مجموعه «رزیتا خاتون» نوشتههای طنز «سیدمهدی شجاعی» در مجله نیستان است. بیانیه اول را با عنوان «اولین بیانیه بخش نسوان، صادره از اتاق پشتی»، خواندید. این «دومین بیانیه بخش نسوان» از همان مجموعه است.
***
من بیشتر از این نمیتوانم خودم را نگه دارم. من همین الان باید بیانیه صادر کنم. با این خبری که در روزنامهها خواندهام دیگر در پوست خودم نمیگنجم. حسابش را بکنید! ما زنان مظلوم تاریخ بعد از عمری محرومیت بتوانیم دوچرخهسواری کنیم.
با جلال و جبروت بر روی زین دوچرخه فرود بیاییم و رکاب بزنیم. این کمموهبتی نیست که از سوی مدافعین حقوق زنان، نصیب جامعه نسوان میشود.
به قول شاعر:
مگر سوار دوچرخه کنندمان ورنه
به هیچ وجه دگر کار برنمیآید
بعد از یک عمر عقده «خودکمدوچرخهسواربینی»، بعد از یک عمر محرومیت از انواع مرکبهای فلزی ما بتوانیم در ملأعام و در روز روشن سوار دوچرخه شویم و … نه، من که نمیتوانم باور کنم. فوقش بتوانم بیانیه صادر کنم.
و … باید این کار را بکنم. قبل از اینکه بقیه اهالی اتاق پشتی مجله نیستان، سر کارشان حاضر شوند، بیانیه باید کاملاً صادر شده و بلکه حروفچینی هم شده باشد. چراکه بقیه اعضای بخش نسوان، اگر چوب لای چرخ این بیانیه نگذارند، کمکی به صدور آن نمیکنند.
حالا من مرده، شما زنده (یا بالعکس)، این خط، این نشان، این مخدرات بخش نسوان مجله نیستان از حقوق زنان دفاعبکن نیستند.
هم الان ساعت 9 صبح است و هنوز سر کارشان حاضر نشدهاند. که چی؟! میخواهند بچهها را راه بیندازند و خانه را مرتب کنند و بعد بیایند سر کار.
من میگویم پخت و پز و شست و شو و بچهداری را که مردها هم میتوانند. وظیفه تاریخی ما بیانیه صادر کردن است. از حقوق زنان دفاع کردن است. این کاری است که از عهده هیچ مردی برنمیآید.
دندشان نرم و چشمشان چهارتا. من به تنهایی از طرف همهشان بیانیه صادر میکنم تا حالشان جا بیاید. اصلاً هم مهم نیست که بقیه اهالی بخش نسوان با این بیانیه موافق باشند یا نباشند.
مگر این هفت ـ هشت تا خانمی که مدام به نمایندگی از جانب زنان ایران، در رادیو و تلویزیون و مجامع داخلی و خارجی شرکت میکنند و حرف خودشان را میزنند، نمایندگی رسمی و محضری دارند؟! حرف و اظهارنظر و حکم و بیانیه که حناق نمیآورد.
و اما بیانیه:
باسمربالنسوان و المخدرات…
اکنون که به همت منجیان عالم نسوان، همه مسائل و مشکلات زنان حل شده و همه موانع رشد و ترقی و تعالی زنان از پیش پایشان برداشته شده، اکنون که … (اصلاً هم خنده ندارد)… باعث کمال افتخار و مسرت و شادمانی و غرور و مباهات است که این آخرین مانع تعالی زنان کشور نیز برطرف شده و از این پس هر زنی میتواند در هر ساعت از شبانهروز در معابر، خیابانها و حتی بزرگراهها با عزت و شوکت (و بقیه در و همسایهها) به راحتی دوچرخهسواری کند و مشت محکمی به دهان یاوهگویان ضدزن و دوچرخهناشناس بزند.
(البته به هنگام زدن مشت، قطعاً باید دوچرخه را پارک کرده و از آن پیاده شود چراکه دوچرخهسواری با یک دست و مشت زدن با دست دیگر، به بیانیه صادر کردن تنهایی میماند. آدم خواهناخواه به جدول میزند.)
به امید آن روزی که هر زن ایرانی یک دوچرخه داشته باشد و خودش رکاب بزند! در اهتزاز باد دوچرخههای تمام زنان عالم!
پنچر باد تمامی دوچرخههای مردانه و لنگ باد تمام طوقههایی که بیحضور زنان در تاریخ چرخیده است! دمرو باد (یعنی واژگون باد) سکوی قهرمانی تمام مردان دوچرخهسوار!
توصیه ما به تمام زنان ایرانی این است که به همین دوچرخ اکتفا نکنند، دوچرخ دیگر هم قرض کنند و چهارچرخه برای احقاق حقوق خود رکاب بزنند و حتی در درازمدت به چهارچرخ هم قانع نشوند و به آن مدینه فاضله و جامعه آرمانی بیندیشند که هر زنی یک تریلی هیجدهچرخ و بلکه بیشتر زیر پای خود دارد و حتی برای تأمین باد چرخها هم به مردان رجوع نمیکند. به امید آن روز.
رزیتا خاتون
به نمایندگی از بخش نسوان مجله نیستان و بلکه به نمایندگی از طرف همه زنان ایران.
Sorry. No data so far.