سه‌شنبه 07 فوریه 12 | 16:44

روز پنجم جشنواره؛ یک روز کاملاً معمولی!

میلاد نوریان

در روز پنجم جشنواره در برج میلاد، فیلم‌های یه عاشقانه‌ی ساده، صداست که می‌ماند، یکی می‌خواد باهات حرف بزنه، آمین خواهیم گفت و چک به نمایش در آمدند.


تریبون مستضعفین- میلاد نوریان

روز پنجم جشنواره یک روز معمولی با فیلم‌های معمولی بود. دیگر حتی پایین آوردن سطح انتظارات هم کاری از پیش نمی‌برد. نیمی از عمر سی امین جشنواره فیلم فجر هم سپری شد ولی هنوز هیچ فیلمی غافلگیرمان نکرده. جشنواره‌ای که انتظار می‌رفت در نبود بزرگان سینما عرصه‌ی یکه تازی جوانان و تازه واردها باشد و چند پدیده‌ی جدید به سینما معرفی کند تا این‌جای کار عرصه‌ی ناامیدی علاقه‌مندان سینما بوده است. کارگردانانی که همیشه گلایه می‌کردند که نام و فیلم‌شان در جشنواره‌ها زیر سایه‌ی اسم‌های بزرگ است، حالا که از نام‌های بزرگ خبری نیست به نظر می‌رسد باز هم حرف چندانی برای گفتن ندارند. فقط پنج روز تا پایان جشنواره فرصت باقی است. امیدواریم در روزهای باقی مانده اتفاقی بیفتد و جشنواره از آس‌های خود رونمایی کند. امیدواریم!

در روز پنجم جشنواره در برج میلاد، فیلم‌های یه عاشقانه‌ی ساده، صداست که می‌ماند، یکی می‌خواد باهات حرف بزنه، آمین خواهیم گفت و چک به نمایش در آمدند.

یکی می‌خواد باهات حرف بزنه

فیلمی است به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه‌کنندگی فرشته مهدی‌زاده که فیلم‌نامه‌ی آن را منوچهر هادی وسعید دولتخانی نوشته‌اند. در این فیلم: شهاب حسینی، آناهیتا نعمتی، حمیدرضا پگاه و یکتا ناصر به ایفای نقش پرداخته‌اند.

در خلاصه‌ی آن آمده است: لیلا یک هفته فرصت دارد برای امری حیاتی از همسر سابقش رضایت بگیرد.

یکی می‌خواد باهات حرف بزنه فیلمی است که خودش را درگیر جزئیات نمی‌کند و می‌خواهد برای ما قصه تعریف کند. فیلم برای خودش آغاز و فرجامی در نظر گرفته و سعی می‌کند از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر برسد. مسیر مشخصی را برای خود تعریف کرده و سعی دارد عناصر لازم را در طول فیلم به داستانش اضافه کند. منوچهر هادی پیش از این فیلم قرنطینه را ساخته بود که آن هم نمونه‌ی دیگری از یک فیلم قصه‌گو بود. قصد مقایسه‌ی این دو فیلم را ندارم اما هادی در قرنطینه راه بهتری را برای روایت در نظر گرفته بود. فیلم دوم او همزمان با موج اصغر فرهادیسم سینمای ایران ساخته شده است و هادی نیز از این جریان تأثیر گرفته. فیلم دارای یک دوربین روی دست غیر ضروری و بیمارگونه است و این موضوع به فیلم ضربه‌ی عمیقی وارد کرده. به نظر می‌رسد اگر به جای دوربین روی دست در فیلم‌برداری از سه پایه استفاده می‌شد، نتیجه‌ی کار، محصول بهتری داشت. جنس داستانی که هادی در یکی می‌خواد باهات حرف بزنه روایت می‌کند، نیازی به دوربین روی دست و لرزش‌های آن ندارد. یکی دیگر از شباهت‌های این فیلم با کارهای فرهادی نوع گره‌افکنی در داستان است. قرار دادن یکی از شخصیت‌های فیلم در مقابل یک دو راهی سخت، با این تفاوت که فرهادی می‌داند که کی و چگونه باید از این موقعیت استفاده و بهره‌برداری کند اما دیگران صرفا می‌خواهند چیزی شبیه به آن موقعیت را در فیلم خودشان داشته باشند. چیزی که قبل از وجود یک عنصر در داستان اهمیت دارد، طرز استفاده‌ی آن عنصر است. اگر بلد باشی برده‌ای و اگر نه ایده را می‌سوزانی.

یکی می‌خواد باهات حرف بزنه دارای مضمونی اجتماعی است. فیلم افتتاحیه‌ی خوبی دارد و در همراه کردن مخاطب با خود موفق عمل می‌کند. رابطه‌ی پنهانی یاسمن با خواستگار سابق مادرش موضوع کنجکاوی برانگیزی است و در تماشاگر ایجاد حساسیت می‌کند اما در ادامه متوجه می‌شویم قصه‌ی اصلی این نیست و با اتفاقی که می‌افتد روند ادامه‌ی داستان تغییر می‌کند. اگر چه این اتفاق در پس زمینه‌ی داستان وجود دارد اما کم‌کم خود آن نیز به حاشیه می‌رود و دستمایه‌ای می‌شود برای پی بردن به گذشته‌ی لیلا (آنا نعمتی) و مصطفی (شهاب حسینی). در واقع با ماجراهایی که پیش می‌آید لیلایی که شوهر سابقش، مصطفی را متهم کرده بود حالا خودش هم در مظان اتهام قرار می‌گیرد.

بعد از ماجرایی که برای یاسمن (دختر نوجوان لیلا و مصطفی) پیش می‌آید، داستان در یک بلاتکلیفی آزار دهنده‌ای پیش می‌رود. بلاتکلیفی اینکه گذشته‌ی لیلا و مصطفی واقعا چه بوده است؟ اما هدف داستان این نیست زیرا در گفت‌وگوی آن‌ها در زندان به این سوال پاسخ داده می‌شود. و یا اینکه لیلا و مصطفی بر سر ماجرای یاسمن کنار می‌آیند یا نه؟ که البته این نیز تکلیفش بدون اینکه به دلیل منطقی آن –با توجه به آنچه تا کنون در فیلم اتفاق افتاده است- پی ببریم مشخص می‌شود.

البته بیان این موارد به معنای بی کیفیت بودن آن نیست. یکی می‌خواد باهات حرف بزنه اگر چه در طی کردن روند یک داستان انسجام لازم را ندارد و ریتم فیلم از سکانس ملاقات لیلا و مصطفی در زندان کند می‌شود و تماشاگر را خسته می‌کند اما تلاش خود را برای بیان کردن مقاصد خود به کار می‌گیرد و شجاعت نتیجه‌گیری را دارد و بر خلاف جریان سال‌های اخیر به پایان باز بی منطق رو نمی‌آورد و نتیجه را به سلیقه‌ی مخاطب واگذار نمی‌کند و قصه را به نقطه‌ی فرجامی خود می‌رساند.

در نشست رسانه‌ای فیلم یکی می‌خواد باهات حرف بزنه، هادی درباره‌ی موضوع این فیلم گفت: پیوند اعضا را بهانه‌ای قرار دادم برای تعریف کردن قصه‌ی لیلا تا از این طریق به گذشته‌ی وی برسیم. قصه را دوست دارم امیدوارم توانسته باشم این بهانه را به خوبی به تصویر بکشم.

وی ادامه داد: در فیلم‌نامه اولیه‌ی اساسا قرار نبود شهاب حسینی بازی کند و تمام قصه با نعمتی رقم می‌خورد. وقتی به حسینی متن را دادیم و ایشان قبول کردند گفتند باید کارگردان را ببینم. فیلم‌نامه را خیلی دوست داشتند اما از من خواستند سکانس بسیار زیبایی که متعلق به نعمتی بود را به وی بدهند تا در این فیلم بازی کند.

هادی افزود: خوشحالم از اینکه ایشان در فیلم من حضور داشتند بعد از این اتفاق سعی کردم پایان فیلم را طوری بسازم که به قصه اصلی لطمه‌ای وارد نکنم و امیدوارم عمل عمل کرده باشم.

آمین خواهیم گفت

پنجمین فیلمی است که سامان سالور آن را کارگردانی کرده و نوشتن فیلم‌نامه‌ی آن را نیز بر عهده داشته. تهیه‌کنندکنندگی آمین خواهیم گفت، به طور مشترک توسط ساسان سالور و سید امیر سیدزاده صورت گرفته است. در این بازیگرانی چون: فرزاد حسنی، علیرضا مهران، آزاده زارعی، محمود نظرعلیان، ساناز اسدی، حمید حبیبی‌فر و میسا مولوی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

در خلاصه‌ی داستان این فیلم آمده است: در بستر جغرافیایی سخت و کوهستانی ، ایستگاهی به نام تنگ هفت در یک هفته‌ای که پل تخریب و مراحل بازسازی آن انجام می‌شود، حسن گرگر فرصت یافته تا آدم‌های مختلفی را از میان رودخانه‌ی خروشان و عریض با وسیله‌ای تله‌کابین مانند به نام گرگر عبور دهد که این مهم به فرصتی به بی‌بدیل برای شناخت بهترش از آدم‌های اطراف، عشق، رفاقت و دغدغه‌شان بدل می‌گردد.

سامان سالور یکی از مستعدترین کارگردان‌های جوان سینمای ایران است. مختصات کارگردانی را می‌داند و جهان انتزاعی خاص خود را دارد. اما مشکل همین جهان‌بینی منحصر به فرد اوست. علاقه‌ی او در ترسیم انسان‌های دور افتاده از جهان مدرن. آدم‌هایی که نمود بیرونی آن‌ها را در جهان اطراف خود نمی‌بینیم و نمی‌توانیم به آن‌ها نزدیک شویم. آدم‌هایی که تفاوت آن‌ها تنها در شیوه‌ی زندگی کردن آن‌ها با انسان مدرن شهری نیست، بلکه حتی در شکل ظاهری و جهان‌بینی نیز از اساس متفاوت هستند. آمین خواهیم گفت رجعتی دوباره به فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین است و ماجرای آن در یک ناکجا آباد می‌گذرد. فیلمی لا مکان و لا زمان با شخصیت‌هایی ناشناخته و لوکیشین‌های عجیب و غریب در مناطق دور افتاده و سرشار از کادربندی‌های عکس‌گونه و زیبا.

در آمین خواهیم گفت کسی را نمی‌توان به عنوان شخصیت اول انتخاب کرد. فیلم دوست دارد به سمتی برود که شخصیت اصلی آن، مکان و جمع آدم‌های عجیب و غریب باشد. مدتی باید بگذرد و منتظر شروع داستان باشیم اما با گذشت زمان می‌فهمیم اصلا داستانی قرار نیست شروع شود و کل ماجرای فیلم به ترسیم زندگانی همین آدم‌های به دور از شهر و زندگی شهری می‌گذرد. آدم‌هایی که به نظر نمی‌رسد خارج از منطق فیلم آمین خواهیم گفت، جایی در جهان بیرونی داشته باشند. در نهایت ریتم کند، نداشتن داستان و عدم برقراری ارتباط با آدم‌های داخل فیلم، از آمین خواهیم گفت فیلمی کسل کننده ساخته است که خیلی سخت می‌تواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند.

در ابتدای نشست رسانه‌ای این فیلم، سالور در ارتباط با ساخت این فیلم گفت: دو ماه بعد از ساخت «سیزده ۵۹» به سراغ این فیلم رفتم. البته طرح ابتدایی متعلق به ساسان سالور بود. در همان ابتدا فکر کردم پتانسیل ساخت را دارد. بعد از 6 ماه نگارش فیلم‌نامه، برای ساخت آمبن خواهم گفت سراغ امیر سیدزاده برای تهیه‌کنندگی کار رفتم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.