پنج‌شنبه 14 جولای 11 | 09:42

مطبوعات انگلستان: «جدایی‌نادرازسیمین»، اندوه هولناک جامعه ایرانی

همزمان با اکران جهانی «جدایی نادر از سیمین» باب جدید حرف‌ها و حدیث‌ها درباره آخرین اثر فرهادی باز شد. از این میان اظهار نظر روزنامه‌ها و نشریات خارجی درباره این اثر جالب توجه است، می‌توان آن‌ها را به نوعی بازگو کننده بازتاب پیام این فیلم از وضعیت اجتماعی ایران برای مخاطب خارجی دانست.


تریبون مستضعفین- فیلم جدایی نادر از سیمین از ابتدای اکران در جشنواره فیلم فجر تا پابان اکران عمومی آن بازخورد‌های بسیاری را به همراه داشت.

این فیلم که مورد اقبال سیمرغ‌های فجر و خرس‌های برلین قرار گیرد توانست به لطف مصادف شدن اکران آن با اخراجی‌ها ۳ و همچنین برخی جریانات فضاهای مجازی بر جایگاه بر‌ترین فیلم درام تاریخ سینمای جهان در سایت IMDb تکیه بزند. هرچند این ماجرا برای مدت زیادی به طول نیانجامید اما باعث خدشه دار شدن چهره منصف سینما دوستان ایرانی از دید مخاطبین بیرونی شد.

همزمان با اکران جهانی این فیلم باب جدید حرف‌ها و حدیث‌ها درباره آخرین اثر فرهادی باز شد. از این میان اظهار نظر روزنامه‌ها و نشریات خارجی درباره این اثر جالب توجه است، و می‌توان آن‌ها را به نوعی بازگو کننده بازتاب پیام این فیلم از وضعیت اجتماعی ایران برای مخاطب خارجی دانست.

در زیر به باز خوانی برخی از مطالب منتشر شده در روزنامه‌های انگلیسی در این باره می‌پردازیم:

روزنامه تایمز:

روزنامه تایمز «جدایی نادر از سیمین» را جدایی یک زوج از طبقه متوسط دانسته می‌افزاید: «با هر صحنه‌ای از این نزاع خانوادگی حسن نظر ما به یکی از دو طرف دعوا منتقل می‌شود. زن و شوهر هر دو جذاب و خوب‌رو و تودل‌برو به نظر می‌رسند و پیداست که دختر یازده‌ساله‌شان را دوست دارند. اما در برابر دوربینی قرار گرفته‌اند که به قضاوت کردار آن‌ها نشسته‌است.»

در ادامه این مطلب از این فیلم به عنوان فیلمی «نافذ و روشنگر» یاد شده و آمده است: «رویدادهای این فیلم نافذ و روشن‌گر در تهران صورت می‌گیرد و حاوی روزهای آخر زناشویی نادر، یک کارمند بانک، با سیمین، آموزگار مدرسه، است. سیمین یک زن مدرن و بلندپرواز است که می‌خواهد دخترش در فضایی آزاد بار بیاید و زمینۀ خروج خانواده‌اش از ایران را فراهم کرده‌است. نادر در تلۀ فرهنگ جامعه گرفتار مانده و در درک این حقیقت که نمی‌تواند پدر بیمارش را ترک کند.

وقتی سیمین به خانۀ پدر و مادرش می‌رود که آن‌جا بماند، نادر به‌تنهایی از پدر و دخترش نگهداری می‌کند و «راضیه»، یک زن فقیر و به‌شدت مذهبی را برای مواظبت از آن‌ها استخدام می‌کند. در جریان یک دعوا راضیه آسیب فیزیکی می‌بیند، نادر را مقصر می‌داند و پس از مدتی دو خانواده – یکی از طبقۀ متوسط با دیدگاه‌های سکولار و دیگری از طبقۀ کارگر با دیدگاه‌های مذهبی – با هم درگیر می‌شوند و بام بر سر خاندان فرو می‌ریزد.»

همان گونه که مشاهده می‌شود کشمکش فضای امروزی جامعه با ترسیم فرهادی شاید برای ما رنگ خاصی نداشته باشد اما از دیدگاه خارجی قشر متوسط جامعه، قشری سکولار و روشن فکر است که در مصاف بین پایبندی به سنت‌ها و مدرنیسم در حال دست و پا زدن است.

روزنامۀ تلگراف:

روزنامه تلگراف این فیلم را تصویر گر ایران امروز دانسته چنین می‌نویسد: «در هر صحنۀ مهیج فیلم گـُـسـَـل‌های طبقاتی و جنسیتی و مذهبی زبردستانه برجسته شده‌است.»

روزنامۀ گاردین:

این روزنامه پا را از دو روزنامه قبل فرا‌تر نهاده درباره این اثر می‌نویسد: «جدایی نادر از سیمین تصویر روابط ترک‌خورده و آزمون یزدان‌سالاری، نظام خانوادگی و سیاست‌های جنسیتی و طبقاتی است و اندوه هولناک و فراگیری را آشکار می‌کند که به نظر می‌رسد از زیر آسفالت و از خلال دیوارهای آجری هم نفوذ می‌کند. در نمایش دادن پراکندگی سراسری در ایران، این فیلم در ردیف کارهای جعفر پناهی و محمد رسولف قرار می‌گیرد…. طبقه، به اندازۀ جنسیت، حایز اهمیت است. در یک صحنه گروهی از آدمان را در خانه می‌بینیم که در حال استراحتند، فوتبال رومیزی بازی می‌کنند و خوش می‌گذرانند. دوستان می‌توانند به اعضای خانواده ملحق شوند و خوش بگذرانند. اما «راضیه» نمی‌تواند. راضیه مانند زنی تیره‌بخت مشغول کاری در آشپزخانه است. وقتی معلم «ترمه» از راه می‌رسد، از او به عنوان یک مه‌مان محترم پذیرایی می‌کنند. آخر او به دخترشان تدریس می‌کند! ولی راضیه چه؟ او هم مسئولیت مهمی در برابر این خانواده به دوش دارد و از پدر نادر مواظبت می‌کند. اما به او ارج نمی‌گذارند. و حس و شعور مذهبی او را در مضیقۀ بیشتری قرار داده‌است.

وقتی راضیه متوجه می‌شود که قرار است با بدن لخت پیرمرد در دستشویی هم سروکار داشته باشد، او به امام مسجدش زنگ می‌زند تا مطمئن شود که این کار مجاز است و گناه نیست. او می‌داند که در این جهان سخن مَرد قانون است و باید تن داد. اما کدام مرد؟ کارفرمای پولدار او یا شوهر بی‌پولش؟ همه جای این خاندان آغشتۀ تنش و رویارویی‌ست.

اصغر فرهادی نشان می‌دهد که این وضعیت همانند یک استخر پر از بنزین است و هر اتفاقی چون دانه‌ای کبریت روشن در آن فرو می‌افتد. همه از حقوقشان آگاهند و از بی‌دادگری‌ها و خواری خشمگینند و زنان عبوسانه متوجه مسئولیت دوگانۀ خود هستند که هم باید راه حل کارسازی پیدا کنند و هم باید شوهرانشان را به پذیرفتن آن متقاعد کنند. ولی بر سر موضوع فرزندان نمی‌شود سازش کرد.»

سیاه نمایی روابط مردم در جامعه امروزی ایران و پایمال شدن حقوق زنان از دیدگاه نویسنده این روزنامه چنان آشکار است که نیازی به توضیح ندارد، و‌‌ همان گونه که مشهود است از دید این منتقدین خارجی محتوای این اثر محتوایی جز آثار فیلم سازانی مانند «جعفرپناهی» و «رسول اف» نیست، فیلم سازانی دست چندم که نظام اجتماعی-سیاسی حاکم بر ایران را بر نمی‌تابند و به دامان پرمهر (!) غرب پناه می‌برند.

روزنامۀ فاینانشیال تایمز:

روزنامه فایننشال تایمز با اشاره به دست آورد‌های فرهادی در جشنواره برلین می‌نویسد: «جدایی نادر از سیمین مملو از دروغ‌گویی است؛ دروغ‌گویی برای نجات خانواده، برای نجات زناشویی و حتا برای نرفتن به زندان. گویی غریضۀ بقای جامعه به کذب متوسل می‌شود؛ کذب، چون نخستین خط دفاع.

[اصغر فرهادی می‌گوید:] معمولاً وقتی کسی دروغ می‌گوید، از او متنفر می‌شویم، چون دروغ‌گویی را زشت و خلاف اخلاق می‌دانیم. ولی در این‌جا دچار یکدلی با آدمی می‌شویم که دروغ می‌گوید، ما می‌فهمیم که چرا این مرد یا این زن دارد دروغ می‌گوید. در جامعۀ مدرن پیچیدۀ ما نمی‌شود معیارهای سنتی راستی و دروغ را به کار برد. زندگی چه‌قدر متفاوت است. ما باید بافت و زمینۀ داستان را بدانیم.

بافت و زمینه یکی است: ترس از قدرت، چه سیاسی و چه مذهبی، بسیاری از اندیشه‌ها و عمل‌ها را – حتا در سطح خانوادگی – تحت تأثیر قرار می‌دهد…

حس ترس در فیلم موج می‌زند و مایۀ انسجام داستان آن است. و در ایران موقعیت مؤلف یک اثر از قهرمانان اثرش امن‌تر نیست. از فرهادی می‌پرسم: برای خود هنرمندان اظهار نظر چه‌قدر سخت است؟ چیزی که در دیگر بخش‌های جهان به عنوان یک امر مسلم و عادی می‌شناسند… آیا فیلم‌سازان در ایران سرنوشت جعفر پناهی را به عنوان یک هشدار دیدند و شناختند؟

فرهادی می‌گوید: شاید شما این طور فکر کنید، ولی واقعیت درست وارونه است. فیلم‌سازان اکنون دارند در این مورد حرف می‌زنند و دلیری و شجاعت تازه‌ای را می‌شود احساس کرد…

معجزه‌ای که شاهدش هستیم، همین سینمای ایران است؛ یک جنبش مدرن هنری با تاریخ و استمرار فوق‌العاده که همچنان جلو می‌رود. ندرتاً آثار نه‌چندان خوب تولید می‌کند، بعضاً به حد شاهکار می‌رسد و در این راستا همۀ موانع تراشیده‌شده را کنار می‌زند. وقتی که بیان مستقیم در فیلم‌ها خطرناک می‌شود، همیشه راه غیرمستقیم را به‌‌ همان مقصد می‌پیماید.»

در ‌‌نهایت می‌توان گفت این روزنامه این اثر را ثمره شجاعت فرهادی می‌داند و تفاوت آن را با اثر امثال پناهی تنها در برگزیدن راهی غیر مستقیم برای بیان‌‌ همان مفاهیم می‌انگارد.

آگاهی از چنین نقد‌هایی که در خارج از ایران منتشر می‌شود می‌تواند زوایای پنهان امثال آثار فرهادی را که برای مخاطب داخلی که با پیش زمینه فرهنگی مشخص به تماشای اثر می‌نشیند روشن کند.

هر چند تلاش مخالفین نظام مقدس اسلامی برای تمام کردن اینگونه آثار به نام مخالفین نظام بر هیچ کس پوشیده نیست اما به هر حال این اثر را نمی‌توان فارق از شاخصه‌ها و لایه‌هایی دانست که غول‌های رسانه‌ای غرب را به طمع وادارد، این اثر مفاهیمی مانند آنچه را از زبان این نشریات بیان شد در پس جنبه‌های تکنیکی و ساختاری مناسب می‌پوشاند و از دید بسیاری از سینمادوستان و سینما گران ایرانی مخفی نگه می‌دارد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.