اولاً، نیروهای انقلابی به تبعیت از رهبر انقلاب، به دسته بندیهای توهمی و مشهور سیاسی اعتقادی ندارند. گرچهگاه ناچاریم برای نام گذاری قبایل سیاسی، به عناوین مشهوری چون چپ و راست اشاره کنیم، اما اساس این دسته بندی، هم تعریف شفافی پشت سر خود ندارد و هم تقسیمی انحصارگرایانه و غیرصادقانه است. همچنین ما بر اساس اعتقاد به روشی که رهبر انقلاب آن را «اصولگرایی اصلاح طلبانه» نامیده و به تفصیل درباره شاخصهای آن سخن گفتهاند، دسته بندی رایج اصولگرایان و اصلاح طلبان را نیز غلط و ادعایی میدانیم. نه جریانات موسوم به اصولگرایی، تماماً شرط اصولگرایی را به جا آوردهاند، و نه رفتارهای جریان موسوم به اصلاح طلب، مصداق اصلاحگری و تحولگرایی انقلابی بودهاند.
ثانیاً، ما جریانات و افراد سیاسی را با شاخصه «همخوانی و قرابت عملی» به رهبری و مردم و پیگیری آرمانهای انقلاب تقسیم بندی میکنیم. در واقع معیار نیروهای انقلابی و حزب اللهی برای نسبت برقرار کردن با افراد و جریانات سیاسی، علاوه بر «شعارهای» انتخاباتی و «مواضعی» که قبل از انتخابات داشتهاند، «عمل»ها و نحوه رفتار و سلوک سیاسیای است که تا کنون داشتهاند.
ثالثاً، منطق و فرایند جبهه بندیهای سیاسی و بسیاری از بازیهای ائتلافی رایج (چند بعلاوه چند و غیره)، نه تنها برای مردم و بسیاری از نخبگان انقلابی شفاف نیست، بلکه این ابهام گاهی به طنز مضحکی نیز شباهت پیدا میکند که در دراز مدت برای مردم ایجاد دلزدگی میکند. بویژه وقتی که بداخلاقیهای سیاسی، بازیهای رسانهای به جای اتکا به پایگاه مردمی، منفعت طلبیهای اقتصادی و… کارنامه جریانات و عناصر سیاسی را غیرقابل قبولتر نشان میدهد.
رابعاً، جریانات مشهور سیاسی کشور، همهٔ جریانات و نیروهایی نیستند که بالقوه یا بالفعل در عرصه سیاسی حضور دارند و قدرت تاثیرگذاری بر کشور را دارند. پتانسیلهای مردمی و نخبگانی فراوانی که به سبب محرومیت از رانتهای رسانهای، سیاسی و اقتصادی در حاشیه بودهاند، باید احیا شده و وارد چرخه حرکتهای سیاسی شوند.
خامساً، در نهایت ما ضمن لحاظ کردن نکات فوق، در یک دسته بندی کلی، جریانات مشهور و فعال سیاسی فعلی کشور را در سه دسته مورد بررسی قرار میدهیم:
– جریانات سالم و صادقی که عمدتاً نوپا هستند و البته کاستیها و آفات قابل تاملی دارند.
– جریاناتی که در امر سیاسی، حرفهای و باسابقهاند و عمدتاً فاصله قابل توجهی با رهبری و مردم داشته و در فتنه ۸۸ مردود شدند.
– جریانات به کلی مردود و مطرودی که مخالفتشان با مسیر انقلاب و مردم روشن است.
جریانات سیاسی مردود و مردّد
جریانات و چهرههای بسیاری در فتنه ۸۸ کارنامه قابل قبولی از خود ارائه نداده و در نتیجه امروز صلاحیت پرچمداری حرکتهای سیاسی مردم انقلابی را ندارند. این جریان عمدتاً متشکل است از:
۱- ساکتین
مقصود از ساکتین، کسانی است که در ماجرای فتنه و هر تحول سیاسی دیگری مهر سکوت بر لب داشتند و حیات خود را مدیون محافظه کاری زیرکانه خویش هستند. این افراد و جریانات استعداد بالایی برای خدمت به جریان منفعت طلب و تکنوکرات داشته و در ادوار گذشته نیز نشان دادهاند قدرت بالایی برای تظاهر به شعارهای غالب هر دوره دارند. بعید نیست چنین چهرههایی این بار نیز با ظاهری موجه و انقلابی نما و با شعارهایی مبنی بر ولایت پذیری و خدمت به مردم و گسترش عدالت و مقابله با جریان انحرافی و… به میدان بیایند در حالی در کارنامه عملیشان هیچ نشانی از پیگیری آرمانهای انقلاب و فرامین رهبری ندارند.
۲- مذبذبین و سیاسیون متلوّن
برخی از جریانات و چهرهها در تحولات اخیر کشور فعال بوده و علیه جریان فتنه و جریان انحرافی نیز مواضعی اتخاذ کردهاند، اما در ماجرای فتنه از رهبر انقلاب عقبتر و در ماجرای مشهور به جریان انحرافی از رهبر انقلاب جلوتر حرکت کردهاند. بسیاری از چهرهها و مجموعههای به اصطلاح اصولگرا با تمام تنوع ظاهری و مرزبندیهای قدیمی و جدیدشان، در واقع ذیل همین دسته قابل بررسیاند. این جریانات به صِرف مخالفت با جریان فتنه و جریان انحرافی خود را لایق مدیریت کردن فضای سیاسی کشور میبینند، در حالی که اولاً بسیاری از بزرگان و نمادهای همین جریان در ماجرای فتنه ریزش کردند، و ثانیاً نحوه برخورد این جریان با فتنه گران، در مقایسه با نحوه برخورد رهبری بسیار متفاوت بود.
در زمانی که رهبر انقلاب عمارها را به میدان روشنگری فرا خوانده و از سکوت یا مواضع دوپهلوی خواص گلایه میکرد، این جریانات یا سکوت کرده بودند و یا بسیار محتاطانه و ضعیف به میدان حمایت از آرای مردم و گفتمان عدالتخواهانه انقلاب پا میگذاشتند. البته با گذشت زمان و پس از حل شدن معما، اندک اندک به سخن آمده و تا امروز خود را به جبهه مخالفان فتنه رساندهاند. در عوض، به محض آشکار شدن کوچکترین خللی در اطرافیان رییس جمهور و مطرح شدن مساله جریان انحرافی، همین افراد و جریانات آن چنان جانانه به میدان تاختند و برای نظام کاسه داغتر از آش شدند که رهبری ناچار شد در تریبون عمومی کشور از آنان بخواهد کل حیثیت یک فرد را به خاطر نقاط منفیاش زیر سوال نبرند و مدام اینجا و آنجا درباره این موضوع تحلیل نکنند.
اغلب این دوستان به اصطلاح اصولگرا در هر دو مقطع از یک ویژگی ثابت برخوردار بودند: روحیه منفعل سیاسی و ترس از اینکه مبادا آبروی آنان با دکتر احمدینژاد گره خورده و مدافع دولت به حساب بیایند! این ترس منفعلانه یکی از عوامل عقب ماندن آنان از رهبری در زمان فتنه و جلو افتادنشان از رهبری در موضوع موسوم به جریان انحرافی شد. بویژه آنکه ضربه به جریان موسوم به انحرافی را مساوی ضربه غیرمستقیم به رییس جمهور و در نتیجه اثبات حقانیت خود دیده و از این فرصت برای ولایتمدار نشان دادن خود بهره برده و هنوز میبرند. حال آنکه معیار ولایتمداری، تبعیت عملی و همیشگی از ولایت است، نه ژست رسانهای و فرصت طلبانه و مقطعی. از برخی جریانات به اصطلاح اصولگرا که معیار رشد در آنان، نه پیگیری آرمانهای انقلاب، بلکه تملق سیاسی، ضدیت حاد با رقبا و چشم پوشیدن بر عیوب خود است، انتظاری بیش از این نیز نباید داشت.
۳- نخبگان متوهم
برخی از نخبگان مستقر در تهران و قم و… نیز که بیشتر چهره فرهنگی و علمی دارند تا چهره سیاسی، در ایام فتنه به جای موضع گیری قاطع علیه فتنه گران، با ژستی مستقل به تحلیل کاریکاتورگونهای از فضای فتنه و رخدادهای سال ۸۸ پرداختند و همچنان تحلیلهای غلط خود را پس نگرفتهاند.
جریانات مطرود و نقدی بر تصورات مشهور درباره آنان
از آنجا که امروز عموم فعالان سیاسی انقلابی بر دو محور مخالفت با فتنه گران و مخالفت با گروه موسوم به جریان انحرافی اتفاق نظر دارند و در خصوص این دو، مواضعی داشته و خواهند داشت، لازم است مروری دوباره بر جایگاه این دو پدیده و نیز نقش جریانی ریشه دارتر از آنان داشته باشیم:
۱- جریان فتنه و گروه موسوم به جریان انحرافی هر دو پدیدههایی مُرده از نظر حیات اجتماعی و مردمی هستند. فتنه گران که بدنه بسیار کمی در بعضی اقشار و طبقات اقتصادی و فرهنگی کشور داشتند، با گذشت هر چه بیشتر زمان، دچار انزوا، رخوت و سردرگمی بیش از پیش شدند و امروز نزد افکار عمومی و قاطبه مردم چیزی جز یک شوخی تلخ نیستند. گروه موسوم به جریان انحرافی نیز از ابتدا هیچ پایگاه اجتماعیای نداشته و تحرکاتش را با ابزارهای تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی پیگیری میکرده است. بنابراین بزرگ جلوه دادن این جریانات و قراردادن آنان در کانون توجهها و تحلیلها، خطایی است که بیشترین نفع تبلیغاتی غیرمستقیم را به حال خود این جریانات خواهد داشت. رهبر انقلاب، مردم بصیر کشور و نهادهایی همچون شورای نگهبان نیز مراقب انقلاب و نظام بوده و آزموده را مجال آزمودن دوباره نخواهند داد.
۲- جریان فتنه با به آشوب کشیدن کشور و مقابله علنی با مردمسالاری دینی، انقلاب و رهبری، تکلیف خود را روشن کرده و مردم نیز ضربه اصلی را در ۹ دی ۸۸ به این جریان زد. اما پدیده موسوم به جریان انحرافی هنوز ماهیت خود را روشن نکرده و حتی در جریان خواندن آن میتوان تردید کرد. رهبر انقلاب نیز به شکلهای گوناگون تاکید کردهاند که نباید با دامن زدن مسائل فرعی، فضا را آلوده کرد. کسانی که اصرار دارند با تکیه بر مشهورات و با طرح مسائل مبهمی که ابعاد حقیقی آن روشن نیست، به آفرینش تصویری مخوف و البته مبهم از یک جریان یا شبکه سیاسی دست زده و همه مسائل ریاست جمهوری و اطرافیان و حامیانش را با یک چوب برانند، و آنگاه این پدیده را بدیل و همعرض جریان فتنه نشان دهند، دچار توهم یا غرض ورزیای شدهاند که آنان را از منطق رهبری جدا میکند.
۳- جریان پیچیده و موذی تکنوکراتهای سکولار و اتحاد آنان با انقلابیون استحاله یافته، که خود را زمانی در قالب کارگزاران سازندگی نشان داد، خطر بزرگ اما پنهانی است که همچنان انقلاب را تهدید میکند. مهرههای سوخته فتنه از یک سو، و مفسدین سیاسی و اقتصادی نوپا و نوکیسه از سوی دیگر هرگز نمیتوانند به اندازه جریان مذکور خطرآفرین و مسموم باشند. این جریان کهگاه حتی خود نیز نمیداند در حال چه خیانتی به انقلاب است، از پختگی خاصی برای حفظ حیات سیاسی خود برخوردار است. نه مانند دوم خردادیها و فتنه گران دست به انتحار سیاسی میزند و نه مانند جریانات منحرف جدید، به راحتی با ناشیگری و خامی دست خود را برای افکار عمومی رو میکند، بلکه با تکیه بر سوابق و تجارب و اعتبار سیاسی و تخصصی خود از یک سو و مدیریت مفسدانه پشت پرده سیاسی کشور از سوی دیگر، بیآنکه خود را به خطر بیندازد، منافع خود را دنبال کرده و موریانه وار به خوردن درخت انقلاب از درون، ادامه میدهد. جریان مذکور، مخلصانه یا مغرضانه به تمام چالشها و جنجالهای سیاسی بر سر فتنه و جریان انحرافی و موافقان و مخالفانشان میخندد و انبساط خاطر اصلی خود را وقتی به دست میآورد که میبیند هیچ کس متعرض نقش او در شکل دهی به انحرافات دیگر نمیشود.
نقدی بر ادعای وحدت
وحدت سیاسی و معنوی نیروهای انقلاب یکی از اصول و ارزشهای تخلف ناپذیر انقلابی است که همواره مورد تاکید امام و رهبری نیز بوده است. اما نباید وحدت را با ترفندهای سیاسی به نحوی تفسیر کرد که در عمل به معنای هضم شدن همه جریانات انقلابی در جریانات سیاسی کار و مردود باشد. ارائه لیست واحد توسط گروههای مختلف فی نفسه امری قابل قبول است. اما مشروط به اینکه به نکات ذیل توجه گردد:
۱- وحدت حقیقی بر سر مبانی است و نه از سر تبانی! کسانی که معتقدند همه باید با آنان متحد شوند ابتدا باید مبانی خود را شفاف کرده و آن را از پیرایههای سیاست زدگی و برتری جویی و اصول گریزی بیارایند و آنگاه ادعای پرچمداری اصولگرایی را بکنند.
۲- آنچه برخی از سیاسیون دنبال میکنند، ترویج وحدت بوسیله ایجاد وحشت است! زمانی با طرح این مساله که اگر همه به ما رای ندهند، دوم خردادیها رای میآورند، بهانهای برای حذف اصلحها مییافتند و امروز، پدیده مشهور به جریان انحرافی نیز –که البته در مردود بودنش شک نداریم- بهانه جدید و جذاب دیگری برای ایجاد وحشت به دست این سیاسیون داده است. باید از اینان پرسید چرا گمان میکنند فاسد بودن دیگران دلیل و توجیه کافی برای حذف اصلحها و قناعت کردن به صالح هاست؟
۳- مدعیان وحدت چرا خود به نفع اصلحها سکوت اختیار نمیکنند؟ اگر ادعای وحدت از سوی سیاسیون، خالصانه است، چرا صالحها را به نفع اصلحها کنار نگذاشته و به قواعد حرکت انقلابی و متکی به بصیرت تن نمیدهند؟ چرا همیشه باید اصلحهایی که سیاست باز نیستند و دستی در تبانیها و سفارشها و منفعتها ندارند، به خاطر حفظ وحدت، قربانی نیروهای درجه دوم و سوم شوند؟ هر کس دغدغه وحدت دارد، ابتدا فرایند شفاف و عادلانه رصد، شناخت و ترویج اصلحها را طی کند و سپس بدون هیچ سهم خواهیای، به وحدت بر اساس مبانی و اصلحها تن دهد. آنچه که همیشه در بیانات امام و رهبری نیز مورد تاکید بوده و هست، اهتمام به شناخت و انتخاب اصلح است و نه هیچ چیز دیگری.
البته بسیاری از کسانی که دغدغه وحدت دارند نه از سر منفعت طلبی بلکه ناشی از مشتبه شدن امر، و بدون تامل در این ملاحظات اساسی، کلیشههای تعریف شده توسط سیاسیون را دامن زده یا تایید میکنند. لذا ضمن احترام به همه فعالان دغدغهمند و مخلص عرصه سیاست، آنان را به رعایت ملاحظات فوق و احتجاج بر سر مبانی، روشها و نامزدهایشان دعوت میکنیم.
Sorry. No data so far.