تریبون مستضعفین – یحیی نوریان (کارشناس هنر و معماری)
ایامیست که در میان جمع بچه مذهبیها و اهل درد صحبتهایی رواج پیدا کرده است که امروز دیگر به صورت جریانی تحت عنوان «شناخت جریان فراماسونری و نفوذ یهود در عرصههای گوناگون» از جمله هنر و معماری و زندگی، فعالیت میکند. قرار ندارم این جریان را در این کلمات اندک نقد کنم. و یقینا میدانم نقد کلی این جریان نمیبایست با کنار هم گذاشتن نقدهایی جزیی صورت بگیرد. این نوشته اختصاص دارد به نقدی جزئی بر نادانستنی که کمکم دارد برای انقلاب و اسلام و هنر اسلامی هزینه بر میشود.
از قدیم بین جامعهی مصرف کنندهی هنر در کشورمان برخی فرمها و شکلها و رنگها و نمادها و نشانهها کمکم محترم شدهاند و این احترام لزوما بد نیست. هر چند وقتی در مقام سلبی یا تجویزی قرار باشد هنرمند را مجاب کنی که فرمی یا رنگی یا نمادی خاص را به کار ببرد یا از آن دوری کند، یقینا باید بر مدعای خود دلیل کافی داشته باشی، اما صرف این احترام قائل شدنها، به خصوص در جهان سنت، که رسانههای دروغین امروزی با پهنهی تاثیر بالا در آنها حضور نداشتهاند تا چیزی را خارج از عرفش طرح کنند و اهمیت بدهند، چندان بد نیست.
اما امروز مساله کمی متفاوت است، رسانههایی هستند که ناگهان میتوانند بر نادانایی مردم سوار شوند و هنجارها و اخلاقها و سلیقهها را به دست بگیرند. بگذارید مصداق عینی این نقد جزئی را مطرح کنم.
در بین برخی از دوستان مذهبی و اهل دین، ستارهی هشتپر به ستارهی اسلامی معروف است. و لاجرم به دلیل کاربرد ستارهی ششپر توسط قوم یهود در 900 سال اخیر و به طور همهگیرتر بعد از استقرار حکومت نامشروع یهودی در قرن اخیر، ستارهی ششپر به نمادی برای جریان صهیونیستی تبدیل شده است.
اما چندی پیش با طرح موضوعاتی با کلیدواژههایی نظیر، یهود، فراماسونری، دجال، چشم جهانبین، شیطان، کابالا و … متاسفانه افکاری (باید گفت خیالاتی) نادرست و بدون بنیان دقیق تاریخی و علمی میان جمع جستجوگر نامتخصص چنان شایع شد که امروزه هر کسی به راحتی به خود اجازه میدهد در مورد نمادها و نشانهها ارزشگذاری و قضاوت کند و بدتر از همه در این روزهای اخیر، تحمیل نظر و هزینه تراشیهای نامعقول!
طرح مایهای اصیل در مجموعه نگارخانه هنر اسلام و ایران
آیا نگارهی ستارهی شش پر (چونان که بسیاری تصور می کنند)، ریشه در آموزههای شیطانی یهودی دارد و ستارهی هشت پر اسلامی ست؟
بگذارید کمی با هم مصداقیتر حرف بزنیم.
یکی از شایعترین الگوهای هندسی در میان نقشهای هندسی در هنر اسلامی، الگوهای هندسه مبتنی بر طرح شش ضلعی منتظم و دستگاه تناسب ریشهی سوم است.
در این روش ابتدا یک ضلع از سطحی که باید تزئین شود با استفاده از پرگار به قسمتهای مساوی با تعداد دفعاتی که نقش مبنا قرار است تکرار شود، تقسیم میشود و بعد با منطق شش ضلعیهای منتظم محاط در دوایر، به تدریج تمام سطح از دوایری یکسان پر میشود و شش ضلعیهای مجاور محاطی با روش اتصال نقاط ترسیم میشود. در واقع نقش مبنا در این الگوها شش ضلعی است که ضلع آن برابر شعاع دایره محیطی است. در مرحلهی بعد شبکهی اصلی به وسیلهی ترسیم ستارههای ششپری که توسط وصل کردن یک در میان هر کدام از راسهای شش ضلعی یا نقاط میانی ضلعها در این شش ضلعیها ایجاد میشود.
این شرح سادهای از بنیان نگارههای برپایهی شش در هنر اسلامی بود که مراحل گفته شده، در اشکال آمده هم مشاهده میشود.
نگارههای بر پایهی شش ضلعی به لحاظ هندسی تناسباتی گنگ دارند و تنها با رسم پرگاری پیچیده میتوانند در بستر کار پیاده شوند. این پیچیدگی نتیجه رشد دانشهای هنری و هندسی هنرمندان مسلمان و نمایانگر آن میباشد. در عین حال کاشیهای شش ضلعی برای پوشاندن سطحهای گوناگون از کاشیهای مربعی هم اندازهشان مناسب تر بودهاند و در چند بعد امکان گسترش داشتهاند و …
کاربرد این نگارهها در هنرهای جهان اسلام با رشد زمان و فنون موجود در دست استاد کاران ایرانی و اسلامی، متحول شده است و نمونههای عالی این نگارهها در قرون 6 تا 9 هجری قمری در گنجینهی هنر اسلامی قابل مشاهده است.
این چند جمله را برای این نوشتم که مشخص بشود طرح مایهی برپایهی شش، طرح مایهای اصیل و سابقهدار در مجموعه نگارخانهی هنر و معماری اسلام و ایران است. مصادیقی که در ادامه میآورم تنها به این دلیل است که اگر کسی اندک شکی نسبت به این قضیه در ذهن دارد، همین ابتدای کلام نگاهمان یکسو و عالمانه شود تا باقی حرف شنیدنی باشد.
مثالهای متعددی میتوان از کاربرد نگارههای برپایهی دستگاه تناسب ریشه سوم در هنر اسلامی آورد:
– از تصویرهای منیاتوری «مقامات حریری» که از دوران عباسیان (قرن دوم هجری) برایمان مانده و بخشهای متعددی از سطوح تصویرسازی شده آن با نگارههای ستارهی ششپر ترسیم شدهاند. (در تصویر کمی نامشخص به رنگ قرمز)
– تا آجرکاریهای «شبام» در کوکبان یمن (قرن سوم هجری یا اوایل قرن چهارم هجری)
– آجرکاری های «برج مزار» در خرقان (قرن پنجم هجری)
– و مثلا «مقبره جلالالدین بن حسین» در ازقند (قرن ششم هجری)
– کاشی کاریهای «مدرسه مستنصریه» بغداد (قرن هفت هجری)
– صحنهپردازیهای «منیاتور در نسخه خطی خمسه نظامی» در هرات (قرن نهم هجری)
– کاشی کاری های «مسجد جامع ورزنه» ایران (قرن نهم هجری)
– تا کاشیهای مشهور «مسجد جامع گوهرشاد» مشهد (قرن نهم هجری)
– و کاشیهای «مسجد بالاسر روضه منور امام رضا (ع)» که نمونهایی عالی از معرق و معقلی تیموری هستند و احتمالا هر بار که بالای سر حضرت نماز زیارت خواندهاید، چشمتان به این کاشیها افتاده است. جالب اینجاست که گره زمینهی این کاشیها، درست مانند الگوی آجرکاری های شبام کوکبان یمن و درست همانند الگوی گرهی پوشش گنبد کمخیز میدان انقلاب است.
– و جای جای «مسجد جامع یزد» (قرن نهم هجری) که نمونهای عالی از معماری ایران اسلامی است و به خصوص طرح یکتای زیر گنبدخانهی این مسجد معظم که به راستی شاهکاری در هنر و معماری این سرزمین است.
– و البته جایجای «جامع عظیم اصفهان» (که از قرن سوم تا دوران معاصر به طور فعال در حال شدن و تحول بوده است و نگارخانهای ست عالی از هر آنچه به هنر اسلامی ایران موسوم است.)
– و حتی «کاخ توپقاپی» در استانبول ترکیه (مربوط به دوران عثمانی)
نمونههای بیشتر:
مقبره محمود غزنوی، آگرا، هند / مقبره عنایت الدین، بست قلاجایی، قرن 5 و 6 هجری / مسجد صاحب عطا، قونیه، قرن 7 هجری / عمارت ابراهیم بیک، کارامان، قرن 8 هجری / کاروانسرا، مرند / مقبره یوسف بن خطیر، نخجوان، قرن 6 هجری / خانقاه، نطنز، قرن 8 هجری / نسخه خطی، قرن 12 هجری / مقبره عشرت خانه، سمرقند، قرن 9 هجری / کاخ، شهر سبز، قرن 8 هجری / آرامگاه اکبر، سیکندره هنر، قرن 11 هجری / گنبد سلطانیه، سلطانیه زنجان، قرن 8 هجری / مسجد کبود، تبریز، قرن 9 هجری / مدرسه کبود، توکات، قرن 8 هجری / مسجد جامع، ورزنه، قرن 9 هجری / برج مزار، خرقان، قرن 5 هجری / مدرسه مستنصریه، بغداد، قرن 6 و 7 هجری / مقبره بیانقلیخان، بخارا
در آوردن این نمونهها سعی کردم دو نکته را رعایت کنم. اول آنکه سعی کردم از پهنهی زمانی جغرافیایی وسیعی از هنر و معماری اسلامی نمونه بیاورم تا در شیوع و تعدد کاربرد این نگارهها اندک شکی نماند. دوم آن که در تصاویر این نمونهها به تعمد نگاره «ستارهی ششپر» موسوم به «ستاره داوود» را آشکار کردهام تا برای دوستان مشخص باشد که وقتی داریم از نگارههای برپایهی شش حرف میزنیم به طور بالقوه از نقوشی مانند ستارهی داوود حرف میزنیم. در واقع شبکهی نگاره بر پایهی شش ماهیتا درون خود تمام الگوهای استنباطی از ترکیب شش ضلعیهای منتظم، از جمله ستاره شش پر منتظم موسوم به ستاره داوود را داراست و با تخیل و تصورهای کم یا زیاد قابل استخراج است.
حال که با دیدن این نمونهها، مشخص شد نقش شش پر و الگوهای بر پایهی تناسبات ریشه سوم در پیشینهی هنر و معماری اسلامی چه جایگاه مستحکمی دارند بگذارید چالشی از جنس امروز را با هم ورق بزنیم:
و اما میدان انقلاب …
نماد میدان انقلاب اسلامی یکی از خاطرات ما بود، مجسمهی از استاد اسکندری که چه خوب یا بد، به دلیل تقارنش با خاطرات امت، سخت در دلها جا گرفته بود. به بهانهی عبور مترو، شهرداری تهران این مجسمه را برداشت و ایستگاه متروی انقلاب را درست در زیر میدان پیشبینی کرد. اگرچه من در شاخهی تخصصی طراحی خود، طراحی ایستگاههای مسافرتی زیرزمینی یعنی مترو را تجربه نکردهام و مطالعات زیادی در طراحی این گونه ساختمانها ندارم، اما آن میزان هم بیاطلاع نیستم که ندانم، طراحی متروی انقلاب در وضع کنونی خطایی محرز بود که منجر به ایستگاهی با پیادهروی چند صد متر در درون خود شد. ایستگاهی که داد پیرترها را درآورده و تنها سالنی مرکزگرا و سازهای نوآور بهانهی طراح سربههوای آن بوده تا این خیانت بزرگ را در حق ملت بزرگ ایران انجام دهد.
اما آنچه انتقاد مردمی را به این ایستگاه متوجه کرد خطای فاحش عملکردی آن نبود، حتی انتظار داشتم مردم کمی بهشان بربخورد که نگارههایی لوس و بچهگانه از گلهای پنجپر بر سطح بیرمق گنبد کمخیز میدان انقلاب را پوشانده است. ولی انگار برای هیچ کس مهم نبود که این گلهای بچهگانه چه سنخیتی با عظمت انقلاب اسلامی دارد. نورگیرهای ناهجار اولیهی این گنبد چونان آبروی طراحان را برد که خیلی سریع آن ها را با نورگیرهایی نه چندان بهتر عوض کردند؛ اما گویا همه در توافق نظری عجیب، بر این نگارههای بیارزش اصرار داشتند.
چند روز پیش در نشریهی انصار حزبالله فراخوان راهپیمایی اعتراضی به این نماد را دیدم و ناگهان شادی این خبر در دلم یخ زد! دوستان حزباللهی من به خاطر علامت نحس رژیم صهیونیستی که بر سطح این گنبد تخیل کرده بودند میخواستند اعتراض کنند نه به خاطر اشتباهات فاحش دیگر این پروژه …
دوستان من اعتراض کردند. شهرداری تهران هم که این روزها سخت باید رضایت همه را جلب کند، به اعتراضشان پاسخ گفت و گفت که نماد برداشته خواهد شد و چنین و چنان به جایش نصب میگردد. (+)
نمیدانم این روزها باید خوشحال باشم از حذف این نماد با تمام زشتیهایش یا ناراحت که بر اساس رفتارهایی تا این حد بر اساس جوگیری و نادانی و سیاستکاری دارد تمام میراث و سرمایهی گذشته و امروزمان به نابودی میرود.
میراث دانش و هنر دیروزمان و سرمایههای چندین میلیاردی امروزمان ؛ و به زعم من امید و اعتبار و اعتماد فردایمان…
شاید باید از همان آغاز میگرفتم و در دل شبه گلهای بیارزش و لوس میدان انقلاب، ستارهی پنج پر در میآوردم و به این رفقای ظاهربین اما پرانرژیام میگفتم: «ببنید این هم ستاره شیطان! » شاید آن موقع میگرفتند و میدان را خودشان تغییر شکل میدادند.
شهرداری تهران بداند با این کارها هیچ چیز عوض نخواهد شد. به بهانهی چیزی که اتفاقا خطا نبوده و جنجالی رسانهای آن را بزرگ و وارونه جلوه داده، هزینهای بیشتر به ملت تحمیل میشود.
یک توصیه معمارانه به شهرداری تهران میکنم و یک توصیه دوستانه به دوستان اهل درد و دینم.
شهرداری تهران بهتر است تنها به تعویض پوشش روی سازهی گنبد و برقراری هندسهای نو در پانلینگ این بنا بسنده کند و سایر المانهای مورد نظر را به طور نصبی بر آن اضافه کند. سازهی موجود به لحاظ سازهای، سازهای خوب و البته پرهزینه است که مطمئنا تعویض و تخریب آن به طور کل، مصداق بارز اسراف و هدر سرمایه ملت است.
از سویی باید این روند نمادسازی و نمادپژوهی و نمادنگاری و نمادخیالی موجود را متوقف کرد. اشکالی ندارد که جستجوگرانه و با دانش به مساله نماد نزدیک شد اما امان از تیغ در کف جاهل. جلوی این خیالات را بگیرید. وگرنه روزی میرسد که همه چیز را منکر میشویم!
این که در معماری سده های قبل، نماد ستارۀ شش پر تعبیه شده بوده، به همان علت قدیمی بودن، حساسیت برانگیز نیست. نمادهای ستارۀ شش پر، پیش از ظهور صهیونیسم ، به کار برده شده است. اما اکنون که این نماد، بعنوان نماد واضح صهیونیسم، برگزیده شده، کاربرد آن در معماری های جدید، و آن هم در یک میدان با عنوان سیاسی (انقلاب اسلامی) کج سلیقهگی و حساسیت برانگیز بوده و ممکن است حاکی پیام های مبهم و گوشه داری برای اذهان عمومی باشد.
شبیه همین اتفاق را در جاهای بسیار دیگر می بینیم. هر چیزی تعبیر می شود به صهیونیستی بودن. مثلث و مربع و پنج ضلعی و شش ضلعی و ….
این یک اعتراف خودساخته است به قدرت صهیونیزم و ترس ما در برابر آن. اتفاقا این یک سیاست خوب است که ما این علایم را در اذهان مردم از آنها پس بگیریم. مثلا کنار همین میدان انقلاب این نوشته و استفاده از شش پر را در معماری ایرانی می گفتیم.
به نظرم خرج یک تابلو بسیار کمتر از ویران و نو کردن میدان باشد، برای مردم هم آگاهی دارد.
داداش من اینطور که شما نوشتید پس نمادهای فراماسونی اصلا کشک هستش و وجود خارجی نداره
بعد هم اگر ستاره شش پر قبلا اسلامی بوده این دلیل نمی شه الان که نماد صهیونیزم هستش در انقلابی ترین میدان پایتخت قرار گرفته بشه این همه نماد های انقلابی و اسلام مشخص و واضح وجود دارد نیازی نیست که یک نمادی که دو پهلو معنا داره به کار برده بشه بعد شما زیر بنای تخریب شده این میدان رو هم انشاءالله ببینید بعد کامل به نماد شش پر بودن آن می رسید. بعد هم این که چرا مردم به وضعیت ایستگاه و پیاده روی چند صد متری آن اعتراض نکردند هم بگم که اولا این اعتراض دیگر فایده ای ندارد ثانیا اگر فایده هم داشته باشد که این تغییر معماری خیلی بیشتر از تغییر روی میدان هزینه بر و اسراف است.
در نهایت میدان انقلاب درس عبرتی باشه برای شهرداری و یا هر نهاد دیگر که دیگر از این نوع نماد ها استفاده نکنند.
با تشکر
پس با اين حساب پيشنهاد مي كنم روي فرش ساختمان رياست جمهوري در محل مذاكرات بين المللي هم از ستاره شش گوش استفاده كنيم چون در سده هاي گذشته در معماري اسلامي از آن استفاده شده است !!!
وقتي نام ميداني در پايتخت كشوري كه دشمن صهيونيست است ميدان انقلاب باشد و قبلا نمادي از امام و انقلاب در اين ميدان وجود داشته و با برداشتن اين نماد ، نماد ديگري به جاي آن مي كارند كه مملو از ستاره شش گوش است كه نماد صهيونيزم مي باشد آيا بايد آنقدر خوش خيال باشيم كه برويم سراغ نمونه هاي خنثي تاريخي در معماري و بگوييم اصولا توجه به نماد شش گوش كار عبثي است ؟
اگر نويسنده محترم ميزان توجه و اهميت نمادگرايي را در كارهاي يهوديان و فراماسونها مي دانستند از اين مسئله به سادگي عبور نمي كردند
ببخشید. یه اشکالی به حرفاتون وارده و اون اینه که میگید اغلب افراد نماد پژوه فعلی می گن که ستاره ی شیش پر نماد ماسونیه ولی به اینکه همین افراد راجع به ریشه ی این نماد ها چی می گن چیزی نگفتید.
تا اونجایی که من از سخنرانی های افراد مختلف دستگیرم شده این نماد از قرن هفتم یا هشتم به اسم یهودی بودن و ستاره ی داوود به مردم شناسانده شد. در اینکه اصل این نماد از ماسون ها نبوده که شکی نیست ولی به قول یکی از دوستان این ماسون ها هر چیزی را به شکل نماد برای خودشون در میارن که مثلا بگن ما در جهان سلطه داریم.
نتیجه اینکه برای تشخیص درست نماد ها باید حتما به به کار برنده ی اون نماد یا کسی که طرح اون را داده دقت کرد تا قضیه را متوجه شد.
سلام …. ممنون از متن بسیار عالی ای که مطمئناً حاصل تلاش زیادی بوده …. حقاً کار سختی ست …. احسنت به پیشنهاد آقای موسوی ….. تاریخ ثابت کرده همواره علم حقیقی بر عقل انسان ها چیره شده …. این بار هم . یا علی ممنون از سایت تریبون و از نویسنده
مشکل اینجاست
کسی نمیبینه توی تهران دارن چیکار میکنن
کسی غرق شدن افکار رو نمیبینه..
نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای) در خصوص این نماد :
صهيونيستها هر نقطهى دنيا كه خواستند يك ساختمانى بسازند ، آن علامت نحس ستارهى داوود را سعى كردند يكـجورى رويش تثبيت كنند . كار ســياسىشان اينجورى است. ما مسلمانها نشانههاى اسلامى و مهندسى اسلامى را باید در همهى كارهایمان ، از جمله در باب مهندسى بایستى مراعات كنیم. “از بیانات مقام معظم رهبری در اجلاس نماز”
سلام اینکه فراماسونها از این نماد استفاده میکنن درسته اما قبل از اینکه میدان انقلابو خراب کنن باید عرض کنم من طرح این ستاره شش پر با گل پنج پر درونش رو روی یک سنگاب مربوط به دوره سلجوقی در موزه آستان قدس دیدم.می تونین برین ببینین.شاید طراح میدان منظور دیگه ای داشته اما اینو گفتم شاید چیزیو که بدون تحقیق ساختن بدون تحقیق خرابش نکنن.
به نظر من اگر در کنار هر کار هنری در سطح شهر که به صورت کاملا مفهومی ساخته شده میخواد المان باشه یا میدان، یک پلاک کوچیک از منظور سازنده اون کار قرار بگیره،بهتر میشه با موضوع کنار بیایم.تااینکه هر کسی بخواد جوره دیگه ای اونو به خیلی چیزا ربطش بده…اینجوری بهتر نیس؟؟؟
خدا به شما یه عقلی بده
دست از خیال پردازی بردارید
خیلی خوب قبول..
با هرم مجلس شورا چه می کنید؟ آیا آنهم مربوط به اسلام است؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿28﴾
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿29﴾
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿30﴾
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿31﴾
يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﴿32﴾ سوره توبه
کمی هم به این آیات قرآن توجه کنید.
آدم نمی دونه از دشمن بناله یا از این دوستایی که دارن با نادانسته به اونا کمک میکنن. آقای نویسنده! اگه شما هم در مدت این سیزده سال که از طرح مباحث نقد تاریخ میگذره ، یه نگاهی به این مباحث داشتین الان نتیجه گیریتون دقیقا برعکس می شد. به این دلیل که همین وجود نماد ستاره ی شش پر بر این آثار قدیمی و همچنین وجود صلیب ارمنی بر بناها و مساجد ایران از جمله در اصفهان و… خودش نشون دهنده اینه که سازندگان اونا یهودی و ارمنی بودن. این مسئله رو حتی از گنبدهای مخروطی که بر روی بناهای بسیاری در ایران هست ، میشه دید که نشونه ی معماری یهودی و مسیحیه. همین بناها در دوران اخیر قلب هویت شده و به اسم مسجد و آرامگاه فلان شخص ، در قالب یه تاریخ سازی که نویسندگانش همین یهودیان بودن ، به ذهن امثال ما و شما تزریق شده. اما وقتی همون افراد (یهودیان) 13 ساله مانع افشای این تاریخ دروغین میشن و شما هم از اونا بی خبر میمونید ، نتیجه ش میشه این مقاله برعکستون! این سایت رو ببینین و اگه دوس دارین حقیقت ماجرا رو بدونین ، مطالبشو بخونین:
http://w3.naria.ir/
با سلام
مطلب شما را خواندم و باید بگویم تقریبا تمامی آن آثار را که نام بوده اید در محدوده ایران و ترکیه دیده ام.آنچه شما اشاره نکرده اید اینست که اولا بسیاری از این آثار توسط یهودیها(بشکل مستقیم یا تغییر دین داده ها) ساخته شده و از نماد ستاره داوودنیز استفاده کرده اند بسیاری از این مساجد توسط معمارانی ساخته شده که یهودی مسلم شده بوده اند(به غالب این افراد که تغییر دینشان ظاهری بوده آنوسی گفته می شود) گاه ممکن است این ستاره ها بصورت اتفاقی از تجمع چند شکل بوجودآمده باشدو اشخاص بخواهند آنر تفسیر کنند اما چگونه می توان نقش این ستاره هارا بر سردرورودی کاخ گلستان تصادفی دانست. یا چگونه می شود ستاره های مسجد جامع یزد یا ستاره های منقش بر تمامی دربهای ورودی کاخ توپقاپی ترکیه را تصادفی خواند؟ شما که معماری می دانید بفرمائید که چرا ستاره هفت پر یا نه پر تصادفی در طراحی ها نداریم؟
مجید جـــان هــر گردی گردو نیست!
گر تو با چشم ارادت نگری اندر دیو
دیو اندر نظر افرشته وش و حور لقاست
گر که با دیده انکار به یوسف نگری
یوسف اندر نظرت زشت رخ و نازیباس
طرح های ستاره شش پر میتونه برگزفته از گل ها باشه نمیشه هر چیزی رو که شبیه ستاره شش پر بود به صهیونیسم ربط داد. قدیم اونفدر اعتقادشون قوی بود که بفهمن برای تزئین یک مسجد از چه مدلی استفاده کنن که حرمت دین زیر سوال نره.لطفا طرز فکرتون رو تصحیح کنید!