خواهد شد که نهایتا منجر به تضعیف منطقه ای آن خواهد گردید.
گذری بر ویژگی های مصر
پل زمینی دو قاره، میان دو دریا قرار داشتن و دسترسی به آب های آزاد و کانال سوئز، موقعیت بی مانندی را نصیب مصر کرده است و این موقعیت بود که موجب تاخت و تاز مهاجمان خارجی به این کشور گردید.(1) لذا مصر نخستین کشور آفریقایی است که به تسلط استعمارگران در آمد. و باز نخستین کشوری است که در کشمکش های اعراب و اسرائیل، تن به صلح با این رژیم داد. طی مذاکراتی که در میان بگین، کارتر و انور سادات در کمپ دیوید آمریکا در سال 1979م. صورت گرفت، مصر حاضر شد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. این پیمان انزوای مصر در جهان عرب را در پی داشت به نحوی که از اتحادیه عرب اخراج گردید. این امر اما با واکنش قاطع اسلام گرایان مصری مواجه شد. اسلام گرایان، مشروعیت مذهبی دولت مصر را به دلیل مذاکره صلح با اسرائیل به طور جدی زیر سوال بردند.(2) انورسادات به دست ستوان خالد شوقی اسلامبولی ترور شد و مبارک سرکار آمد. نکته حائز اهمیت دیگر تاثیر مصر بر جهان عرب و اسلام است. معمولا اندیشه های سیاسی در جهان عرب از مصر آغاز می شود و حتی اندیشه های غیر عربی نیز وقتی در مصر نشر پیدا می کنند، به سایر نقاط جهان عرب منتقل می گردند. از این رو باید گفت قاهره، قلب تپنده جهان عرب است. برترین متفکران جهان عرب و اندیشه ورزان، قاریان و مفسران دینی و هنرمندان معروف جهان عرب از مصر سر بر می آورند. در زمینه مذهبی نیز الازهر کماکان کانون شماره یک مذهبی در سراسر جهان اهل تسنن به شمار می رود.(3)
روابط جمهوری اسلامی ایران و مصر
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، مبانی سیاسی ایران در عرصه داخلی تغییر کرده و نظام مطلقه ولایت فقیه به مثابه امتداد ولایت در عصر غیبت، حاکم می گردد. از سوی دیگر در عرصه خارجی نیز، شعار نه شرقی و نه غربی، نشان دهنده ی فلسفه ی ذهنی و عینی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد. امام (ره) آمریکا را شیطان بزرگ می نامد و حمایت قاطع از مستضعفین جهان را جزئی از اصول سیاست خارجی انقلاب اسلامی معرفی می کند و مستضعفان را به قیام علیه حاکمان فاسد خود دعوت می کند: ” آیا وقت آن نرسیده است که ملتهاى اسلامى از جاى خود برخیزند و سردمداران خود را یا در مقابل شرف اسلام خاضع کنند، و یا با آنان همچون ایران عمل کنند؟ آیا حکومتهاى باصطلاح اسلامى در خواباند و نمىبینند که امروز وضع ملتها غیر از سابق است؟ نمىخواهند بفهمند که چشم و گوشها باز شده است و فریبکاریهاى از قماش شرقى یا غربى توان خود را از دست داده است؟”(4)
ایران دچار انقلاب شده بود و سادات دیگر نمی توانست ایران را به عنوان متحد منطقه ای خود بداند. وقوع انقلاب اسلامی و چرخش مواضع و دیدگاه های ایران در برابر تحولات منطقه ای و بین المللی، امضای قرار داد کمپ دیوید و سفر محمدرضا شاه پس از فرار از ایران به مصر باعث تغییر رفتار دو کشور نسبت به یکدیگر گردید و روابط سیاسی دو کشور آشفته شد.(5) البته نباید در این میان کمک های مصر به کودتای نافرجام آمریکا در طبس را از نظر دور داشت.(6) سرانجام امام خمینی (ره) طی نامه ای به ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، دستور به قطع ارتباط با مصر را صادر کردند. در این نامه آمده است:
“جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه؛ با درنظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بیچون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر اعلام بنماید.”(7)
بعد از قطع ارتباط دیپلماتیک میان تهران – قاهره، سال های بعد همراه با دوری و نزدیکی هایی بود. در سال های 1986 و 1987 روابط دو کشور بدلیل اتهاماتی که به یکدیگر می زدند، بسیار پر تنش بود. ایران از چندین ملیت اسیر جنگی گرفته بود که در میان آن ها نیروهای نظامی مصری نیز مشاهده می شدند. اما مصر هم از سوی دیگر مدعی بود که ایران با تشجیع و بسیج اسلام گرایان قصد براندازی حکومت مبارک را دارد. البته مصری ها هیچ گاه نتوانستند اتهامات شان به ایران را به اثبات برسانند. در نتیجه بالاگرفتن این بحث ها، وزارت خارجه مصر در 12 اردی بهشت 1366 با احضار کاردار ایران، تصمیم دولتش را در بستن دفتر حفاظت منافع ایران به بهانه دست داشتن در خرابکاری و ارتباط با گروه های تروریستی به او اعلام کرد. بدین ترتیب با اخراج سرپرست دفتر حفاظت ایران از مصر، روابط دو کشور به طور کامل قطع شد و سفارت سوئیس نمایندگی دو کشور را به عنوان حافظ منافع بر عهده گرفت.(8) مسئله جنبش های اسلامی از دیگر عوامل تنش در روابط مصر و ایران در دهه هشتاد و اوایل دهه نود بوده است چون این تصور همواره وجود داشته است که ایران از جنبش های اسلامی بنا به ماهیت اسلامی آن ها حمایت می کند.(9)
بعد از اتمام جنگ تحمیلی، ایران مبتنی بر سیاست های سازندگی و از آن جا که برای بازسازی به برقراری ارتباط با کشورهای عرب منطقه نیازمند بود، برای نشان دادن حسن نیت، اقدام به آزادسازی تعدادی از اسرای مصری نمود. این مسئله با گشاده رویی مصر مواجه شد. روابط تاحدودی نزدیک شده و نهایتا در سال 1370، دفاتر حافظ منافع دوباره راه اندازی شدند.(10) دهه 90 میلادی دهه ای نسبتا مطلوب برای دو کشور محسوب می شد و در عین حالی که مصر و ایران به لحاظ روابط دیپلماتیک، قطع رابطه کرده بودند اما رابطه های حداقلی برخلاف دوره 70-1366 هم چنان ادامه داشت. در دوران اصلاحات تلاش های بسیاری برای از سرگیری روابط صورت پذیرفت اما به دلایل مختلفی این امکان فراهم نشد. کار به جایی رسید که حتی گفته شد که متن بیانیه مشترک ایران و مصر در خصوص از سرگیری روابط تهیه شده و به زودی منتشر خواهد شد. در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد هم این تلاش ها ادامه پیدا کرد تا جایی که احمدی نژاد از آمادگی ایران برای بازیابی روابط سیاسی با مصر طی یک روز اطلاع داد.(11) اما این اتفاق نیفتاد.
موانع بر سر راه برقراری ارتباط دیپلماتیک میان ایران و مصر زمان مبارک، گرچه بعضا سطحی و نمادی می شوند اما این نمادها خود بیانگر سطوح عمیق ایدئولوژیک و سیاسی هستند. به عنوان مثال نام گذاری خیابانی در ایران به نام “خالد اسلامبولی” همواره مورد اعتراض حاکمان مصری بوده است و بارها آن را پیش شرط برقراری ارتباط دانسته بودند. یک مقام مصری زمان مبارک گفته بود که مصر به روابط اقتصادی خود با ایران ادامه خواهد داد اما در زمینه روابط سیاسی هیچ گامی برنخواهد داشت مگر این که نام خیابان تغییر کند. به نظر او تغییر نام یک پیام روشن دارد و آن این است که ایران حمایت خود را از همه گروه های مبارز اسلامی قطع خواهد کرد.(12) نماد بعدی، مستندی بود از سوی شبکه تلویزیونی الجزیره که توسط عده ای از ایرانیان، تحت عنوان “اعدام فرعون” زیرنویس شد. این مسئله تا بدان جا پیش رفت که دولت مبارک سفارشِ ساخت مستندی تحت عنوان “خمینی، امام خون” را داد.(13) اتهام ایران به حمایت از اسلام گرایان و تروریسم، وابستگی مصر به جریان آمریکا و اسرائیل در منطقه و سردمداری جریان مقاومت از سوی ایران، از دیگر علل ریشه ای عدم برقراری چنین ارتباطی هستند.
به هر حال تحولات ژانویه 2011 که در آن، بیداری اسلامی نهایتا منجر به کناره گیری حسنی مبارک از قدرت گردید، موجب شده است تا دورنمای برقراری روابط ایران و مصر، شفاف تر از قبل باشد. گرچه ساختارهای قدرت در مصر تغییرات نسبی ای داشته باشند و کارگزاران تغییر نمایند اما به هر حال ایران و مصر نزدیک تر از قبل خواهند شد. در این میان جایگاه منطقه ای عربستان با برقراری ارتباط ایران با یکی از قطب های عربی منطقه یعنی مصر، نیازمند کنکاش است.
جایگاه منطقه ای عربستان پیش از تحولات مصر
عربستان سعودی یکی از متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه محسوب می شود. ایدئولوژی و نفت دو عامل بسیار مهم در عربستان هستند که موجب محوریت یافتن ژئواکونومیکی و ژئوکالچری این کشور در میان کشورهای خاورمیانه شده است. به همین دلیل، اولویت های سیاست خارجی عربستان به شدت متاثر از نفت و حرمین شریفین است. سه اولویت سیاست خارجی این کشور عبارت اند از: رهبری جهان اسلام، ماندن در بین رهبران جهان عرب و حفظ جایگاه خود به عنوان صادرکننده پیشتاز نفت.(14) میزبانی دبیرخانه شورای انرژی، منابع سرشار و مقام نخست در تولید نفت، عوامل بسیار مهم توانمندی اقتصادی و دیپلماتیک این کشور است. تحت تاثیر همین قدرت نفتی و توان مالی بود که عربستان سعودی به عنوان کشوری اثرگذار در عرصه اقتصادی و مالی جهان، به گروه 20 (G20) دعوت شد و در اجلاس های آن شرکت کرد.(15) این مسئله در پرستیژ منطقه ای این کشور بسیار اثرگذار بوده است. این عوامل ازدیاد قدرت اقتصادی، در کنار قدرت فرهنگی، سیاسی و نظامی عربستان، موجب شده است تا برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ادعای رهبری جهان اسلام و عرب از سوی عربستان را بپذیرند. همین امر باعث شده است تا این کشور در پی گسترش برخی سیاست های خود در جهان عرب باشد. در اوایل سال 2003 سندی از دفتر ولیعهد وقت یعنی ملک عبدالله با عنوان “منشور اصلاحات عرب” به بیرون رخنه کرد که اقدامی بی سابقه از سوی رژیمی محاظه کار به حساب می امد. ملک عبدالله بر آن بود که این منشور را برای تصویب در اجلاس سران اتحادیه عرب در بحرین در مارس 2003 مطرح کند، اما برای جلب توجه به این منشور طرح آن را به سال دیگری موکول کرد.(16) عربستان گرچه در دسته بندی بلوکی کشورهای خاورمیانه در بلوک غربگرا قرار می گیرد اما سعی کرده است تا با برخی اقدامات ویترینی از جمله کمک مالی برای بازسازی غزه، گستره اثرگذاری خود را بیشتر سازد.(17) عربستان سعودی توانست در مدل تعامل با غرب و ترویج سیاست عملیاتی در منطقه همراه با مصر، محور موسوم به “محور اعتدال عربی” در خاورمیانه را رهبری کند. محوری که در سال های پس از اشغال عراق بسیار فعال بوده است.
برقراری روابط تهران – قاهره: تضعیف منطقه ای عربستان
عربستان سعودی و مصر بی شک دو کشور مهم و تاثیر گذار در جهان عرب هستند که می توانند در تعیین و هدایت سیاست های منطقه ای اثرگذار باشند. در خصوص عربستان در بند فوق، مسائلی ذکر گردید. اما مصر به عنوان پرجمعیت ترین کشور عربی، نقش پر رنگی ایفا می نماید به گونه ای که بدون حضور مصر، هیچ کدام از مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل، پیش نمی رود. جامعه مدنی در مصر نسبت به تمامی کشورهای عربی از قوت بسیاری برخوردار است. بیشترین تعداد NGO ها در جهان عرب و وجود مهمترین گروه اسلامگرای معاصر اهل تسنن در این کشور، از ویژگی هایی است که مصر را برجسته ساخته است. الازهر در حقیقت مهمترین حوزه علمی، پژوهشی و تبلیغی برای سه شاخه ی حنفی، مالکی و شافعی محسوب می شود که در مقابل مرکز علمی مدینه که مرجع حنبلی ها و سلفی ها است، قرار دارد. گرچه سیاست های مبارک در دوره سی ساله حکومتش، منجر به لگدمال شدن عزت آزادی خواهان مصری شده است اما پتانسیل های بالقوه مصر، می توانند در صورت امکان بالفعل شدن، موجب تحولاتی عمیق، ضد غرب و تقویت کننده جریان مقاومت در منطقه شود.
هرگونه افزایش برجستگی مصر در تحولات منطقه ای، منجر به کاهش نقش عربستان خواهد شد و به همین دلیل است که یکی از موانع ارتباط دو کشور حتی در دوران ریاست جمهوری مبارک، کارشکنی عربستان بوده است. عربستان خوب می داند که در صورت تحقق چنین رابطه ای، آسیب های زیر را متحمل خواهد شد:
تضعیف گستره کمی و کیفی اثرگذاری فرهنگی: با نزدیکی ایران و مصر به یکدیگر، بی شک دو تمدن کهن بعد سال ها به تبادلات فرهنگی خواهند پرداخت. در این صورت در بازی سه گانه عربستان – ایران – مصر، این عربستان است که دچار انزوای تمدنی منفک از مذهب خواهد شد. از سوی دیگر، به دلیل وجود مرجع علمی مالکی ها، حنفی ها و شافعی ها در مصر یعنی الازهر، قرابت حوزه علمیه قم با این مرکز علمی بیشتر شده و با توجه به نزدیکی علی الخصوص شافعی ها به شیعیان به دلیل عقل گرا بودن، وحدت امت اسلامی ضمن مراودات علمی گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد. این مسئله موجب کاهش ضریب نفوذ عربستان در میان اهل تسنن ایران خواهد شد. از سوی دیگر، همکاری های دانشگاهی گسترده می تواند موجب بهره برداری های دو طرف گردد. زبان فارسی به عنوان یکی از مظاهر تمدن ایرانی، با توجه به علاقه مصریان، ترویج یافته و قدرت نرم ایران از این طریق افزایش پیدا خواهد کرد. برخی از مصریان ادبیات فارسی را با آغاز انقلاب پایان یافته می دانند. رئیس بخش سیاسی دانشگاه قاهره در این خصوص نکته جالبی را بیان می دارد که نشان دهنده قابلیت افزایش مراودات علمی است: “شما دانشگاهیان می آیید و میان خود و مردم رابطه برقرار می کنید و ما سیاستمدارها رشته های شما را پنبه می کنیم. چرا باید چنین باشد؟”(18)
تضعیف جریان سازش به سردمداری عربستان: نزدیکی ایران و مصر به یکدیگر در هر حدی که صورت پذیرد – البته با این پیش فرض که روابط دیپلماتیک رسمی آغاز گردد – می تواند در دو قطبی منطقه، تغییراتی حاصل کند. جریان سازش به رهبری عربستان سعودی – هرچند کارگزار عینی چنین جریانی نیست – در مقابل جریان مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران دچار ضعف خواهد شد. اهمیت اسلام گرایان در منطقه، در اثر ارتباط تهران – قاهره بی شک افزایش می یابد. البته تحولات منطقه ای نیز موجب تسریع چنین امری خواهد شد. در چنین فضایی که جریان سازش، یکی از اصلی ترین کارگزاران منطقه ای خود در منطقه یعنی حسنی مبارک را از دست داده است، دچار کاهش سطح نفوذ در مسائل منطقه ای از جمله، روند صلح اعراب – اسرائیل خواهد شد. البته این مساله به برخی تحولات ساختاری در مصر نیاز دارد و آمریکا تحقق چنین مسئله ای را تا حدی اجازه خواهد داد که منافع حیاتی اش و اسرائیل هم چون حفظ میراث شوم کمپ دیوید، در منطقه به خطر نیفتد. اما در هر صورت نزدیکی تهران و قاهره، یعنی ارتباط دو منبع اصلی اسلامگرایان شیعی و سنی که حول محور عزت از دست رفته، در یکی انقلاب رخ داده و در دیگری، یک دیکتاتور نابود شده است هرچند برخی ساختارهایش هنوز پابرجاست. این امر می تواند موجب تحولات شکلی و ماهوی در مسائل منطقه ای گردد.
ترس عربستان سعودی پس از قیام مردم مصر، از اظهارت وزیر خارجه شورای نظامی انتقالی مصر کاملا هویدا است. به گونه ای که رسانه های عربستانی گشایش روابط ایران و مصر را مورد حمله قرار داده اند. القدس العربی دلیل حمله رسانه های عربستان به اظهارات اخیر وزیر خارجه مصر را حاکی از هراس این کشور در از دست دادن نقش منطقه ای اش دانسته است (19)
نتیجه گیری
در صورت تغییرات ساختاری – حتی تغییرات نسبی – در مصر و شکل گیری روابط دیپلماتیک تهران – قاهره، به نظر میرسد باید منتظر فصل جدیدی از حاکمیت جریان مقاومت در منطقه بود. در این میان حتی بازی دوگانه ی مصر در هر دو جریان سازش و مقاومت نیز، تغییری مهم نسبت به قبل تلقی می گردد که در هر صورت به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام خواهد شد. در این میان عربستان، اگرچه مورد عنایت بیشتر آمریکا در منطقه قرار خواهد گرفت – بدلیل نبود حسنی مبارک – اما قدرت منطقه ای آن در قیاس با قبل بنا بر آن چه آمد، دچار کاهش خواهد شد. البته در این میان آینده سوریه نیز بسیار اثرگذار خواهد بود که می تواند موجب تغییر موازنه ها و معادلات گردد.
پی نوشت ها
1- Fahmy, Ninette. (2002). The Politics Of Egypt; State-Socity Relationship. London: Routledge.p.36
2- کوپل، ژیل. پیامبر و فرعون: پیرامون جنبش های نوین اسلامی معاصر. ترجمه حمید احمدی. کیهان. 1363. ص 132
3- احمد زاده، داوود. “سقوط فرعون: انتخابات پارلمانی مصر و پیامدهای آن”. ماهنامه سیاسی تحلیلی همشهری دیپلماتیک. شماره 46. زمستان 1389. ص 25
4- موسوی خمینی، سید روح الله. صحیفه امام. جلد 18. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره). ص 331
5- احمدزاده، داوود. “نقش مصر در جنگ ایران و عراق” مطالعات دفاعی و امنیتی. سال دهم. شماره 35. 1382. ص 50
6- قلوبی، جواد. “نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در مناسبات ایران و آمریکا” فصلنامه مطالعات آفریقا. شماره 18. پائیز و زمستان 87. ص 25
7- موسوی خمینی. سید روح الله. صحیفه امام. جلد 8. موسسه تنظیم و نشر اثار امام (ره). ص 168
8- علیزاده، حسین. بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران ومصر. مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه. 1384. صص 156-157
9- الشرواقی، باکینام. رابطه ایران و مصر. ترجمه سید محمود بجنوردی. فصلنامه مطالعات خاورمیانه. شماره 4.زمستان 1379. ص 120
10- الشرواقی، باکینام. پیشین. ص 10
11- جعفری ولدانی، اصغر. ایران و مصر: چالش ها و فرصت ها. مرز فکر. 1387. ص 104-105
12- Amira Howeidy, “Afro-Asian gateways”, Al-Ahram weekly, No. 382, pp. 18-24
13- ر.ک: ماهنامه فرهنگی تحلیلی راه. زمستان 1389. شماره 50 و 51 (مصاحبه با کاردار فرهنگی سابق ایران در مصر)
14- Simon Henderson. 2007. “Saudi Arabia: The Nightmare of Iraq,” Policy Focus, Washington Institute for Near East Policy.
15- صادقی، حسین و احمدیان، حسن. عربستان سعودی؛ از هژمونی نفتی تا رهبری منطقه ای. فصلنامه بین المللی روابط خارجی. سال دوم. شماره سوم. پائیز 1389. ص 145
16- James L. Russell. 2003. “Political and Economic Transition on the Arabian Peninsula: Perils and Prospects, ” Strategic Insights.
17- Mai Yamani. 2008. “The Two Faces of Saudi Arabia,” Survival, Vol.50, No.1.
18- شهیدی، جعفر. “اشک هایی بر ساحل نیل” سیاست خارجی. شماره 1. بهار 1371. ص 185
19- http://khabarfarsi.com/ext/459458
Sorry. No data so far.