در چندين دهه گذشته، آمريكا تغيير بزرگي را تجربه كرده است. تغييري كه در اخلاقيات فردي و اجتماعي، سياست ها و دينداری افراد جامعه تاثیر فراوانی گذاشته است. نتیجه این تغییر این بوده است که در آمريكاي امروز، تنبلي، بي اخلاقي و خودپرستي روح غالب جامعه شده است و در سایه به وجود آمدن چنین حالتی، شایسته سالاری جای خود را به خویشاوند سالاری داده است. بايد در نظر داشت در ساختار هر ملتي كه شايسته سالاري جاي خود را به خويشاوند سالاري بدهد؛ آن جامعه نخواهد توانست به طور قدرتمندي به حيات خود ادامه دهد. امروز جامعه آمريكا از نظر سياسي، اقتصادي، معنوي و اخلاقي جامعه اي فاسد است كه به دست چندين گروه خويشاوند عمدتا صهیونیست که به دقت و قدرت از همدیگر حمایت می کنند؛ اداره مي شود.
امروز بيش از هر چيز خوشگذراني است كه مردم آمريكا ارضا مي كند. ارزش كار و تلاش براي دست يابي به زندگي ايده آل در حال از بين رفتن است و تلاش سخت امر عبثي تلقي مي شود. دروغ گويي و فريب در حال تبديل شدن به ابزار اصلي دست يابي به اهداف است كه از بالاترين تا پايين ترين سطوح اجتماعي ديده مي شود. سیاستمداران آشکارا در مورد سیاست های داخلی و خارجی به مردم دروغ می گویند و تباهی اخلاقی افراد جامعه نیز دروغ و فریب کاری را در بین مردم رواج داده است.
جيم نلسون بلك (Jim Nelson Black) پژوهشگر مسائل اجتماعی آمریکا، كتابي دارد به نام «زمان مرگ ملت ها»، در بخشی از این کتاب مي گويد: «هنگامي كه به تاريخ سه هزار سال گذشته نظر مي كنيم؛ مي بينيم كه تمدن ها بر مي خيزند ولي در نهايت برافتاده و مي ميرند. تاريخ جهان تاريخ ملت هايي است كه توسط ملل ديگر مغلوب شده يا در اثر هرج و مرج واپاشيده اند. هم اكنون قراين اين اتفاقات در كشور ما (آمريكا) نيز ديده مي شود. هنگامي كه به تباهي ها و وقايع برجسته تاريخي نظر مي كنيم؛ شباهت هاي موجود بين آن جوامع و جامعه ما خيره كننده است.
نلسون بلك: شباهت اوضاع کنونی آمریکا با تباهي ها و وقايع برجسته تاريخي خيره كننده است.
براي اكثر ما ها نابودي شهر كارتاژ، برآمدن دولت شهرهاي يونان و اضمحلال روم تنها خيالاتي در مورد گذشته و درس هاي طولاني تاريخ فراموش شده به حساب مي آيد. و وقايعي مانند فتح استانبول، تجزيه امپراطوري مقدس روم، فروپاشي پادشاهي فرانسه و اسپانيا و تباهي تدريجي و آرام امپراطوري بريتانيا براي ما چندان حائز اهميت و روشن نيست. اكثر ماها در مورد نهضت روشنفكري فرانسه و يا مسائلي كه منجر به انقلاب آمريكا شد چيز زيادي از درس هاي تاريخمان به ياد نداريم. اما اين ها گذشته ناگزير ما و جايگاه تاريخي ما هستند. اين يك موضوع حياتي است كه ماهيت زندگي در آن زمان ها را دوباره درك كنيم. زيرا كه آن روزگاران و مناسباتش نطفه مشكلات پيش روي فعلي ما را در خود دارد».
دلايل بسياري را مي توان براي اضمحلال و سقوط يك ملت برشمرد كه يكي از مهمترين آنها (كه اغلب از آن چشم پوشي شده) را مي توان «ترك دینداری» دانست. راسل كرك (Russell Kirk) که یک تئورسین سیاسی و پژوهشگر در تاریخ بود ريشه كلمه فرهنگ “culture” را از آيين “cult” مي داند. به عبارت ديگر، فرهنگ بر اساس نوعي جهان بيني آييني يا معنوي تشكيل يافته است. مصر باستان يك جامعه آييني بود كه بر اساس پرستش خداهاي نرينه و مادينه طبيعت شكل گرفته بود و يونان و روم معابد بت پرستي خود را داشتند. با مروري بر هندستان، چين و ديگر بخش هاي جهان مي بينيم كه در همه آنها بنياد تمدن از نوعي آيين بر مي خيزد. و طبيعي است كه وقتي باورهاي سنتي يك ملت سست مي شود، ملت ها مي ميرند. آيين، استانداردهايي را براي مديريت ملت به دست مي دهد چیزی که از جامعه آمریکا رخت بربسته است.
راسل كرك: جامعه آمريكا در حال دست و پا زدن در مراحل پيشرفته تباهي قرار دارد.
ويل دورانت مي گويد: “قبل از دوران ما، نمونه چشمگيري در تاريخ نمي بينيم كه جامعه اي بدون كمك آيين توانسنه باشد زندگي اخلاقي را رعايت كند.” جامعه آمريكا در مسيري وارد شده است كه مي خواهد بدون قواعد آييني، خود را حفظ كند. تابلوهاي ده فرمان مذهبي از ديوارها برداشته شده و ارزش هاي آييني از سطح جامعه جمع آوري شده است. بنيان هاي عقايد مسيحي ديگر در مدارس عمومي تدريس نمي شود و اغلب در عرصه هاي آموزشي و رسانه اي به سخره گرفته مي شود. چه تصوري مي توانيم از آينده اين كشور داشته باشيم؟!
تباهي اجتماعي
در كتاب نلسون بلك، به سه جنبه اضمحلال اشاره شده است: «بحران بي قانوني»، «از دست رفتن نظام اقتصادي» و «برآمدن بروكراسي». در تاريخ نمونه هاي بسيار آشكاري از پي آمدهاي فاجعه بار فروپاشي قانون و نظم را مي بينيم. در يونان باستان، اولين علايم فاجعه فقدان احترام عمومي به سنت و لاقيدي جوانان بود كه در طي آن هنر و تفريحات رو به تباهي نهاد. فيلسوفان و دانشمندان فضاي گفتگو و روابط را تحريف كردند و خطابه و سخن راني محل دعوا و رقابت شد. روشنفكران شروع به تمسخر يكديگر نموده و به تمامي بنيان هاي سنتي جامعه هلني حمله كردند. متفكران نوين از تغييرات بنيادي سخن گفتند و خواستار دادن حق اظهار نظر به جوانان در جامعه شدند. بدون راهنمايي هاي سنتي، تازه به دوران رسيده ها وحشي شده و شروع به تخريب نظم قديمي كردند و به تدريج يونانيان تبديل به ملتي بي قانون و بد نام شدند.
تباهي فرهنگي
چهار گرايش عمده وجود دارد كه موجب به تباهي كشيده شدن فرهنگ مي شود. «انحطاط سيستم آموزشي»، «سست شدن بنيان هاي فرهنگي»، «از بين رفتن احترام به سنن» و «گسترده شدن ماترياليسم» چهار عاملي هستند كه فرهنگ ها را به تباهي كشيده اند. دونالد دودلي (Donald Dudley) در مطالعه خود بر روي تمدن روم مي گويد: «فقط يك عامل به خصوص نبود كه اين امپراطوري را به زانو درآورد. بلكه سقوط در نتيجه سستي ها و ضعف هايي كه در جامعه روم به وجود آمد روي داد؛ اگرچه اثرات اين سستي ها ممكن است متفاوت باشد اما در مجموع، آنها مسئول سقوط آن تمدن بودند».
تباهي فرهنگي يك ملت بي مهابا به سقوط اجتماعي و فرهنگي منجر مي شود و الكوي اين سقوط در تمدن هاي گوناگون مشابه است. با مطالعه تاريخ تمدن ها اين شباهت ها هر چه بيشتر آشكار مي شود. علي رغم تفاوت هاي بزرگ فرهنگي بين امپراطوري هاي مضمحل شده، چگونگي به تباهي كشيده شدن اين فرهنگ ها به هم شبيه است. براي مثال افراط در خوشگذراني، لذت جويي و عياشي در امپراطوري روم از عوامل مهم سقوط فرهنگي آن امپراطوري ذكر شده است.
تباهي اخلاقي
تباهي اخلاقي در اثر سه گرايش عمده ايجاد مي شود. «بي اخلاقي»، «از بين رفتن باورهاي ديني» و «به پوچي كشاندن زندگي انسان». ادوارد گيبون تاريخ داني است كه در مورد سقوط امپراطوري روم مي نويسد: «رهبران امپراطوري دچار سستی و فساد و خرافات شدند. ارزش های اخلاقی فروریخت، قوانین سخت گیرانه و سرکوبگر تصویب شد و سوء استفاده از قدرت ملت را در برابر تهاجم بیگانگان تضعیف کرد. سرکوبگری در جامعه امروز آمریکا به بهانه حمایت از امنیت ملی امری عادی است. کافی است به گزارش هایی که در مورد برخورد پلیس آمریکا با معترضان جنبش 99 درصد اتنشار می یابد توجه کنیم.
از نظر تاریخی، تمامی امپراطوری ها در روزهای پایانی دست به سرکوب های گسترده زده اند.
كاترين ادواردز، تاريخ دان انگليسي مي گويد: وضعيت غير اخلاقي كه اكنون دچار آن هستيم چيز جديدي نيست. جلوگيري از آبستني و سقط جنين از روش هاي معمول براي جلوگيري از بچه دار شدن در روم شده بودند و تا وقتي كه شوهري فرزند متولد شده را قبول نمي كرد، كودك در واقع موجود هویت داری محسوب نمي شد. در روزهاي آخر امپراطوري روم، زندگي چيز بي ارزشي شده بود. قوانين دست و پا گير و ماليات هاي كمر شكن، تجارت و توليد را به كاري غير سود آور تبديل كرده بود. در نهايت، كودكان بار اضافي براي زندگي محسوب مي شدند و سقط جنين و كودك كشي كاري عادي شده بود. گاهي كودكان به عنوان برده فروخته مي شدند. زندگي و آداب اجتماعي در عياشي خلاصه شده بود. مجالس خوش گذراني همجنس بازي و نزديكي با حيوانات، آشكارا انجام مي شد و مسيحيان دين دار و معترض كشته مي شدند.
آمار سقط جنین در بین زنان آمریکایی
در جامعه کنونی آمریکا بیشترین نرخ سقط جنین در بین دختران 20 تا 24 ساله آمریکایی دیده می شود که در بهترین سن باروری و تربیت نسل آینده قرار دارند. و همین محدوده سنی است که در زیر بمباران تبلیغاتی برای فرو رفتن هرچه بیشتر در باتلاق بی اخلاقی ارزش های زندگی آمریکایی می باشند.
نتیجه ای برای آینده آمریکا
با نگاهي به وضعيت جامعه كنوني آمريكا هر سه فاكتور تباهي ذكر شده در بخش هاي بالا آشكارا ديده مي شود. Russell Kirk مي گويد: به نظر من، جامعه آمريكا در حال دست و پا زدن در مراحل پيشرفته تباهي قرار دارد. در حالي كه بسياري از افراد رسيدن به اين مرحله را شكوفايي تمدن ما مي دانند؛ اما حقيقت اين است كه اين وضعيت نتيجه اعمال قدرت هايي است كه در حال نابود سازي فرهنگ ما هستند. اين لاف آزادي دموكراتيك موجود در جامعه ليبرال در حقيقت بردگي شهوت و توهمي است كه اعتقادات ديني را تخريب مي كند و از طريق تمركز زايي و شهري سازي جامعه را به اضمحلال مي كشاند و سنت ها و آداب و رسوم حيات بخش را محو و نابود مي كند». اگر به عوامل فروپاشي تمدن هاي بزرگ بنگريم؛ به وضوح مي توان تشخيص داد كه آمريكا در سراشيبي پايان مشابهي قرار گرفته است. آنچه كه در يونان، روم، مصر باستان و ديگر تمدن ها روي داد؛ مي تواند امروز به راحتي براي تمدن غرب نيز روي دهد. پروفسور آلان بلوم (Allan Bloom) در كتاب «پايان تصور آمريكايي» مي گويد: «اينبار در تاريخ جهان نوبت آمريكاست. اتفاقي كه ما به خاطر آن براي همشه تحت قضاوت قرار خواهيم گرفت».
بلوم: این بار در تاریخ، نوبت آمریکاست!
ملت آمريكا اكنون در مسيري است كه عوامل به اضمحلال كشاننده تمدن هاي پيشين را با وسعت شگفت آوري در حال تجربه مي كند. باورها و قايد ناشايست به راحتي در رسانه ها، سيستم آموزشي و سياست گذاري ها تبليغ مي شود. و الگوي رفتار جنسي امروز در آمريكا حتي شنيع تر از آنچه كه در تمدن هاي مضمحل شده بود؛ مي باشد. زندگي انسان بي ارزش شده و نوزدان در اين جا و آنجا رها مي شوند؛ جنين ها سقط شده و كودكان براي بردگي به فروش مي رسند و يا از همه عجيب تر در برابر بت ها و الهه هاي دنياي باستان به منظور دست يابي به عمر و نفع بيش از پيش ققرباني مي شوند. و در سر ديگر اين رشته از اعمال ضد انساني كمك پزشكي براي خود كشي افراد پير به امري پذيرفته شده تبديل شده است.
در مقايسه با نسل هاي قبل، خانواده هاي آمريكايي امروزه از ثبات بسيار كمتري برخوردارند. ازدواج اهميت خود را از دست داده است؛ طلاق، كودكان حاصل از روابط نامشروع، زندگي جنسي دسته جمعي، بسيار شيوع يافته و كودكان بسيار آسيب پذير شده و حمايتي از آنها نمي شود. نگاه عمومي به ازدواج، اخلاقيات جنسي و پرورش و تربيت كودكان بسيار ناشايست شده است؛ به طوري كه پديده هايي مانند خانواده هاي تك والدي و ازدواج همجنس بازان ساختار سنتي خانواده را كه در حال از دست دادن حمايت هاي قانوني و اخلاقي است؛ تهديد مي كند.
برژینسکی و اعلام خطر فروپاشی
وضعیت آمریکا مشابه زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق است
برژینسکی در ۲۸ مارس ۱۹۲۸ در شهر ورشو، پایتخت لهستان به دنیا آمده است. در ۱۹۵۳ از دانشگاه هاروارد در رشته علوم سیاسی دکترا گرفت و در ۱۹۵۸ شهروند آمریکا شد. او هماکنون در دانشگاه جانز هاپکینز تدریس میکند. او بعد از سال ها زندگی در این کشور، جامعه آمریکا را از نظر سیاسی و فرهنگی به خوبی می شناسد. استراتژیستی است که مشاور پیشین شورای امنیت ملی امریکا بوده و هم اکنون نیز در سیاست گذاری های بلند مدت نظام آمریکا تاثیر گذار است. او در یکی از آخرین کتاب هایش با نام«دیدگاه راهبردی آمریکا و بحران بین المللی قدرت» (Strategic Vision: America and the Crisis of Global Power)می نویسد: «آمریکا هم اکنون در وضعیتی قرار گرفته است که مشابه زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق است».
جنگ های فرامرزی آمریکا پر هزینه و بی نتیجه بوده است
برژینسکی مهمترین وجه تشابه میان وضعیت حال حاضر آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی سابق را این می داند که در هر دو نظام دولت فلج شده و توانایی ایجاد تغییرات جدی در سیاست را از دست داده اند و برای تسلط بر نقاطی از جغرافیای ژئوپولتیک زمین هزینه ها و بودجه های نظامی هنگفت وبی نتیجه ای را خرج کرده اند. شوروی چنین کاری را به مدت یک دهه برای تحت تسلط درآوردن افغانستان انجام داده بود و آمریکا در عراق و هم در افغانستان هزینه های فراوانی کرده است. تاثیر گذاری بین المللی آمریکا کاهش یافته و در درون نیز دچار نارضایتی های اجتماعی شده است. (که یکی از بزرگترین نمودهای آن را می توان جنبش وال استریت دانست.) برژینسکی در کتابش نشانه های سقوط امریکا و سیر نزولی اش در مدیریت داخلی و خارجی این کشور و چگونگی از دست دادن فرصت های عرصه بین المللی بعد از جنگ سرد را بررسی کرده است. پیام دریافتی از تجزیه و تحلیل برژینسکی می تواند به عنوان زنگ خطری تاریخی برای شروع اضمحلال تمدن غرب و آمریکا محسوب شود.
Sorry. No data so far.