قلم به کام گرفته بودیم این روزها تا خودکار خرده روزنامهچیها و «سروش»ها دریدگی کند. انتخابات ملت به سر رسید و آب پاکی روی دست خاندان نسبی و سببی هاشمی ریخته شد. اما از رو نرفتند که جماعت سنگ پا، اهل قیل و قالاند. کار سازمانی و سیاسی که بلد نباشی سراغ اوباش چوبکش میروی تا تهران را زخمی کنی. جایی که هنوز مانده که از سمپاشی شما پاک شود. اگر اشاره میشد کاخهاتان را بر اموالی که از بیتالمال گرد آورده بودید خراب میکردیم. اما هنوز حیا را قی میکنید و پاچه بالا میزنید. چرا سرخاب نمیزنید، تا جیغ کشیدن بیشتر برازنده شما باشد؟ تو گویی روح شعبان بیمخ در جسم مهندس نقاش ما حلول کرده است که میخواهد با جاروجنجال و نزاع، رای ۲۴میلیونی را لاپوشانی کند. جناب مهندس نقاش، این همه هنر را از فرهنگستان هنر گرد آوردهاید؟! شما که قبلاً نشان دادید خوب میتوانید اعدام دستجمعی و شکنجه کنید…. شما که عاشق چشم و ابروی صهیونیسم و پتیارگان سرمایهداری هستید، چرا هلوکاست واقعی را زودتر با این ۲۴ میلیون راه نمیاندازید!؟ تیروترکه رضا شاه قلدر و محمد شاه سفلیسی دوباره هوای مشروطهکشی کردهاند؛ این بار به جای رژه رفتن زیر شنل، زیر عبا به جان مردم افتادهاند- که لابد چرا به چشم و ابروی ما رای ندادهاند؟! محسن رضایی به کنار. اما نباید آن دلقک هر جایی خجالت بکشد؟ میگوید: «نتایج انتخابات مضحک بود.» شاید آینه در کاخ خود ندارد تا قیافه خویش را یک بار دیگر ببیند. کروبی که حتی نامه فارسی را از رو نمیتواند بخواند (ترجمه جمله عربی پیشکش) چگونه خود رابه این پایه از نادانی رسانده است که نمیفهمد آنکه رای طرفدارانش از آرای باطله کمتر است شایسته ریاست جمهوری نیست؟ روز واقعه «کرباسچی» به حوزه دانشگاه امیر کبیر رفت، روی برگه رای خود نام «موسوی» را نوشت، به همه نشان داد و گفت: «به موسوی رای بدهید که کروبی رای ندارد.» آقای کروبی! ظاهرا آلزایمر شما را تهدید میکند و شما ما را. به همین زودی بیکس و کاری خود را فراموش نکنید و گرنه حرف در میآورند برایتان. میگویند: «حب الدنیا راس کل خطیئه» رها کنید ملت را و به صدای زنگوله تابوت خود گوش کنید که صبح ما نزدیک است. الیس الصبح بقریب؟
اما بعد شما جناب موسوی. قلم موی نقاشی خود را برداشته دخترکان را به رنگ سبز آغشتهاید تا بنزین ماشین جنگ روانی باشد. شما که از فرط خشونت در یک برنامه زنده پاچهی مجری بیچاره را میگیرید چگونه در همان برنامه از فرهنگی بودن دم میزنید؟ شما که مخالفینتان را متهم به خرافهپرستی میکنید آیا خاله زنکهای میهمانیهای زهرا رهنورد برایتان فال قهوه گرفته بودند که انتخاب میشوید؟ شما که به دروغ خود را دکتر جا میزنید و برای همسر خود منصب دانشگاهی جعل میکنید به مدرک «کردان» چه اعتراض بیوجهی میکنید؟ مگر لشکر این دکترهای قلابی را شما و دوستانتان در دانشگاه آزاد ضد اسلامی سازماندهی نکردید؟ مگر این دانشگاه مدرکتراش نبود که از پول دانشجویان خرج شام و مانتوهای مجانی سبز رنگ را تامین کرد. خجالت، عطیه الهی است و شما از آن بیبهره. در غیر این صورت چرا ساعت ۱۱ (تنها یک ساعت پس از اخذ آرا) خبر میدهید که قطعا انتخاب شدهاید مگر آنکه تقلب شود. تقلب و تغلب کار همیشگی شما بوده است. به همین خاطر فردای روز واقعه شورش کردید و در حال ول گشتن در شهر، شایعه ساختید که در زندان هستید. اگر زندانی در کار باشد، آن همان اسارت شما در فلکزدگی است. اصلاحات همواره نقص و عیب و بیعرضگی خود را نادیده گرفته میگیرد و همه تقصیرها را به گردن بیاخلاقی رقیب میاندازند؛ از همین روست که همواره در اشتباه میمانند.
میگویند: «الغریق یتشبث به کل حشیش…» شما که هوادار قانون بودید چرا به جای طی مسیرقانونی اعتراض، به هوچیگری و چوب و چاقو و تخریب اموال عمومی متوسل شدید؟ شما هنوز فرق رای دادن و دستور دادن را نمیدانید؟ هواداران شما پای صندوقها رای دادهاند به شما یا اینکه دستور دادهاند که شما پیروز شوید؟ از همه بدتر وقتی بود که دست به عریضهنویسی بردید، سخت بیدست و پا جلوه نمودید. روشنفکری که حتی یک شکوایه نمیتواند بنویسد به چه کار ملت میآید؟ خوب میدانیم که این دست و پا زدنهای شما تنها برای این است که شکافی ایجاد کنید تا از روزنه آن شکاف اکسیژنی برای حیات ذلیلانهتان برای تنفس پیدا کنید. اینجا جایی برای پیرمردها نیست؛ ما نیز از طلا بودن پشیمان گشتهایم /مرحمت فرموده ما را مس کنید. بهتر است به جای اینکه نامهای پر از زر ناله را با آیه شریفه «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز کنید در تنهایی همین آیه را برای خود نجوا کنید که دیگر غرق شدهاید.
والسلام
سربداران
Sorry. No data so far.