تریبون مستضعفین – رضا پیامی گلهین
فردای دیگر۱:
اصالت انسانی که دیگر انسان نیست
فردای دیگر۲:
لختگی پول در رگهای سرمایهداری
فردای دیگر۴:
بحرانهای اجتماعی غرب؛ تفریق جمع
در فردای دیگر۱ گفتیم كه «معرفت شناسی» و «انسان شناسی» مدرن، به عنوان دو مبنای فلسفی غرب كژدار بوده و تمدنی كه بر آن بنا شود سرنوشتی جز عدم نخواهد داشت. فلذا لیبرال دموكراسی نه «پایان تاریخ»، بل صرفاً ایستگاهی است كه البته قطار تاریخ بشری موسم ترك آن را دارد. سپس در فردای دیگر۲ به كیفیت فروپاشی بنای تمدنی غرب پرداختیم و گفتیم كه در یك وجه این پروسه و پس از «لختگی پول در رگهای سرمایه داری» بوی الرحمن كاپیتالیسم به مشام میرسد. دیگر ستون تمدنی غرب «سیاست» است كه فیالحال مورد مداقه قرار میگیرد.
علاوه بر نقدی كه در قسمت دوم فردای دیگر بر كاپیتالیسم رفت، از بحرانهای اقتصادی-سیاسی غرب نیز نباید گذشت: میزان حجم انباشته بدهیهای آمریكا تا ابتدای شهریور ماه به ۱۴/۳ تریلیون دلار (حدود ۹۷% تولید ناخالص داخلی آمریكا) رسیده. حتی چاپ میلیاردها دلار بدون پشتوانه نیز نتوانسته از فزونی سالانه این بدهیها جلوگیری كند. مایكل مور(مستند ساز آمریكایی) با محاسبهای سرانگشتی عمر دولت متبوعش را رو به پایان می بیند. همچنین است بحرانهای مالی در اروپا كه دولتها را به استعفا میكشاند و مردم را به خیابانها.
اعتراضات به نظام غرب رادیکال شده اند
عامل اصلی در برچیده شدن نظام ظالمانه غربی، نه اعتراضات و اعتصابات صنفی بلكه بیداری و مقاومت مردم در مقابل اتوریتهی سرمایهدارن است. چه، همگان به درستی میدانند كه اعتراضات مدنی و اعتصابات صنفی نشانگر ظرفیت یك حكومت است كه میتواند با فشارهای اجتماعی مسامحه كند. فی المثل، اینكه راهپیمایی چند صد هزار نفری ۲۵ خرداد در كمتر از هشت ماه و بدون دخالت ارتش و استفاده از تانك و یا حتی ماشین آبپاش یا اسلحه سبك و تنها با حضور مردمی حل و فصل میشود نشان از ظرفیت بالای نظام جمهوری اسلامی دارد.[۱] فشارهای صنفی و حتی حزبی، دارای دولایه است: نخست استجابت دعای اللهم اشغل الظالمین بالظالمین و اینكه كشمكشهای داخلی موجب كاهش دستاندازیهای خارجی دولتهای مستكبر میشود. در لایه دیگر اوج اثرگذاری اعتراضات صنفی میتواند مقدمه سازی برای حركتهای بنیادین بعدی باشد. فیالمثل، در بستر زمان مردم بفهمند كه ریشه اصلی مشكلات در والاستریت است. یعنی جنبشهایی با اهداف خرد پاگرفته و در ادامه به هم پیوسته و به یك حركت بالندهی كلاننگر بدل شوند.[۲]
تردیدی نداشته باشید كه اثر جنبش تسخیر والاستریت به مراتب عمیقتر از اعتصابات ۲/۵ میلیون نفری لندن است. نكته مهم این است كه فشار به دولت در جابجایی قدرت و حاكمیت تأثیر چندانی ندارد! چرا كه اصالتاً حكّام واقعی نه در كاخ سفید كه در منهتن زندگی میكنند! شما آزادید كه عكس رئیس جمهور را پاره كنید و وی را با تعابیر ناشایست یاد كنید، لكن حق ندارید پژوهشی تاریخی در باب افسانه هولوكاست انجام دهید. خط قرمز دولت آمریكا نه جان مسلمانان، اهالی هیروشیما یا حتی مردم آمریكا، بلكه منافع اسرائیل است![۳]
سیاستمداران غربی موجوداتی ضعیف النفس و وابسته هستند كه ملعبه دست كمپانیهای بزرگ بوده و فزونطلبیهای آنان را قانونی میكنند. اوباما، بوش و… تنها مهرههایی هستند كه جابجا میشوند و آنانكه میمانند سرمایهداران غالباً صهیونیست هستند.
جالب است كه برخورد دولت با حركتهای غیر رادیكال هم به غایت جاهلانه وحشیانه است. از نمونههای آن میتوان به قتل عام 80 داوودی در ۱۹۹۳ و یا قتل چهار دانشجو با گلوله پلیس ایالت كنت در ۵ می ۱۹۷۱ اشاره كرد. حوادث سال ۹۹ در فرانسه یا آشوبهای اخیر شمال لندن و… تنها نمونههایی هستند كه جمع آنها مثنوی هفتاد من كاغذی میشوند. همه اینها دالّ بر ظرفیت پایین لیبرال دموكراسی! در برخورد با اعتراضات است.
از طرف دیگر مدتهاست دولت مركزی آمریكا تحت فشار جدایی طلبان ورمونت، تگزاس و… است. مسأله به قدری مهم است كه برخی از اندیشمندان٬ اصلیترین عامل برای فروپاشی ایالات متحده را همین استقلالطلبی میدانند.[۴] چرا كه اعتقاد دارند -به مانند اتحاد جماهیر شوروی- قدرتهای خارجی توان غلبه بر آنها را ندارد. در سوی دیگر اقیانوس اطلس نیز از اتحادیه اروپا آوای جدایی سر میرسد. مردم یونان دولت خود را به دلیل پذیرفتن طرحهای ریاضتی اتحادیه اروپا مجبور به استعفا میكنند و كشورهای قدرتمندتر از كمك به ایرلند و پرتغال و … اكراه دارند. با رسیدن زمزمه های جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا گويي اروپاي واحد به پايان عمر خود ميرسد. بماند كه مناقشات جدایی طلبان داخلی در بریتانیا، اسپانیا دهههاست كه به دولتهای مركزی فشار میآورد.
بحرانهای سیاست خارجی غرب
نکاتی که تا اینجا مطرح شد مربوط به مناسبات سیاسی داخلی غرب است. حال آنکه بحران های واقعی در تعاملات خارجی (علی الخصوص با مسلمین) است.
دوگانگی و تزویر دیگر نمیتواند برای غرب سودی داشته باشد. طرح ادعاهای بشردوستانه در بوقها تبلیغاتی و همزمان شكنجه و زندان در گوانتانامو و ابوغریب و زندانهای مخوف آمریكایی در كشورهای اروپایی و… نشان از شیزوفرنی[۵] نظام سیاسی غرب دارد. قطعاً این دوگانگی در نظر و عمل نمیتواند یك شیوهی پایدار برای سلطهجهانی باشد. البته ملت با ذكاوت ایران سالها پیش متوجه تلوّن و فقدان شرافت در استعمارگران شدند و با انقلاب خود هر چه بیشتر چنگال نشان دادنهای غرب متمدّن را به جان خریدند تا اینكه با حوادثی نظیر تسخیر لانه جاسوسی و مقاومت در جنگ تحمیلی، ابهّت پوشالی غرب را شكستند. با چند دهه تأخیر كشورهای مسلمان شروع به حركت در راهی كردهاند كه نخستین بار ایران درش پا نهاد. قیامهای مردمی و در رأس آنها بیداری اسلامی منافع دول مستكبر را به خطر انداخته. تسخیر انقلابی سفارت اسرائیل در قاهره و انفجار هشت بارهی خط لوله انتقال گاز به اراضی اشغالی برای خونخواران صهیونیست این پیام را دارد كه خلق قهرمان مصر دیگر اجازه غارت منابعشان را نمیدهند. پس از سالها تحقیر و ذلّت، ملتهای مسلمان برای احیای عزّت خود -چون صدر اسلام- به گرد شجره طیبهی اسلام حلقه میزنند. یكی پس از دیگری انقلاب كرده و اسلامگرایان را وكیل خود میكنند. مسلمین به درستی پاسخ توهین و تحقیرهای غربیان را با خشم انقلابی میدهند. محق بودن آنها به حدی است كه آلن هارت (از مدیران سابق بیبیسی) كاملاً به ایرانیها حق میدهد كه تا اندازهای از دولت انگلیس عصبانی باشند كه به سفارت آن تجاوز كنند. لنگه كفشها بیانگر احساس ملتها نسبت به حكام ظالم غربی است!
با برافتادن نقاب تزویر و عدم قدرتآفرینی دروغهای آنها مبنی بر آزادیخواهی، عمق استراتژیك غرب به شدت كاهش یافته است. آمریكا برای حفظ سلطهی خود بیشتر از گذشته رو به تأسیس پایگاههای نظامی و لشگر كشی جهانی میآورد، [۶] و البته پس از چند سال و با تلفات زیاد و خفّت، مجبور به خروج از ویتنام و عراق میشود.
سیاستمداران غربی علیرغم سلطه رسانهای و در قبضه داشتن نهادهای بینالمللی به قدری بیكفایت هستند كه میخواهند گرههایشان را نه با دست دیپلماسی كه با دندان خشن میلیتاریسم باز كنند حال آنكه تجاوز و كشتار به نوبهی خود باعث افزایش نفرت ملّتها از ناتو و آمریكا میشود. حتی در داخل خاك آمریكا مردم را به فكر میاندازد كه چرا علیرغم بحران اقتصادی و كسری بودجه باید ۱/۲ تریلیون دلار صرف جنگطلبیهای ۱% شود؟ و البته پاسخ آن را باید در ذی نفعان ارتشهای خصوصی آمریكا جست و جو كرد. كوتاه سخن اینكه مستضعفان یكی پس از دیگری از چنگال مستكبران رها میشوند نظام سلطه باید به چهار قرن استعمار پایان دهد.
دیگر مسأله تغییر رویكرد تحریمهای علیه ایران از تجاری به مالی است.[۷] به نظر میرسد كه این اقدام یك قمار بزرگ است كه باعث نابودی یكی دیگر از سلاحهای آمریكا ( سلطه ارز داخلی آن بر مبادلات بین الملل) خواهد شد. چرا كه در سالهای اخیر كشورها به سمت ارزهای منطقهای میروند.[۸] از طرف دیگر دولتی مثل چین با ذخایر عظیم دلاری خود به آمریكا فشار میآورد. یا اینكه برخی كشورها مبادلاتشان را با پول طرفین انجام میدهند. تحریمهای مالی در دهههای گذشته میتوانست كشور را به بن بست ببرد لكن امروز و با كاهش روزافزون سلطه دلار بر مبادلات جهانی، باعث تسریع در این روند خواهدشد.
همچنین است تحرکاتی که در عرصه هسته ای اتفاق می افتد. باز هم به مانند تحریم های مالی، غرب با تمام قوا وارد میدان شده تا ملت های مستقل (و در رأس آنها ایران) را در موقعیت کنونی متوقف کند. به راستی آیا سران غربی نمیدانند كه گزارش مضحك آمانو در مدّتی نه چندان بلند، اندك اعتبار و آبروی جهانی آژانس را برده و این اهرم فشار بین المللی را اصطلاحاً هزینه میكند؟ نكته اساسی آنجاست كه اصالتاً آنها آیندهای برای خود متصور نیستند. روز مبادای غرب فرا رسیده است و استكبار جهانی باید تمام داشتههای خود را (از اعتبار بین ملّتها تا سرمایههای مادّی) هزینه كند تا نابودی خود را كمی به تأخیر بیندازد. آمریكا و هم پیمانانش با بی شرمی كشورها را تهدید به حمله نظامی میكنند و با ترور به ارعاب مجاهدان راه حق میپردازند و در این بین به آنچه كه نمیاندیشند آیندهی وجههی جهانیشان است.
پربیراه نیست با چالش هایی که به آن ها اشاره رفت، فردای نظام سیاسی غرب را با دیده تردید بنگریم.
* تیتر متن برگرفته از عنوان كتابی به همین نام از نوام چامسكی
پینوشت:
۱. برای تبیه فكر در ابعاد وسیع فتنه، به حمایتهای مادی و معنوی سران دول غربی، اسرائیل، آل سعود، منافقین و سایر گروهكهای تروریستی اطراف خاك ایران توجه كنید كه هر كدام با نیتی جنگ احزاب ترتیب داده بودند.
۲. مثلاً فدراسیون معلمان، اتحادیه محلی كارگران حمل و نفل و اتحادیه پرستاران از جمله نمونههایی هستند كه به جنبش فتح والاستریت پیوسته اند.
۳. نقل قول مستقیم از باراك اوباما.
۴. توماس نیلور (یكی از رهبران تجزیه طلب): آمریكا شیطان بزرگ است!
۵. بیماری روانی كه فرد در آن دچار توهمات شده و دو یا چند شخصیتی میشود.
۶. برابر گزارش مرکز پژوهشهای بینالمللی کندی، آمریکا در حال حاضر ۷۰۰ تا ۸۰۰ پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از آمریکا دارد.
۷. در تحریمهای تجاری ازكشورها خواسته میشود كه در حوزهای خاص با كشوری (مثلاً ایران) تجارت نكنند و البته در مرحله اجرا راههای زیادی برای دور زدن این نوع تحریم وجود دارد ولی در تحریم مالی بانك مركزی آمریكا به عنوان مرجع ارز بین المللی دلار كه كنترل منابع مالی را بر عهده دارد امكان انتقال ارز را به بانكهای ایرانی نمیدهد. تنها راه شكست این حصر مبادله با ارزهایی غیر از دلار است.
۸. اولین نمونه ارز منطقهای یورو است. متشابها ً در جنوب شرق آسیا، آمریكا لاتین و البته با شیبی كمتر در آفریقا و غرب آسیا كشورها به سمت ارز منطقهای میروند تا از سرقت منابعشان توسط امپریالیسم در امان باشند.
Sorry. No data so far.