تریبون مستضعفین – هادی مصدق
اكنون كه قذافي كشته شده است، و ليبي آزاد گشته، بار ديگر اسم امام موسي صدر بر زبانها جاري گشته است و ياد و خاطره وي زنده شده است، به اين بهانه، بر آن شديم تا باري ديگر به بيان نكاتي از زندگي اين ابر مرد تاريخ لبنان بپردازيم.
نكاتي خواندني از زندگاني امام موسي صدر
برگرفته از كتاب امام موسي صدر اميد محرومان، تأليف: عبدالرحيم اباذري
دست تقدير او را روانه لبنان كرد، شخصيتي كه هر چند ايراني بود ولي آنچنان در قلوب همه مردم لبنان(مسلمان، مسيحي و …) جاي گرفته بودكه به او لقب «امام» را داده بودند، آري و اكنون قريب 30 سال از ناپديد شدن اين متفكر بزرگ و مصلح دلسوز مي گذرد و جهان اسلام همچنان در سكوت معنا دار سازمانهاي جهاني غم از دست دادن او را در خود فرو مي برد.
اين مجمل بنا را بر آن گذاشته تا از تكرار مكررات جلوگيري كرده و در عوض گوشه اي از زندگي سراسر افتخار آميز اين مجاهد نستوه را به صورت نكات خواندني در دو بخش در اختيار خوانندگان محترم قرار دهد. به اميد آنكه توانسته باشد گامي در جهت شناخت دقيق تر وي در ذهن مخاطب پديد آورد.
• به ايتاليا نرفت و از محضر آيت الله العظمي بروجردي طلب عفو نمود و جالب آنكه، كسي كه او را از رفتن به ايتاليا باز ميدارد او را براي نجف ميخواهد، اما دست تقدير او را عازم لبنان ميكند. نحن ندبر والله ليقدر.
• موسي نام مقدسي بود كه هميشه يهود به آن افتخار مي كرد، اما صهيونيزم حق ندارد ازآن سوء استفاده كند، نام موسي پرچم مبارزه است، آن روز در مقابل فرعون و امروز در مقابل آنان كه قصد سوء استفاده از اين اسم مقدس را دارند.
• امام موسي صدر با دانش كافي و تعمق در مسائل مختلف توانست بهترين راه و رسم زندگي و حكومت را در لبنان پياده كند.
• در همه جاي زندگي امام موسي صدر به خوبي و به وضوح ديده ميشود كه دانايي او موجب توانايي او در همه كارها شده است و اين دانايي موجب ميشود شايعه را از واقعيت تشخيص دهد و شجاعت او موجب ميشد بر فرض لزوم، خود(حتي بدون محافظ) پاي در ميدان نهد.
• توانا بود هر كه دانا بود، آري و به راستي كه او مصداق اين شعر بلند فردوسي بود.
• اقدامات او در لبنان بر اساس نظريه مترقي ولايت فقيه بود،ابتدا آگاهي توده ها و وحدت بخشي به آنها و سپس حركت اصلاحي.
• امام موسي صدر دريافت كه ريشه همه گرفتاريها فقر فرهنگي واقتصادي است و همين است كه در قرآن بعد از صلوه، زكوه آمده است.
• با وجود مشكلات فراوان دست به تشكيل مدارس درسي زد، مشكلات مالي آنها از طريق فروش توليدات صنعتي كه خود محصلان در ساخت آن همكاري داشتند بر طرف ميشد. علاوه بر اين از راست و چپ به اين مدارس حمله نظامي ميشد ودانشآموزان به اين حملات جواب ميدادند و دفاع ميكردند و اين بزرگترين افتخار آنها بود.
• فارغالتحصيلان اين مدارس، از بعضي استاداني كه از خارج ميآمدند ماهرتر و با سوادتر بودند.
• رفتار او- در جايگاه يك مسلمان- در لبنان همه را شگفت زده كرده بود.آنها با يك اسلام جديد آشنا شده بودند.
• از توبيخ و استهزاء كسي دل آزرده نميگشت (ولايخافون لومة لائم) و آن قدر با صبر و متانت برخورد مي كرد كه دشمنان فحاش را نيز شرمنده مي كرد.
• خدمتش را از شيعيان آغاز نمود و به تدريج به همه لبنان پوشش داد و اين گونه محبوب قلوب مردم شد.
• مسيحي و مسلمان براي او فرقي نداشت و لذا ثروتمندان و اطباي مسيحي نيز به او و جمعيت او كمك ميكردند.
• مرد صلح و دوستي بود و اختلاف مسيحي و مسلمانان را از بين برد و همه مسيحيان را شيفته خود نمود.
• لبنان در زير آتش كينه ها و عقده هاي ديني و قومي و تاريخي مي سوخت و هر روز يك جنگ جديد و … امام بسيار باهوش و متفكر و صبور بود، بايد به هر نحوي كه شده اين آتش را فروكش مي كرد، در عين صلابت و شجاعت، به دوستان خود ياد داده بود كه گاهي جهاد در نجنگيدن است.
• دشمن ظالم بود حتي اگر شيعه باشد، وحامي مظلوم حتي اگر مسيحي بود.
• توده مسيحيان او را نماينده حضرت مسيح و رجل صلح و دوستي مي دانستند و مسلمانان سني و دروزي نيز كمتر از رهبران خود به ايشان علاقه نداشتند.
• يك نوع همزيستي كم نظير وتاريخي در ميان مسلمانان و مسيحيان در زير سايه اين حكومت به وجود آمده بود.
• آن چنان فرهنگ شيعي را معرفي كرده بود كه نويسندگان معروف مسيحي به مقبوليت عام آن اعتراف كردند. «الفضل ما شهدت به الراعٌ» (بزرگواري در آن است كه مورد گواهي رقيب قرار گيرد).
• كلام امام موسي براي شيعه و امامان زينت بود « كونوا لنا زينا و لاتكونوا لنا شينا».
• وقتي مردم لياقت و ايمان واخلاص او را مشاهده نمودند به او لقب «امام» داده و وي را پيشوايي دلسوز براي خود يافتند.
• امام ميگفت: اين مردم ولي نعمت ما هستند و اين جملهاي بود كه امام خميني هم بارها بيان كرده بودند.
• تاريخ بار ديگر ثابت كرد كه هر وقت اسلام به درستي مطرح شود، مكاتب ديگر هر چند پر زرق و برق، در شعاع تشعشع تشيع گم مي شوند.
• در ميان جوانان بود و با واقع بيني به شرايط روحي و جسمي آنان مينگريست و با حوصله و دقت مشكلات آنها را مطالعه و تا حد امكان حل مينمود.
• به جوانان لبنان كمك كرد تا هويت گم شده خود را باز يابند و اسلام و تشيع را بهتر بشناسند و با آن آشتي كنند.
• امام به جوانان لبنان فهمانده بود كه انسان نميتواند بدون تلاش وجهاد و شهادت، از شرف خود دفاع كند و بيان مي كرد كه اين درسي است كه ما از حضرت زهرا، پيامبر و … آموختهايم.
• احزاب به علت دارا نبودن انگيزه مذهبي، از كارآيي لازمي- مخصوصاً در برابر تهديدات نظامي بيگانگان- برخوردار نبودند و اين رسالت سازمان نظامي امل را براي پاسخ مثبت به فرياد مظلومانه وطن و تعدي قساوت بار اسرائيل بيشتر مي كرد.
• نسبت به هيچ كس نا اميد نشده و لذا به فكر نجات عموم حتي متكديان و فواحش بود.
• فرهنگ منحط غربي در دل و جان زنان آنجا رسوخ كرده بود و بي حجابي و مد پرستي و … در آنجا رواج كامل داشت، چه مي توانست كرد انفعال، يا دفع، آيا راه سومي هم وجود داشت؟
• در ابتدا زنان دعوت به همكاري شدند و به تدريج در كنار مد پرستي و … روح عاطفه آنها زنده و تقويت شده و با ياد دادن هنرهاي گوناگون مثل خياطي و …، آنان را در حل مشكلات اقتصادي خود ياري نمود و در مراكز پرستاري و پزشكي نيز نقش فعالي ايفا نمودند. و اينگونه بود كه كم كم شاخه زنان جنبش، تقويت شد.
• پر شور و پر انرژي و خستگي ناپذير بود،كارهاي انجام شده را هر چند لازم و مفيد، اما هرگز كافي نميدانست و همه را حركات مقطعي مي ديد كه لبنان را براي يك جراحي بزرگ آماده مينمود.گام اول تشكيل يك مجلس قانوني براي شيعيان بود و او تمام نيروي خود را براي آن به كار گرفته بود.
• مجلس اعلاء، مدام در تبادل نظر با امام خميني بوده و آنچه ايشان به صورت يك نظريه براي طلاب بيان مي كردند، آنها در عمل پياده مي نمودند.
• مجلس اعلاء شيعيان كارآيي زيادي داشت و بيشتر از رئيس جمهور، نخست وزير و نمايندگان مجلس در عمران و آباداني فعال بود.
• امام موسي صدر به قول سعدي هم جراح بود و هم مرهم، و البته هر كدام به جاي خود، اول با نصيحت و اگر نميشد با تهديد (البته تهديدي كه پشتوانه داشت و از قبل خود را آماده آن كرده بود).
• مي گفت ما به متابعت از امام عادل و پيشواي معصوم خود، علي (عليهالسلام) از روز نخست هم حمل سلاح را چنان حمل قرآن لازم شمرديم وهم براي دور كردن سايه شومِ جنگ با تمام نيرو تلاش كرديم.
• پس از يك غائله بزرگ دولت لبنان را به چالش كشيد و در خواست بيست ماده اي خود را اعلام كرد كه مهمترين بندهاي آن اينگونه بود:
مسلح كردن جوانان، ايجاد پناهگاه، ساختن بزرگراه وسد، تقسيم عادلانه پستها، جلوگيري از احتكار و اجراي عدالت اجتماعي، و پشتوانه اين درخواستها روشنگري از طريق سخنراني و دعوت مردم به اعتصاب و تظاهرات بود.
• با شور و اشتياق زيادي درسخنراني هاي خود اين گونه سخن مي گفت: راحتي وعافيت طلبي را براي افراد تنبل واگذاريد ما آموختهايم تا كار كنيم و دولت را وادار به كار كنيم. و بالاخره دولت تسليم نظرات مردم شد و اين حركت(با الهام از فرهنگ ناب اسلامي و با شعار « نه شرقي – نه غربي») طلسم وابستگي را شكست.
• تيزبيني و تقوي و اخلاص او موجب ميشد همچون ديگران فريب توطئهها را نخورد و براي رسيدن به مقصود، همه توهينها و برچسبها را به جان بخرد او نمونه جالبي بود كه با چشم خدا ميديد و با گوش خدا ميشنيد و با خواست خدا دستور ميداد و عمل ميكرد.
• رفتارش به خوبي نشان دهنده اين واقعيت بود كه هرگز مصلحت مردم را به پاي شهرت قرباني نميكند و به موجب حديثي كه ميگويد آخرين چيزي كه از قلب مومن بيرون ميرود شهرت طلبي است ميتوان گفت او به مرحله كاملي از ايمان دست يافته بود.
• در جنگها كمتر پيش آمده كه گروهي از حركت ناجوانمردانه خود اظهار پشيماني كند اما تدبير امام چنان بود كه حزب كتائب، نا چار به تحويل 14 نفر از حمله كنندگان به اتوبوس مردم بيدفاع شد.
• جمله معروف او (اگر در بيروت پسر مرا بكشند من هرگز اجازه نخواهم داد كه در بعلبك يك مسيحي كشته شود و اين دو با هم ارتباط نداشته و هر دو به دست دشمنان اين ملت به خاك وخون كشيده ميشوند.) هم فرصت به دست احزاب چپ داد تا او را عامل مسيحيان معرفي كنند وهم تأثير زيادي روي مردم گذاشت تا زمينه را براي انجام ديگر اقدامات او آماده كند.
• در هنگام رقم خوردن يكي از جنگهاي داخلي، پس از بي نتيجه ديدن تلاشها، دست به شگرد جديدي زد و از نفوذ و محبوبيت خود براي پايان جنگ بهره برد. او با اعتصاب غذا در مسجد عامليه و صدور بيانيه تاريخي با بندهاي كارسازي نظير ختم خونريزي، قبول حكومت صغير بدون شركتِ احزاب چپ و راست ، بررسي جنايات مجرمين و كيفر آنها، اثر عجيبي در روحيه مردم گذاشت و بسياري از مردم(حتي مسيحيان) به او پيوسته و يا از او حمايت كردند.
• او در پايان اعتصاب گفت: سلاح ايمان ، وجدان و بيداري كارسازتر است و اكثر مردم شرافتمند لبنان به آن مسلح هستند.
• كشتار شناسنامهاي، فاجعه اي بودكه انسان را به ياد دوران جاهليت مي انداخت، با توجه به قيد دين در شناسنامه مردم لبنان، چپها به كشتار مسيحيان و راستها به كشتار مسلمانان مي پرداختند.(احزاب راست معروفترين شان كتائب (فالانژليست) و احزاب چپ بيشتر طرفدار كمونيستها بودند و عليالظاهر از مسلمانان حمايت ميكردند). امام توان خود را براي جلوگيري از آن به كار گرفت.
• براي خنثي كردن يكي از توطئهها كه هفت هزار كشته و بيست هزار زخمي برجا گذاشته بود، با مشورت و پشتيباني رشيد كرامي-نخست وزير- بر صفحه تلويزيون ظاهر شده و با خواندن آياتي از قرآن و انجيل و اشاره به سخنان علي عليالسلام ضرورت برقراري وحدت ميان مسلمانان و مسيحيان را به روشني براي مردم تشريح نموده و نقش سوداگران خيانتكار بينالمللي را يادآور شد.كلام صخر آميز او فرداي آن روز صلح و آرامش را به مردم لبنان هديه داد.
• شاه ايران -كه ادعاء تشيع داشت- روابط حسنه اي با اسرائيل داشت، لذا شيعيان را در لبنان نوكر شاه و سرسپرده اسرائيل ميشمردند. اما با تدبير امام به لبنان ثابت شد كه شيعيان بهترين حامي فلسطين هستند.
• فرمان تاريخي او «التعامل مع اسرائيل حرامٌ» ( معامله با اسرائيل حرام است) همه توطئهها را در هم شكست و خط بطلان بر افكار سازش كارانه كشور كشيده و مبارزان مسلمان را اميدوار و ثابت قوم ساخت.
• در سفر به مصر امامت نماز جمعه را برعهده گرفت و نقش مهمي در بيداري مردم داشت و عجيب است ناصر، رئيس جمهور وقت مصر كه سيد قطب روشنفكر مسلمان مصري را اعدام ميكند، چگونه مجبور به استقبال از امام موسي صدر مي شود.
• گذشت و كرامت وي در حدي بود كه دستور به آزادي كساني كه قصد ترور وي را داشتند داد.
• به ملاقات رقيبان و دشمنان ميرفت و آنها را شرمنده مينمود.
• امام خميني موارد زيادي از كمكهاي مردمي را تحت عنوان سهم امام، به امام موسي حواله ميداد.
• نخستين كسي بود كه مردم و جوانان پرشور لبنان را با امام خميني و انديشههاي ايشان آشنا نمود.
• حمايتهاي امام موسي از انقلابيون ايران و معرفي آنها به دولت سوريه موجب رفاه و راحتي آنها و نيز امكان ادامه فعاليت آنها در آن كشور شد.
• از طريق دستگاه امنيتي سوريه (كه با ساواك درارتباط بود) به كسب اطلاعات پيرامون ايران مي پرداخت و آنها را در اختيار امام خميني قرار مي داد.
• زماني كه فشارهاي رژيم به اوج خود رسيد در مسافرتي كه به ايران داشت دعوت دربار را براي ملاقات با شاه پذيرفت تا از او قول بگيرد كه فشار بر مبارزان كمتر شود اما وقتي شاه به قول خود عمل نكرد با تشكيل مصاحبه هايي جنايات او را افشاء نمود تا جائيكه يكي از روزنامه هاي لبنان (المحرر) در صفحه اول خود با تيتر بزرگ نوشت:
امام موسي صدر به سوي رژيم شاه ايران آتش گشود.
به دستور رژيم تمام نسخه هاي اين شماره از سوي سفارت ايران خريداري شد.
• انقلاب اسلامي وارد مرحله جديدي شده بود، و امام از نخستين شخصيتهايي بود كه به اين صداي آشنا پاسخ مثبت داده، و طي مقالهاي در اوايل شهريور 57 (درست يك هفته قبل از ناپديد شدن) در روزنامه لوموند به طور رسمي از انقلاب اسلامي (ايران) به عنوان ادامه حركت انبياء نام برد و امام خميني (ره) را يگانه رهبر بزرگ اين انقلاب، به دنيا معرفي نمود.
• روز نوزدهم رمضان 57 وارد ليبي شد و بعد از 25 رمضان كه قصد ترك آن كشور ميكند از ساعت دو و سي دقيقه بعدازظهر همان روز به همراه دو تن از همراهانش شيخ محمد يعقوب وعباس بدرالدين ناپديد ميشود.
• پس از اعلام خبر ربوده شدن امام، عكسالعمل شورانگيز، اعتصاب، راهپيمايي و تظاهرات بيشتر شهرهاي لبنان را فراگرفت.
• روزنامههاي وابسته به ليبي مثل السفر، نوشتند كه امام موسي صدر مخفيانه به ايران رفته، ولي كسي اين دروغ مسخره را باور نمي كرد.
• سيل تلگراف از سوي مراجع شيعه قم و نجف و هم چنين از طرف سازمانهاي اسلامي در سراسر دنيا به سمت كشورهاي ليبي، سوريه و الجزائر سرازير شد.
• كنگره جبهه پايداري(صمود) با حضور حافظ اسد، ياسر عرفات، قزافي و … در سوريه تشكيل شد، مردم لبنان راهپيمايي عظيمي ترتيب داده و خود را به محل كنفرانس رساندند، و نمايندگاني به كنفرانس فرستاده تا از قزاقي توضيح بخواهند نخستين سوال قزاقي اين بود آيا شما همگي شيعه هستيد؟
رهبر اهل تسنن گفت: من سني هستم ولي امام موسي صدر اختصاص به شيعيان ندارد.
شهيد دكتر چمران معتقد بود بايستي افرادي قوي و تنومند را براي اين كار برگزيد تا حين مذاكره به او حمله ور شده و وي را مجبور به آزادي امام كنند، اما سران تظاهرات نظر ديگري داشتند و نتيجه آن شد كه اين ديدار با تمسخر قزاقي و بدون هيچ دستاوردي به پايان رسيد.
گفته مي شود قذافي همه كساني را كه رابطه اي با پرونده ربوده شدن امام موسي صدر داشتند را اعدام كرده است .
در پايان به بيان اظهار نظرات برخي شخصيتها پيرامون امام مي پردازيم:
• شهيد چمران: تو وارث علي و حسين هستي و من افتخار ميكنم در ركابت مبارزه كنم و در راهت شهيد شوم.
• شهيد چمران: امام شيعه را به جنبش آورد… اسرائيل را به وحشت انداخت، سالها قبل از آنكه انقلاب اسلامي ما به پيروزي برسد اين مرد بزرگ سازماندهي كرد، تنها كسي است كه از اول تا به امروز يك حرف زده و بر يك راه مستقيم رفته و شعارها و پيشبينيهايش به حقيقت پيوسته و تنها كسي است كه از دولت خارجي پول نگرفته و از كسي نوكري و حرف شنوي نداشته است.
• آيتالله موسوي اردبيلي: حرف نو زياد داشت صد سال جلوتر از زمان خود بود والبته هر حرف نويي هم بحران زاست.
• آيت الله سيد محمد علي ابطحي نقل ميكرد: روزي در نجف به حضرت امام خميني عرض كردم آقا فرض كنيم كه انشاءالله بر طاغوت ايران غلبه كردي و سرنگون شد آيا كسي را داريد به جا ي او در رأس امور كشور بگذاريد و او هم بتواند به خوبي از عهده امور كشور بر آيد؟
ديدم ايشان نظر به آقا موسي دارند و فرمودند: بله، آقا موسي رفيق خودت.
گفتم آقا موسي ديگر لبناني شده است و لبناني ها وي را رها نمي كنند.ايشان فرمودند: اينها سهل است درست مي شود.
• فؤاد شهاب(رئيس جمهور اسبق و خوش نام لبنان): اگر مسيحيان چنين شخصيتي داشتند او را به مقام قديسي ميرساندند اين مرد را با تمامي وسائل و امكانات بايد ياري نمود …
• يكي از رهبران مسيحي خطاب به ايشان: « مي توان تاريخ لبنان را به دو دوره كاملاً مجزا تقسيم كرد، دوران قبل از موسي صدر ودوران موسي صدر»
• يك ديپلمات عالي رتبه آمريكايي:كمتر فردي تا اين حد زيرك و با فراست يافتهام.
• امير عبدالله وليعهد وقت عربستان(و پادشاه فعلي): شخصيتي به هوشمندي، وسعت اطلاع، حسن خلق، انسانيت و جذابيت امام موسي صدر نديدهام.
با آرزوي بازگشت سالم اين متفكر شيعه.
جالب و مفيد بود