تحولات اخیر در کنش سیاسی جریان فتنه نشان میدهد که عقبه تشکیلاتی این جریان که ارتباط تنگاتنگی با سرویسهای امنیتی غرب دارد و «کلاه گشاد تقلب در انتخابات» بر سر سران جریان غرب گرای داخلی گذاشت اکنون از پس پرده برون آمده و علنا به فعالیتهای خاص دست میزند. آخرین شاهکار وطن دوستی! این جریان ایفای نقش واسطه و حلقه وصل میان گروهک ضد انقلاب خارج نشین و سامان دادن وحدت رویه میان آنان است.
امری که این روزها در سوئد و در آیندهای نزدیک در لندن اتفاق میافتد و برای چندین بار بعد از انقلاب سرویسهای امنیتی اروپا و آمریکا میکوشند از راست ارتجاع سلطنت طلب تا جپ گرایان تاریخ مصرف گذشته و گروهک نفاق را گرد یک میز جمع کنند. نکته متفاوت در این میان ایفای نقش فراریان فتنه نظیر مزروعی و علی اکبر موسوی خویینیها و داودی مهاجر و…. در این خصوص است. این افراد که روزگاری در داخل کشور در سمتهایی رسمی حضور داشتند این روزها به مثابه پادوی سرویسهای امنیتی غرب نقش هماهنگ کننده میان ضد انقلاب را برعهده گرفتهاند تا سرگردانی و انحطاط سیاسی جریان فتنه اشکار شود.
پنج دلیل برای بن بست تئوریک جریان غرب گرا
سیر این بن بست فعلی را باید در آموزههای تئوریک جریان غرب گرا جستجو کرد. کنار نهادن معرفتشناسی اصیل و گرته برداری از آموزههای پوزیتیویستی در فلسفه علم و اتخاذ روششناسی سیاسی بیگانه با هستیهای تاریخی – فرهنگی ایران جریانی را سامان داد که این سالهای پس از جنگ نتوانسته حیطه تاثیر گذاری خود را در جامعه ایران از اقلیتی خاص گسترش دهد و در چنبره بیاعتنایی اجتماعی به دامان غرب پناه برده با بهره گیری از روشهای سیاسی ارتجاعی بکوشد خود را نه در قامت یک جریان فکری – سیاسی بلکه در هییت یک فرقه آنارشیست نشان دهد. شاهد مثال فراخوانهای مضحکی است که این روزها در عرصه مجازی از سوی این قشر صادر میشود و هدفی جز جلب توجه صرف را ندارد.
برای اثبات وجود این وضعیت ذهنی-عینی میتوان ۵ دلیل اقامه کرد؛
۱- مبانی فکریای که از لحاظ فلسفی سیر تاریخ اجتماعی جهان را «سیر به سوی تجدد غرب» معرفی میکرد از لحاظ فلسفی و روششناختی بیاعتبار شده است. در واقع قرائت پوزیتیویستی و سکولار از مفهوم تجدد به علت «نوزایی مداوم سنت» در جهان اسلام و خلق ظرفیتهای فکری و عملی برای تجدد بومی این عقیده را که «تجدد یعنی غربی شدن فکری و عملی» از بین برده است.
۲- پوزیتیویسم پوپری به علت فهم ناقصی که از «عینیت» عرضه میداشت امروز از رونق افتاده است و «رئالیسم انتقادی و تعالی گرا» به مثابه یک روششناسی متقن خود را عرضه داشته است. از یاد نبریم پوزیتیویسم پوپری عمدهترین نحله روششناختی جریان غرب گرا در ایران بود و امثال سروش از دریچه آن به تحلیل مسائل اجتماعی میپرداختند.
۳- بسط فلسفه سیاسی اسلام به واسطه انقلابهای اخیر منطقه عامل مهمی در عیان شدن ضعفهای عقیدتی سکولارهای ایرانی است. از این رو است که جریان غرب گرا میکوشد با گسیل داشتن تئوریسینهای خود به منطقه و دیدار با انقلابیون به عرضه خود و جستجوی مفری برای ادامه حیات باشد.
۴- گسست نظر و عمل از مهمترین ویژگیهایی است که میتوان در باب کنشهای سیاسی جریان فتنه به آن اشاره کرد. جریانی که مدام دم از حق شهروندی و مدنی میزد این روزها نقش پادویی کشورهایی را برعهده گرفته که رویکردهای آنان از دهه ۲۰ تا ۵۰ شمسی مهمترین دلیل نقض حقوق شهروندی در ایران بود و در بعد از انقلاب نیز با حمایت از مرتجعینی مانند صدام و رجوی همواره کوشش کردند تا نظام سیاسی- اجتماعی را مشغول به دفع فتنه آنان کنند تا بدین سان فرصت نهادینه شدن حق شهروندی را از سیستم اجتماعی سلب کنند امری که هر چند ناکام ماند اما اثراتی خاص در حوزه اجتماعی از خود به جای گذاشت.
۵- بطلان صداقت و شفافیت عقیدتی در این جریانهای و عیان شدن کاسب مسلکی و هرهری مآبی سیاسی در این قشر باعث شده است که مشروعیت فکری که در اندک لایههای اجتماعی غرب گرا میشد برای این قشر متصور شد نیز از کف برود. شاهد مثال افت شدید مخاطب رسانههای مجازی این جریان در مقایسه با روزهای پرتنش فتنه است.
در عرصه سیاسی امروز برگزاری یک انتخابات موفق و پرشور به مثابه تیر خلاصی بر پیکر فرتوت جریان غرب گرا است. بنابراین بدیهی است که در آستانه انتخابات تحرکات اینچنینی را شاهد باشیم. تحرکاتی که قطعا در دایره همین بن بست است و ارمغانی را برای غرب گرایان به همراه ندارد.
Sorry. No data so far.